🔸از دیگر معضلات آموزشوپرورش، وضعیت نامناسب مدارس خصوصاً مناطق محروم، میزان تراکم دانشآموزی، دسترسی به وسایل و امکانات آموزشی، ورزشی و آب و تغذیه، حقوق ناکافی و چند شغله بودن معلّمان و... است که قابل توصیف نیستند.
🔸مدیریت آموزشوپرورش، همسو با تفکّر متولّیانی است که بهجای توجّه به انگیزه، علاقه، تخصّص، کارایی و فنون معلّمی، ابزاری برای خواستههای نامربوط و نامعقولی شده که صرفاً همه چیز را با نگاه و عینک ایدئولوژیک و ابزاری میبینند. در یک کلام، آموزشوپرورش مقهور نگرشی کاملاً مصرفگرایانه است. شعارهای توخالی و احساسی بدون پشتوانهی علمی و عملی و درک جایگاه معلّمی، بلایی است که دهههاست مثل خوره به جان و روح آموزشوپرورش افتاده است. در خوشبینانهترین حالت، یا این وزارتخانه، مدیران مدبّری ندارد که با نگاهی مسؤولانه، علمی، کارشناسی، دلسوزانه و آگاهانه آستین همّت را بالا زده و برای یک بار هم شده با برنامهریزی دقیق، هوشمندانه و با شناسایی آسیبهای وارده در یک بازه زمانی مشخّص بتواند آموزشوپرورش را از این وضعیت فاجعهآمیز نجات دهد و این خرابات را به ریل اصلی و اساسی خود برگردانند؛ یا اگر هم باشند که هستند، صدایشان به جایی نمیرسد.
🔸مدارس بهجای اینکه مکانی برای پروردن، اندیشیدن و اصلاحکردن، نقّاد بار آوردن، ساختن و ساماندادن به زندگی باشند، به اوقات فراغتی برای چند ساعت در روز دانشآموزان تبدیل شدهاند. محتوای کتابهای درسی، فرسنگها با دنیای امروزی فاصله دارد. خلّاقیت و نوآوری، پدیدهای به غایت غایب در ساحت آموزشوپرورش است؛ مگر نه اینکه همهی ابعاد توسعه باید در خدمت توسعهی نیروی انسانی باشد تا مملکتی سامان یابد؟ پس دلیل اینهمه ناعدالتی در تقسیم امکانات آموزشی، تجهیزات و نیروی انسانی -که از دیگر عوامل دخیل در عقبماندگی آموزشو پرورش است- چیست؟ نمونهی بارز آن، میزان میانگین معدّل امسال دانشآموزان پایهی دوازدهم مدارس دولتی است که حاوی پیام دردناکی است و عمق فاجعه را نشان میدهد.
🔸خروجی آموزشوپرورشِ امروز ما، شاگردانی سرگردان و بیکار و خیالپرداز است که نه حال را درمییابند و نه سازندهای آیندهمحور هستند، صرفاً مانند رباتهایی محفوظمحور عمل میکنند که به محض تمامشدن شارژ از کار میافتند. نظام آموزشی، دانشآموزانی خسته، بیهدف، سرگردان، بیهنر، مسؤولیتناپذیر و کمفروغ تحویل جامعه میدهد و انتظار دارد با همین فرمان و امکانات، یکی از چند کشور برتر دنیای مدرن شود. به عبارتی در راستای آموزشهای کیفی و شکوفایی استعدادها و بروز خلّاقیتها، بستر و زمینههای لازم برای تحوّل بنیادین و معنادار فراهم نشده است. اگر گاهی نمونههایی اندک از موفقیّت و بالندگی دانشآموزان و نخبگان مشاهده میشود، صرفاً شخصی و انفرادی است و ربط چندانی به مدیریت آموزشوپرورش ندارد و حاصل تلاش و کوشش آموزشوپرورش نیست؛ بلکه بخشی از آن خدادادی و بخش بزرگی نیز حاصل همّت عالی پدر و مادارانی است که خود را وقف موفقیّت فرزندانشان کردهاند.
🔸حال سؤال این است: چرا در ایران، آمادگی تغییرات متناسب با استانداردهای جهانی در حوزهی آموزشی وجود ندارد؟
بهصورت خلاصه، به چند مورد اشاره میکنم:
📌اول: نداشتن زیرساختهای مناسب و برخوردار از حداقل امکانات جهانی؛
📌دوم: نداشتن ارادهی لازم برای تغییرات اساسی و اصولی متناسب با نیازها، خلّاقیتها و علایق دانشآموزان؛
📌سوم: نداشتن قانونهای حمایتی از بخش خصوصی در راستای بر دوش گرفتن بخش قابل توجّهی از مسؤولیت امر تربیت و آموزش؛ اگر در این زمینه حمایتی هم صورت بگیرد، نگاه امنیتی و ترس از نفوذ و غلبهی فرهنگ غربی، همکاریها را با مشکلات زیادی روبرو میکند.
📌چهارم: محصور بودن در دام تفکّرات سنّتی، و عدم استفاده بهینه از تجربیات موفّق و مفید کشورهای توسعهیافته؛
📌پنجم: عدم اهمیّت و ارزشمندی جایگاه و منزلت معلّم بهعنوان رکن اصلی آموزش و توسعه و...
🔸تجربهی سی ساله، به من آموخته که تغییرات در فضای فیزیکی مدارس، و ترغیب و تشویق دانشآموزان، تنها با گفتاردرمانی و نصایح مشفقانه بهبود نمییابد؛ بلکه همّتی راسخ و جسورانه میخواهد که گفتار و عمکرد را همزمان به انجام برساند. دانشآموزان در بسیاری از زمینهها، به مراتب جلوتر و آگاهتر از محیط پیرامون جامعه و حتی متولّیان آموزشی و پرورشی حاکم بر کشور هستند؛ درواقع، توقّعات و انتظارات نسل جدید با تحرکات لاکپشتوار وزارت همخوان و همراه نیست.👇🏽
🔸مدیریت آموزشوپرورش، همسو با تفکّر متولّیانی است که بهجای توجّه به انگیزه، علاقه، تخصّص، کارایی و فنون معلّمی، ابزاری برای خواستههای نامربوط و نامعقولی شده که صرفاً همه چیز را با نگاه و عینک ایدئولوژیک و ابزاری میبینند. در یک کلام، آموزشوپرورش مقهور نگرشی کاملاً مصرفگرایانه است. شعارهای توخالی و احساسی بدون پشتوانهی علمی و عملی و درک جایگاه معلّمی، بلایی است که دهههاست مثل خوره به جان و روح آموزشوپرورش افتاده است. در خوشبینانهترین حالت، یا این وزارتخانه، مدیران مدبّری ندارد که با نگاهی مسؤولانه، علمی، کارشناسی، دلسوزانه و آگاهانه آستین همّت را بالا زده و برای یک بار هم شده با برنامهریزی دقیق، هوشمندانه و با شناسایی آسیبهای وارده در یک بازه زمانی مشخّص بتواند آموزشوپرورش را از این وضعیت فاجعهآمیز نجات دهد و این خرابات را به ریل اصلی و اساسی خود برگردانند؛ یا اگر هم باشند که هستند، صدایشان به جایی نمیرسد.
🔸مدارس بهجای اینکه مکانی برای پروردن، اندیشیدن و اصلاحکردن، نقّاد بار آوردن، ساختن و ساماندادن به زندگی باشند، به اوقات فراغتی برای چند ساعت در روز دانشآموزان تبدیل شدهاند. محتوای کتابهای درسی، فرسنگها با دنیای امروزی فاصله دارد. خلّاقیت و نوآوری، پدیدهای به غایت غایب در ساحت آموزشوپرورش است؛ مگر نه اینکه همهی ابعاد توسعه باید در خدمت توسعهی نیروی انسانی باشد تا مملکتی سامان یابد؟ پس دلیل اینهمه ناعدالتی در تقسیم امکانات آموزشی، تجهیزات و نیروی انسانی -که از دیگر عوامل دخیل در عقبماندگی آموزشو پرورش است- چیست؟ نمونهی بارز آن، میزان میانگین معدّل امسال دانشآموزان پایهی دوازدهم مدارس دولتی است که حاوی پیام دردناکی است و عمق فاجعه را نشان میدهد.
🔸خروجی آموزشوپرورشِ امروز ما، شاگردانی سرگردان و بیکار و خیالپرداز است که نه حال را درمییابند و نه سازندهای آیندهمحور هستند، صرفاً مانند رباتهایی محفوظمحور عمل میکنند که به محض تمامشدن شارژ از کار میافتند. نظام آموزشی، دانشآموزانی خسته، بیهدف، سرگردان، بیهنر، مسؤولیتناپذیر و کمفروغ تحویل جامعه میدهد و انتظار دارد با همین فرمان و امکانات، یکی از چند کشور برتر دنیای مدرن شود. به عبارتی در راستای آموزشهای کیفی و شکوفایی استعدادها و بروز خلّاقیتها، بستر و زمینههای لازم برای تحوّل بنیادین و معنادار فراهم نشده است. اگر گاهی نمونههایی اندک از موفقیّت و بالندگی دانشآموزان و نخبگان مشاهده میشود، صرفاً شخصی و انفرادی است و ربط چندانی به مدیریت آموزشوپرورش ندارد و حاصل تلاش و کوشش آموزشوپرورش نیست؛ بلکه بخشی از آن خدادادی و بخش بزرگی نیز حاصل همّت عالی پدر و مادارانی است که خود را وقف موفقیّت فرزندانشان کردهاند.
🔸حال سؤال این است: چرا در ایران، آمادگی تغییرات متناسب با استانداردهای جهانی در حوزهی آموزشی وجود ندارد؟
بهصورت خلاصه، به چند مورد اشاره میکنم:
📌اول: نداشتن زیرساختهای مناسب و برخوردار از حداقل امکانات جهانی؛
📌دوم: نداشتن ارادهی لازم برای تغییرات اساسی و اصولی متناسب با نیازها، خلّاقیتها و علایق دانشآموزان؛
📌سوم: نداشتن قانونهای حمایتی از بخش خصوصی در راستای بر دوش گرفتن بخش قابل توجّهی از مسؤولیت امر تربیت و آموزش؛ اگر در این زمینه حمایتی هم صورت بگیرد، نگاه امنیتی و ترس از نفوذ و غلبهی فرهنگ غربی، همکاریها را با مشکلات زیادی روبرو میکند.
📌چهارم: محصور بودن در دام تفکّرات سنّتی، و عدم استفاده بهینه از تجربیات موفّق و مفید کشورهای توسعهیافته؛
📌پنجم: عدم اهمیّت و ارزشمندی جایگاه و منزلت معلّم بهعنوان رکن اصلی آموزش و توسعه و...
🔸تجربهی سی ساله، به من آموخته که تغییرات در فضای فیزیکی مدارس، و ترغیب و تشویق دانشآموزان، تنها با گفتاردرمانی و نصایح مشفقانه بهبود نمییابد؛ بلکه همّتی راسخ و جسورانه میخواهد که گفتار و عمکرد را همزمان به انجام برساند. دانشآموزان در بسیاری از زمینهها، به مراتب جلوتر و آگاهتر از محیط پیرامون جامعه و حتی متولّیان آموزشی و پرورشی حاکم بر کشور هستند؛ درواقع، توقّعات و انتظارات نسل جدید با تحرکات لاکپشتوار وزارت همخوان و همراه نیست.👇🏽