#part1510 🖤
پیرمرد پوزخند زد
_ همین غرور کاذبت زمینت زد
صدای ارسلان بالا تر رفت
_ نه تا الان زمین خوردم نه ازین به بعد زمین میخورم
اونی که منتظر زمین خوردن منه آرزوشو با خودش تو گور میبره
_ چون ترسویی!
از ترس باخت شروع نمیکنی
چون از بچگی یاد گرفتی فرار کنی
مثل همین الان که فرار کردی
ارسلان تلخ پوزخند زد
_ میدونی چیه ... حق با توئه!
شایدم من یه زمانی زمین خوردم
حاجی با پیروزی تایید کرد و ارسلان ادامه داد
_ ولی مطمئنم تو نمیبینی زمین خوردنمو
چون نه تا به حال کنارم بودی و نه ازین به بعد قراره باشی
اگر زمین بخورم و رو زمین بمونمم زن و بچهام کنارمن...
برای ثانیه ای حس کرد حتی صدای نفس های پیرمرد هم رفت
انگار هیچ کس انتظارش را نداشت دخترک به سلامت زایمان کند!
پیرمرد پوزخند زد
_ همین غرور کاذبت زمینت زد
صدای ارسلان بالا تر رفت
_ نه تا الان زمین خوردم نه ازین به بعد زمین میخورم
اونی که منتظر زمین خوردن منه آرزوشو با خودش تو گور میبره
_ چون ترسویی!
از ترس باخت شروع نمیکنی
چون از بچگی یاد گرفتی فرار کنی
مثل همین الان که فرار کردی
ارسلان تلخ پوزخند زد
_ میدونی چیه ... حق با توئه!
شایدم من یه زمانی زمین خوردم
حاجی با پیروزی تایید کرد و ارسلان ادامه داد
_ ولی مطمئنم تو نمیبینی زمین خوردنمو
چون نه تا به حال کنارم بودی و نه ازین به بعد قراره باشی
اگر زمین بخورم و رو زمین بمونمم زن و بچهام کنارمن...
برای ثانیه ای حس کرد حتی صدای نفس های پیرمرد هم رفت
انگار هیچ کس انتظارش را نداشت دخترک به سلامت زایمان کند!