Forward from: Unknown
یه رمان #گی فوقالعاده خشن 😱🤤
#هرزه_شدی_توله_سگ؟🦮🥺💦
هلم داد که روی تخت افتادم.
_ به چند نفر دادی قبل من؟ ها؟
لباسهامو تو تنم پاره کرد
_چند نفر لختت کردن؟
روم خیمه زد و به کمرم چنگ زد
_چند نفر لمست کردن؟
با عجز نالیدم:
_ اربا..ب😣
توجهی نکرد. خم شد و لبهاش رو روی لبهام کوبید.
نمیبوسید، فقط گاز میگرفت و سوراخ میکرد. مزهی آهن دهنمو پر کرده بود.
دستش به سمت زیپ شلوارش رفت.
نگاهش، نگاه اون پسر ۱۶، ۱۷ ساله نبود.
شرارت از چشمهاش میبارید...
#پسریکهپدرخوندهاشواسلیوخودشمیکنه😈
میخوای بفهمی ماجرا چی بوده؟
بیا اینجا😌👇👇
https://t.me/joinchat/yFP9UTaySNw2Zjk8
زیپ شلوارش و باز کرد و #آلتشو به لبام چسبوند
_اول یکم #ساک بزن ... 🙊💦🔥🔞♨️
#هرزه_شدی_توله_سگ؟🦮🥺💦
هلم داد که روی تخت افتادم.
_ به چند نفر دادی قبل من؟ ها؟
لباسهامو تو تنم پاره کرد
_چند نفر لختت کردن؟
روم خیمه زد و به کمرم چنگ زد
_چند نفر لمست کردن؟
با عجز نالیدم:
_ اربا..ب😣
توجهی نکرد. خم شد و لبهاش رو روی لبهام کوبید.
نمیبوسید، فقط گاز میگرفت و سوراخ میکرد. مزهی آهن دهنمو پر کرده بود.
دستش به سمت زیپ شلوارش رفت.
نگاهش، نگاه اون پسر ۱۶، ۱۷ ساله نبود.
شرارت از چشمهاش میبارید...
#پسریکهپدرخوندهاشواسلیوخودشمیکنه😈
میخوای بفهمی ماجرا چی بوده؟
بیا اینجا😌👇👇
https://t.me/joinchat/yFP9UTaySNw2Zjk8
زیپ شلوارش و باز کرد و #آلتشو به لبام چسبوند
_اول یکم #ساک بزن ... 🙊💦🔥🔞♨️