کانال| صبغت الله عاکف


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Religion


دانشجوی دکتری در عقیده و فلسفه.
علاقه‌مندِ حوزه‌های عقیده، فکر، معقولات، علوم آلی، ادبیات، نویسندگی و ترجمه.
ارتباط با من: @a_asir

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Religion
Statistics
Posts filter


Forward from: عبدالله محمد
دوستان عزیزی که صفحات دعوی دارید و در این راه مبارک فعالیت می‌کنید. نشر تصاویر زنان بی‌حجاب گناه است و اینکه شما دارید رد شبهه می‌کنید یا هر نیت خوب دیگری، این کار را توجیه نمی‌کند. اینکه مردم همه جا از این تصاویر می‌بینند هم توجیه خوبی نیست چون هر کس مسئول اعمال خودش است و تو برای نشر منکری که خودت انجام داده‌ای مسئول هستی. اگر دنیا پر از تصاویر زنان برهنه شود هم من اجازه ندارم این کار را انجام دهم چون قضیه فقط نتیجه نیست، بلکه مسئولیت فردی در برابر خداوند است. دفع زیان مقدم بر جلب نفع است و سهل‌انگاری دینداران در برابر این موضوع خیلی خطرناک است چون این پیام را به مردم می‌رساند که حتما نشر آن - و به تبع دیدنش - اشکالی ندارد چون خود فعالان مذهبی دارند نشرش می‌کنند. لطفا این تصاویر را یا شطرنجی و محو کنید یا از نشرش خودداری کنید.

(این مورد را حتی در صفحات خیلی خوب دیده‌ام که گاه خودم معرفی‌شان کرده‌ام و مناسب دیدم این نصیحت را به شکل عمومی منتشر کنم تا این عزیزان هم ببینند و رعایت کنند)


بسیارند سخنان حق و نیکی که تنها به سبب گوینده‌شان ترک شده‌اند.
مخالفت با یک سخن، بدون بررسی چرایی و دلیلش، شاید تعصب یا جهل است!

اما مخالفت با یک سخن، تنها به سبب صاحب سخن، دیوانگی و بیماری است.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


تقریظ‌های شیدامآبانه

در اصل تقریظ بر کتاب‌ها، بدین‌معنی است که این کتاب توسط نویسندهٔ تقریظ زیر ذره‌بین قرار گرفته است. با دید انتقادی و بی‌طرفانه و عینی‌اندیشانه خوانده شده است. سپس از اشتباهات عاری گردیده و تایید شده است که به عنوان پژوهش و کاری علمی و موفق و تازه و بکر، ارزش خواندن دارد.

برخی کتاب‌ها پُر از اشتباه علمی و شکلی‌اند؛ همچنان تقلیدی و تکراری، همچنان چندین تقریظ دارند!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


راستی ما چند سال عمر می‌کنیم که بیش از سی سال عمر خود را صرف به‌دست‌آوردن مدرک‌های دانشگاهی در مراحل کارشناسی، ارشد و دکتری می‌کنیم؛ تا بعدا کاری به دست بیاوریم و درآمدی دست و پا کنیم؟! اگر ده سال از این سی‌سال را صرف کاری آبرومندانه می‌کردیم و روزانه در پهلوی آن سه یا چهار ساعت مطالعهٔ منظم و روش‌مند می‌داشتیم، هم از بسیاری دکترهای امروزی آگاه‌تر بودیم، هم اکنون درآمد خوبی برای زندگی داشتیم!

اگر هدف از طی کردن این مراحل، خدمت علمی به خلق و کسب رضایت خداوند است، واقعا بدون مدرک دانشگاهی نمی‌شود؟! نه واقعا بگویید! امروز اهل علم و دانشمندان تاریخ که ما در دانشگاه‌ها نیز سرگرم موسوعه‌های علمی شان هستیم، در خدمت به خلق مشهورترند، یا دانشگاهیان معاصر؟!

نخست‌ خوب فکر کنید!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


غرور عقیدتی یعنی این‌که عقیده‌ات را نیازمند استدلال نبینی، یا گوش به حرف مخالف ندهی و استدلال نکنی، یا بدون بررسی عقاید دیگران دربارهٔ شان قضاوت کنی، یا خود را به قدری برحق بدانی که در اوج جاهل‌بودن هم به عالمی که مخالفت است گوش نسپاری، یا تندی و حرارت عقیده‌ات را نشانهٔ برحق‌بودن و درست‌بودنش پنداری، یا در شناخت و معرفی مخالفانت انصاف نداشته باشی و در حق آنان تهمت روا داری، یا به‌جای اصلاح عقیدتی به تصنیف و دسته‌بندیِ عقیدتی و فکریِ دیگران بپردازی و چیزهایی از این‌دست.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


نام کتاب: «ابن تیمیه شیخ الاسلام نیست»!

نویسنده: مصلح الأمة، مبلغ الدين الحنيف، قاطع البدع والضلال، مؤيد الملة الظاهرة الداعية، العلامة، طود الدين الراسخ الشامخ، شيخ الإسلام😇 الشيخ المجدد محمد بن مسكة بن العتيق اليعقوبي، البركي الأشعري المالكي المريدي. 🙃

شیخ الاسلام مناطق خدازده!☺️


کسی را به سرحد‌ عصمت نبرید؛ عند التحقیق والانصاف، بسیاری از کسانی که استاد و شیخ می‌دانید، حرف‌هایی گفته‌اند که در جعبهٔ هیچ‌عطاری نیست. در نتیجهٔ فتواها و سخن‌رانی‌‌های آرایش‌یافتهٔ‌ عده‌ای، مفاسدی ببار آمده است که در پی آن، به مراتب از خیر شان، شر شان بیش‌تر بوده است‌.

از کسی تقدس‌گرایانه دفاع نکنید؛ تا نشود آن‌چه را در دفاع گفتید، نتوانید جمع کنید!

به مردم حق بدهید در مورد کسانی که دوست‌شان دارید و احترام شان را حفظ می‌کنید حرف بزنند و اشتباهات و نقطه‌های ضعفش را بیان کنند؛ وگرنه نیمی از بدبختی‌های منهجی جوانان بر می‌گردد به همین تقلید کورکورانه!

امام ابو حنیفه رحمه الله و تمام مذهب فقهی‌اش را به این‌دلیل که معصوم‌ نیستند، کنار زده‌اند و به حرف‌ها و موقف‌گری‌های بسیاری از علما و فقها ایراد می‌گیرند، ابن تیمیه نیز برای شان یک فرد است که خطای اجتهادی دارد؛ اما اشتباه منهجی و فکری و عقیدتی یک استاد معاصر و امروزی را کسی یادآور شد، همگی به جوش آمده‌اند و ‌آن استاد را به سرحد عصمت رسانده‌اند.

این خلط منهجی از کسانی که در فاز منهجی‌بودن‌ نیستند و عمر شان در آشفتگی‌ فکری و عقیدتی گذشته‌ است، بعید نیست؛ اما از کسانی چنین حماس بی‌جایی دیدم که انسان‌های بافکر و منظم و خوش‌منهجی بوده‌اند.

ما در عصر فتنه‌های عقیدتی و آشفتگی‌ منهجی و پریشان‌حالی فکری بسر می‌بریم، از هیچ‌یک اهل علم و استادان نه می‌شود همه‌جانبه دفاع کرد، نه می‌شود همه‌جانبه انتقاد کرد.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


خندیدن به ریش عقل و استدلال

لازمه‌ی این ویژگی پژوهش‌گرانه این است که اگر دیدگاهی را نقد می‌کنیم، نخست از همه‌ی مغالطه‌ها، تهمت‌ها و دروغ‌ها و تلبیس‌ها که با آن روح پژوهش‌گری ما زیر سوال می‌رود، یا ما را بی‌مایه و شُل‌مغز و شُل‌فکر نشان می‌دهد، دوری کنیم؛ زیرا دو یا سه مغالطه، تهمت، دروغ و یا تلبیس کافی است که انسان از چشم مخالفانش ساقط شود و دیگر برای حرف‌هایش بهای نظر و بررسی و نقد که هیچ، حتا یک بار مطالعه نیز ندهند. اینجاست که انسان،‌ تنها مدعی نقد و بررسی و پژوهش‌گری است و تنها در میان هم‌فکران و هم‌عقیده‌هایش محبوب می‌ماند. و کسی که تنها به به‌به‌ و چه‌چه‌ موافقان خود خوش است و بسنده می‌کند، در واقع تلاش‌های مخاطب‌دارش، بی‌مخاطب است. چون نقدی که مخاطب دارد اگر توجه مخاطبش را جلب نکند، بیهوده است. لازم به ذکر است که استفاده از مغالطه هنر نمی‌خواهد، حرف‌های احساسی و عامه‌پسند و سفسطه‌بازی برای تحریک مخاطب را همگی بلدند، منطق و قواعد استدلال در برابر کسانی قد علم کرد که عقل را با مغالطه‌های خود به سخره گرفته بودند. مردانگی در نقد آن است که هم خود از مغالطه بپرهیزیم و هم در برابر مغالطه‌های دیگران ایستادگی کنیم، چه موافق مان باشند و چه مخالف مان.

از جمله مغالطه‌هایی که همواره در نوشته‌های برخی دوستان مشاهده می‌شود، عبارتند از:

۱. مغالطه‌ی عصبی‌کردن طرف مقابل: یک نقد موفق و عینی‌اندیشانه، نقدی است که در آن از تحکم‌ها و دسته‌بندی‌ها و صنف‌بندی‌ها و نسبت‌های بی‌جا که منجر به ناراحت‌شدن مخاطب می‌شود، پرهیز شود. اما دوستان در انتخاب اغلب عنوان‌های خود، دچار این مغالطه هستند. این مغالطه را زمانی یک فرد بکار می‌برد که تلاش داشته باشد ذهن مخاطب خود را ناآرام و آشفته کند و در نتیجه، مخاطب نتواند روی کشف اشتباهات استدلالی‌اش تمرکز داشته باشد. «مغالطه‌ی عصبی‌کردن طرف مقابل» معمولا یا برای بی‌ارزش تلقی کردن عقاید طرف مقابل بکار می‌رود، یا برای خطرناک و وحشتناک جلوه‌دادن عقاید آن.

۲. استفاده‌ی عمدی از نام‌ها و کلمات خاص که در ذات خود بد و بی‌راه و زشت نیستند، اما گوینده معمولا آن‌ها را برای به خشم‌آوردن مخاطب به کار می‌برد؛ تا به خوبی مخالف خود را ناچیز و حقیر نشان دهد. گاهی، یک واژه بد نیست، اما در سیاق مخالفت، توهین و گستاخی به حساب می‌آید، مانند لقب «وهابی» که همواره در نوشته‌های به‌اصطلاح نقدی خود آن را بکار می‌برند. یا گاهی یک واژه از قبیل تهمت عقیدتی‌ای است که مغالطه‌گران آن را در مقابل مخالف خود، نه به عنوان یک اتهام یا فرض، که با قطع و یقین به عنوان یک حکم بکار می‌برند و نسبت می‌دهند، مانند لقب «تکفیری» یا «خوارج» در عنوان یا بدنه‌ی متن نوشته‌ی نقدی.

۳. بسط و تعمیم نظریه‌ی طرف مقابل به یک موضوع کلی، که راحت‌تر بشود به آن حمله کرد. مثلا، برخی از مخالفان ما تقسیم توحید را که داخل در باب تقسیمات علمی و ترتیبی است و در پی آن، داخل در باب اصطلاحات و در نهایت داخل در دایره‌ی اجتهاد اسن؛ آن را کلی‌تر و عام‌تر فربه‌‌تر کردند تا جایی که تکفیری‌گری به روش خوارج را نیز برایش لازمه بافتند و این‌گونه با تکلف بین این دو پیوند بر قرار کردند و در نتیجه، تقسیم توحید را عقیده‌ی خوارج و خطرناک و وحشت‌ناک جلوه دادند و سرانجام لازمه‌اش را نیز تکفیر امت تلقی کردند. از این ازدواج‌های ناگوار و تکلف‌آمیز زیاد به راه می‌اندازند، خیلی با تکلف و بی‌ربط تقسیم توحید به ربوبیت و الوهیت را از مجوزهای کشتار مسلمانان نیز معرفی می‌کنند. چنین طرحی استدلالی را من همیشه می‌گویم هدر دادن استدلال و خندیدن به ریش عقل و تسلسل استنتاجی!

۴. مغالطهٔ پهلوان‌پنبه: یعنی برداشت اشتباه از عقیده و باور مخالف، که معمولا ناشی از تعصب و تنگی اُفُق است، سپس حمله با آن برداشت اشتباه و کشتی‌گرفتن با پهلوان پنبه‌ای خودساخته؛ دریغ از آن‌که در قسمت ثبوت و صحت آن‌چه برداشت کرده‌اند، اطمینان حاصل کنند. این مورد بیش‌ترین مغالطه‌ای‌ است که در نوشته‌های‌ برخی دیده می‌شود.

مثالش: ابن تیمیه می‌گوید: «مشرکان عرب به توحید ربوبیت اقرار داشتند»؛ اما‌ آقازاده چنین برداشت کرده است که ابن تیمیه می‌گوید: «مشرکان موحد هستند»! سپس افتاده به جان گزارهٔ خودساخته‌اش و تلاش دارد ثابت کند که «مشرکان موحد نیستند». این برداشت، همان پهلوان‌پنبه‌ای است که سرگرم کشتی با آن هستند!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


نتیجه‌ی جهل به علم منطق و اشتباه‌فهمیدن آن

ادعای تناقض میان «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار داشتند» و «مشرکان، به توحید عبادت اقرار نداشتند» نیز منتفی است. زیرا میان این دو گزاره سه شرط مهم تحقق تناقض حضور ندارد که عبارتند از: «وحدت کل و جزء»، «وحدت موضوع» و «وحدت اضافت».
اینجا چند گزاره داریم که باید به آنان تفصیلی‌تر پرداخته شود:
- میان دو گزاره‌ی «مشرکان به توحید اقرار دارند» و «مشرکان به توحید اقرار ندارند» تناقض وجود دارد، چون «وحدت کل» وجود دارد، یعنی نمی‌شود هم به کل توحید اقرار داشته باشند و هم به کل توحید اقرار نداشته باشند.
- میان دو گزاره‌ی «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار دارند» و «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار ندارند»، نیز تناقض است؛ زیرا اینجا «وحدت موضوع» وجود دارد، یعنی نمی‌شود مشرکان به توحید ربوبیت هم اقرار داشته باشند و هم اقرار نداشته باشند.
- میان دو گزاره‌ی «مشرکان موحدند، در ربوبیت» و «مشرکان ناموحدند، در ربوبیت»، نیز تناقض وجود دارد؛ زیرا اینجا «وحدت نسبت یا اضافت» وجود دارد، یعنی نمی‌شود نسبت به ربوبیت، هم موحد باشند و هم مشرک.
- اما میان دو گزاره‌ی «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار دارند» و «مشرکان به توحید الوهیت اقرار ندارند» تناقض نیست. زیرا «وحدت کل» اینجا نیست، چون اقرار جزئی از کل توحید که همان «توحیدِ ربوبیت» است، به مشرکان نسبت داده شده است نه کل توحید. «وحدت موضوع» نیز اینجا نیست، زیرا موضوع گزاره‌ی موجب «توحید ربوبیت» و موضوع گزاره‌ی سالب «توحید الوهیت» است. «وحدت نسبت یا اضافت» نیز اینجا نیست، زیرا در گزاره‌ی نخست مشرکان اقرار کننده به توحیدند، نسبت به ربوبیت و در گزاره‌ی دوم مشرکان اقرار کننده به توحید نیستند، نسبت به الوهیت. تشبیه گزاره‌ی «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار دارند» به گزاره‌ی «مرد سیاه‌پوست، سفیدرنگ است» مغالطه و نتیجه‌ی جهل به علم منطق و اشتباه‌خواندن آن است. زیرا گزاره‌ی «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار دارند»، شبیه است به گزاره‌ی «مرد سفیدرنگ، موهایش سفید است».
اگر بگوییم در گزاره‌ی «مشرکان به توحید ربوبیت اقرار داشتند»، تناقض وجود دارد، باید یگوییم الله متعال نیز دچار تناقض شده است (العیاذ بالله) وقتی می‌فرماید: {وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ} (اکثر آنان به خداوند متعال ایمان نمی‌آورند، مگر این‌که مشرک‌اند). هم ایمان داشتند و هم شرک!

بیش‌تر در مقاله بخوانید…

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


اعتقاد مشرکان به توحید ربوبیت.pdf
459.3Kb
اقرار مشرکان به توحید ربوبیت

نوشته: صبغت الله عاکف

در میان متاخران و معاصران، عده‌ای مدعی شده‌اند که اعمالی چون استغاثه، نذر، ذبح و غیره زمانی انجام آن برای مخلوق شرک به حساب می‌آید که فرد معتقد به ربوبیتِ آن مخلوق باشد و چنان‌چه فرد به ربوبیت مخلوق باورمند نباشد، این اعمال نیز برای آن مخلوق شرک نیست. برای اثبات این ادعا، به ناچار به جان تقسیم توحید به «ربوبیت و الوهیت و اسما و صفات» افتادند و باز هم با تکلف، نسبت این تقسیم را نخست به شیخ ابن تیمیه و شیخ ابن عبد الوهاب رحمهما الله دادند، گویا نخستین کسانی‌که این تقسیم‌بندی را مطرح کرده‌اند این دو شیخ و پیروان شان بوده‌اند و کسی دیگر قبل از ایشان و غیر از هم‌فکران شان به این تقسیم‌بندی قائل نبوده است.

سپس برای نقد این تقسیم بندی و بیرون‌کردن توحید الوهیت/عبادت از آن،‌ به انکار امری بدیهی دیگر روی آوردند و آن «انکار اقرار مشرکان عرب به توحید ربوبیت» است. تلاش ورزیدند ثابت کنند که مشرکان عرب به توحید ربوبیت باور نداشته‌اند.

این مقاله تلاشی است برای اثبات «اقرار مشرکان عرب به توحید ربوبیت»، که PDF آن را خدمت برادران و خواهران اهل مطالعه و نظر به نشر رساندم.


خروجیِ «زن، زندگی، آزادی»، دختری لُخت در سطح یکی از دانشگاه‌های ایران در حال قدم‌زدن!

این کار حکایت از انجام نابخردانهٔ شعارهای آزادی‌خواهانه زیر نام زن دارد.
نه به لحاظ دینی، که به لحاظ ارزش‌های انسانی نیز، پایان ناگواری را برای قشر زن رقم می‌زند که روزی اگر زنان آزادی‌خواه به این جنایت در حق خود پی ببرند، دوباره خواهان آزادی از زنجیر فمینیسم و «زن، زندگی، آزادی» خواهند شد که آنگاه، آزادی از این قید به شدت مشکل‌تر خواهد بود.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


طی این روزها، از نعمت‌های الهی که شامل حال این حقیر شد، هم‌نشینی با استاد فروتن عزیز و بزرگوار بود.

استاد عزیز مان به معنای واقعی یک مربی دل‌سوز و مهربان و اهل دل هستند.

امروز با این تحفهٔ گران‌سنگ خود چشمانم را روشن کردند و شادمانی به دلم بخشیدند.

کتاب «الارتقاء من مقاصد الشريعة إلى المنظومة المقاصدية»، اثر دکتر علی قره‌داغی.


نوشتن رساله‌های علمی و پایان‌نامه‌های دانشگاهی در مراحل لیسانس، ماستری و دکتری برای دیگران، فساد و ظلم و جنایت است و پولی که از آن به دست می‌آید نیز حرام است.

تعجب می‌کنم به حال کسانی که از دزدی اجتناب می‌کنند؛ اما از این کار که اگر بدتر از دزدی نباشد، کم‌تر از آن هم‌ نیست، اجتناب نمی‌کنند و در برابر آن پول می‌گیرند.

پول به دست آمده از این راه، همان سُحت (درآمد از راه غیر مشروع و حرام) است که درموردش پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند: «كل جسد نبت من سحت فالنار أولى به/هر جسمی که از درآمد راه شر رشد کند، جهنم برایش سزاوارتر است» (روایت طبرانی، با تصحیح شیخ آلبانی، الجامع الصحیح، شمارهٔ ۴۵۱۹).

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


آیا تنها بخاطر اعتقاد به ربوبیت معبودات باطل، افعال مشرکان عرب برای معبودات شرک خوانده شد، یا محض عبادت معبودات باطل شرک بود، فارغ از اعتقاد یا عدم اعتقاد به ربوبیت معبودات؟
Poll
  •   تنها اعتقاد به ربوبیت معبودات باطل باعث شد افعال مشرکان، شرک خوانده شوند
  •   تنها عبادت معبودات باطل، خودش شرک بود فارغ از اعتقاد یا عدم اعتقاد به ربوبیت آن‌ها
336 votes


آیا مشرکان عرب مرتکب شرک در ربوبیت شده‌اند و به ربوبیت بت‌های خود اعتقاد داشتند، یا تنها آنان را واسطه بین خود و خداوند می‌دانستند؟
Poll
  •   نخیر، اعتقاد به ربوبیت معبودات نداشتند، تنها معبودات خود را واسطه بین خود و خداوند می‌دانستند
  •   بله؛ اما معبودات خود را در معانی ربوبیت مستقل نمی‌دانستند و به اصول توحید ربوبیت اعتراف داشتند
  •   معانی ربوبیت را برای بت‌های خود ثابت می‌کردند و بت‌ها را در تصرفات شان مستقل نیز می‌دانستند
432 votes


در تلاش رهایی…


شاعران مناطق محروم و دورافتاده

اشعار بیش‌تر شاعران معاصر وطن که در بزم‌های شعری و دورهمی‌ها و مناسبت‌ها دکلمه می‌کنند، از نوع شعر ذیل است:

دانی کفِ دست، از چه بی‌موست؟
زیرا کفِ دست مو ندارد!

و بعد شاعر عزیز مان خیلی هم مورد استقبال قرار می‌گیرد، گویا پیامی سنگین‌وزن و حیاتی عرضه کرده باشد.
البته شعر بالا گاهی برتری نیز دارد؛ زیرا از نگاه دستوری بی‌عیب است. اگر اشعار برخی شاعران عزیز معاصر وطن زیر ذره‌بین قرار گیرد و آسیب‌یابی شود، حرف‌هایی است عادی اما تلاش ناموفقی نیز برای موزون‌شدن آن صورت گرفته است.
و چون افرادی اهل فن برای آسیب‌یابیِ اشعار امروز نداریم تا حرف شان در میان عده‌ای حَکَم قرار گیرد، در شهر کوران همهٔ یک‌چشمان پادشاه تشریف دارند.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


بسیاری از کتاب‌هایی که به نام نقد الحاد نشر شده و کارهایی به نام نقد الحاد انجام شده است، در واقع نقد الحاد نیست؛ نقد شبهاتی است که توسط ملحدان نشر شده است.

فرق است بین نقد الحاد و نقد شبهاتی که یک با چند ملحد دست‌به‌دست می‌کنند.

الحاد مساوی است با فکرِ خداناباوری، پس نقد الحاد، یعنی فکر خداناباوری. هر شبهه‌ای که متعلق به انکار یا اثبات وجود خدا نباشد، حتا اگر توسط یک ملحد مطرح شده باشد، باز هم نقد الحاد نیست، نقد یک شبهه است که توسط یک ملحد مطرح شده است.

به این‌لحاظ، بسیاری از کتاب‌های مشهور به نقد الحاد، نقد الحاد نیستند؛ چون پُر از شبهاتی‌اند که محور اثبات وجود خدا و نقد دلایل انکار خدا نمی‌چرخد.

از این نکته یک شکاف منهجی نیز، پیدا است و آن این‌که با ملحد، هنوز مشکل وجود خدا حل نشده است، چگونه قرار است مشکل رجم و حکم مرتد و حد سرقت و میراث زن و غیره حل شود؟

ترتیب منهجی و درست این است که با خداناور، تا مشکل وجود خداوند حل نشده است، پیرامون هیچ موضوع دیگری گفتگو نشود.
همین‌طور با کسی که وجود خداوند را پذیرفته؛ اما منکر نبوت یا صحت قرآن است، باید در بارهٔ نبوت و صحت قرآن صحبت شود.
با کسی که خدا و نبوت و قرآن را قبول دارد؛ اما سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم را نمی‌پذیرد و حجت نمی‌داند، باید روی همین موضوع باوی گفتگو صورت بگیرد.
با کسی که همهٔ موارد بالا را پذیرفته است، اما فهم سلف را حجت نمی‌داند، باید با وی روی حجیت فهم سلف گفتگو شود.

زیرا کسی که وجود خداوند را پذیرفت، اثبات نبوت و صحت قرآن برای وی‌ هم‌ درست است و هم آسان و هم معنی دارد.
کسی که وجود خدا و نبوت و صحت قرآن را پذیرفت، حجیت سنت را بهتر می‌فهمد.
و کسی که وجود خدا و نبود و قرآن و حجیت سنت را پذیرفت، حجیت فهم سلف را بهتر می‌پذیرد.

این ترتیب درست کار فکری است که بسیار از چارچوب آن خارج عمل می‌کنند.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


می‌دانیم که درونِ تو شخصیتی عمیق، نیک‌سیرت، استوار و باوقار پنهان است؛ ولی ما از کَندَن‌کاری خسته‌ایم، اندکی واضح و صریح باش. 😊

اگر همیشه متفاوت‌بودن در مبهم‌بودن نقش یافته، این‌بار تو روشن شو و با مفهوم‌بودن متفاوت باش.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


این روزها فقط مطالعات واقع‌شناسی و ادب مقاومت و سیرهای حرکی می‌چسبد.

کسانی را که سرگرم سخن‌رانی‌ها و مقاله‌های تحذیر از فلان حرکت و جماعت هستند، به حال خود شان بگذارید.

اکثر کسانی که تحذیر می‌نویسند، از باب «الناس أعداء لما جهلوا/ مردم دشمن چیزهایی‌اند که نمی‌دانند» هستند.

تحذیرنویسانِ این‌روزها هرزه‌گردان و هرزه‌گویانی‌اند که شب و روز شان در کفش‌لیسی می‌گذرد!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef

20 last posts shown.