#۵۱
#رمان_سیمگون
یکم مؤذب بودم و خجالت میکشیدم
+...فرقی نمیکنه من زیاد اشتها ندارم
-...باشه پس خودم سفارش میدم مطمعنم توام خوشت میاد
+...باشه مرسی
ارس مشغول زنگ زدن شد منم رفتم سمت پنجره...
دوتا پنجره تواتاق بود که یکیش به داخل باشگاه دید داشت....
ارس صحبتش تموم شد نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم
-...تووآزاد باهم فامیل هستین؟
+...نه فقط دوستیم...
-...فکرکدومتون بود تاسیس این باشگاه؟
+...تقریبا هردو
حس کردم دلش نمیخواد این صحبت رو ادامه بده خودمم سرویس بهداشتی لازم بودم برای همین گفنم
+...میشه تاشام میرسه من اتاق رو ببینم؟
-...آره حتما بیا نشونت بدم
اولین باری که اومدم تواین اتاق این در توجهمو جلب کرده بود
ارس درو باز کردو اشاره زد برم داخل
دقیقا یه سوییت خیلی کوچیک بود که بدرد استراحت و چرت روزانه میخورد
یه تخت دونفره گوشه ی اتاق بود
یه کمد بزرگ تودیوار قرار داشت که روی درش آیینه بود
یه در که شامل دستشویی و حمام میشد ویه محیط خیلی کوچک که گاز و یخچال داخلش بود و باکانتراز اتاق جدا میشد رنگ وسایلا طوسی تیره بود همه چی تمیز و مرتب بود و هیچ وسیله ی اضافی اونجا به چشم نمیخوود
خیلی دنج بنظر میومد
انقدر محودیدن اونجا شده بودم که به کل حضور ارس رو فراموش کردم و باصداش از جا پریدم
-...خب نظرت چیه؟
+...خیلی خوبه مرسی واقعا امشب هیچ جوره نمیتونستم به خونه رقتن فکر کنم
دوتا صندلی کنار کانتراشپزخونه بود ارس نشست روی یکی از صندلی ها و گفت
-...بچهای باشگاه ازاین اتاق خبر ندارن ولی توهروقت خواستی میتونی بیای و اینجا بمونی...دوتاکلیدم ببشتر نداره که هردوش دست خودمه
بادلهره گفتم
+...آزادچی؟ یهو نیاد؟اون کلید نداره؟
ارس جدی نگام کردو گفت
-...اینجا اتاق منه جز من کسی کلید نداره...آزادم فقط کلید اتاق خودشو داره
خوبه حالاحیالم راحت تر بود....نمیدونم چرا به ارس اعتماد داشتم اما به آزاد نه....
اصلا نمیدونم چرا بهش اعتماد داشتم؟
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله.
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
#رمان_سیمگون
یکم مؤذب بودم و خجالت میکشیدم
+...فرقی نمیکنه من زیاد اشتها ندارم
-...باشه پس خودم سفارش میدم مطمعنم توام خوشت میاد
+...باشه مرسی
ارس مشغول زنگ زدن شد منم رفتم سمت پنجره...
دوتا پنجره تواتاق بود که یکیش به داخل باشگاه دید داشت....
ارس صحبتش تموم شد نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم
-...تووآزاد باهم فامیل هستین؟
+...نه فقط دوستیم...
-...فکرکدومتون بود تاسیس این باشگاه؟
+...تقریبا هردو
حس کردم دلش نمیخواد این صحبت رو ادامه بده خودمم سرویس بهداشتی لازم بودم برای همین گفنم
+...میشه تاشام میرسه من اتاق رو ببینم؟
-...آره حتما بیا نشونت بدم
اولین باری که اومدم تواین اتاق این در توجهمو جلب کرده بود
ارس درو باز کردو اشاره زد برم داخل
دقیقا یه سوییت خیلی کوچیک بود که بدرد استراحت و چرت روزانه میخورد
یه تخت دونفره گوشه ی اتاق بود
یه کمد بزرگ تودیوار قرار داشت که روی درش آیینه بود
یه در که شامل دستشویی و حمام میشد ویه محیط خیلی کوچک که گاز و یخچال داخلش بود و باکانتراز اتاق جدا میشد رنگ وسایلا طوسی تیره بود همه چی تمیز و مرتب بود و هیچ وسیله ی اضافی اونجا به چشم نمیخوود
خیلی دنج بنظر میومد
انقدر محودیدن اونجا شده بودم که به کل حضور ارس رو فراموش کردم و باصداش از جا پریدم
-...خب نظرت چیه؟
+...خیلی خوبه مرسی واقعا امشب هیچ جوره نمیتونستم به خونه رقتن فکر کنم
دوتا صندلی کنار کانتراشپزخونه بود ارس نشست روی یکی از صندلی ها و گفت
-...بچهای باشگاه ازاین اتاق خبر ندارن ولی توهروقت خواستی میتونی بیای و اینجا بمونی...دوتاکلیدم ببشتر نداره که هردوش دست خودمه
بادلهره گفتم
+...آزادچی؟ یهو نیاد؟اون کلید نداره؟
ارس جدی نگام کردو گفت
-...اینجا اتاق منه جز من کسی کلید نداره...آزادم فقط کلید اتاق خودشو داره
خوبه حالاحیالم راحت تر بود....نمیدونم چرا به ارس اعتماد داشتم اما به آزاد نه....
اصلا نمیدونم چرا بهش اعتماد داشتم؟
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله.
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709