#۴۴
#رمان_سیمگون
یجوری در مورد گردن من حرف میزد انگار تیر سه شعبه خورده بودم کلا یه خراش بود دیگه این واویلا بازیا چیه!! .
جواب دادم
"...مرسی خودم حواسم هست..."
به صفحه ی گوشی اخم کردم انگار که اون منومیبینه!!دیوونه هم دارم میشم به لطف همه...
چنددقیقه بعد نوشت
"...حواست بود که اینجوری نمیشد...!"
الان حتی چهرشم موقع گفتن این جمله جلوی چشمم بود اخمای درهم و یه نگاه طولانی به جای اسیب دیده....
واقعا دلم میخواست براش بنویسم به تو چه ربطی داره اصلا؟ گردن خودمه میخوام از اینور تااونورش روزی دوبار خط بندازم...ولی هرچی این جمله رو مودبانه تایپ کردم دست و دلم نرفت بفرستمش....کلا جوابشو دیگه ندادم گوشیمم سایلنت کردم و خوابیدم
ولی تاصبح خواب مصطفی و ارس رو دیدم....یبار تودستای این بودم یبار تودستای اون....با حال خیلی بدی بیدار شدم....حولم کناررفته بود و پاهای برهنم پیدا بود....
چقدر دوسشون نداشتم....
میدونم اتفاقی که افتاده تقصیر من نیست...من همه ی تلاشمو کردم که خودمو نجات بدم....
ولی هربار که میبینمشون اون صحنهای لعنتی میاد جلوی چشمم....
تمام عذابی که میکشیدم برام تداعی میشه....
انگار که همین الان اون عوضی داره با پاهام خودشو خالی میکنه!
به حدی حس بدی بهم دست داد که دوباره رفتم حمام وپاهامو شستم
اینبار دیگه لباس پوشیدم وخوابیدم سعی کردم به هیچی فکر نکنم حداقل توخواب آرامش داشته باشم....
صبح که بیدار شدم خوابم کامل شده بود و ذره ای خستگی توتنم نبود ولی حسابی ضعف کرده بودم
برای خودم صبحانه آماده کردم و نشستم پشت میز...
مامان هم روبروم نشست و گفت
-...خوش گذشت چطور بود؟
+...خوب بود تنوع بود برام
مامان یکم این پا اون پا کردو گفت
-...این پسره هم باهاتون بود؟
همون جوابی که ارس داده بود رو به مامان گفتم جواب داد
-...حالا واجب بود اون تورو برسونه؟ که خالت و شوهرخالت انقدر حرف بار من کنن؟ زنگ میزدی یکیمون میومدیم دنبالت! .
سعی کردم اروم باشم و گفتم
+...اونا خودشون حرفشون نزدنیه بعد حرف منو بزنن؟ چه حرفی ؟ چیکار کردم مگه؟ بعدم مگه علم غیب داشتم که بفهمم اونا اینجان؟ هرچند که علم غیب لازم نبود اونا انقدر که اینجان خونه خودشون نیستن
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله.
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
#رمان_سیمگون
یجوری در مورد گردن من حرف میزد انگار تیر سه شعبه خورده بودم کلا یه خراش بود دیگه این واویلا بازیا چیه!! .
جواب دادم
"...مرسی خودم حواسم هست..."
به صفحه ی گوشی اخم کردم انگار که اون منومیبینه!!دیوونه هم دارم میشم به لطف همه...
چنددقیقه بعد نوشت
"...حواست بود که اینجوری نمیشد...!"
الان حتی چهرشم موقع گفتن این جمله جلوی چشمم بود اخمای درهم و یه نگاه طولانی به جای اسیب دیده....
واقعا دلم میخواست براش بنویسم به تو چه ربطی داره اصلا؟ گردن خودمه میخوام از اینور تااونورش روزی دوبار خط بندازم...ولی هرچی این جمله رو مودبانه تایپ کردم دست و دلم نرفت بفرستمش....کلا جوابشو دیگه ندادم گوشیمم سایلنت کردم و خوابیدم
ولی تاصبح خواب مصطفی و ارس رو دیدم....یبار تودستای این بودم یبار تودستای اون....با حال خیلی بدی بیدار شدم....حولم کناررفته بود و پاهای برهنم پیدا بود....
چقدر دوسشون نداشتم....
میدونم اتفاقی که افتاده تقصیر من نیست...من همه ی تلاشمو کردم که خودمو نجات بدم....
ولی هربار که میبینمشون اون صحنهای لعنتی میاد جلوی چشمم....
تمام عذابی که میکشیدم برام تداعی میشه....
انگار که همین الان اون عوضی داره با پاهام خودشو خالی میکنه!
به حدی حس بدی بهم دست داد که دوباره رفتم حمام وپاهامو شستم
اینبار دیگه لباس پوشیدم وخوابیدم سعی کردم به هیچی فکر نکنم حداقل توخواب آرامش داشته باشم....
صبح که بیدار شدم خوابم کامل شده بود و ذره ای خستگی توتنم نبود ولی حسابی ضعف کرده بودم
برای خودم صبحانه آماده کردم و نشستم پشت میز...
مامان هم روبروم نشست و گفت
-...خوش گذشت چطور بود؟
+...خوب بود تنوع بود برام
مامان یکم این پا اون پا کردو گفت
-...این پسره هم باهاتون بود؟
همون جوابی که ارس داده بود رو به مامان گفتم جواب داد
-...حالا واجب بود اون تورو برسونه؟ که خالت و شوهرخالت انقدر حرف بار من کنن؟ زنگ میزدی یکیمون میومدیم دنبالت! .
سعی کردم اروم باشم و گفتم
+...اونا خودشون حرفشون نزدنیه بعد حرف منو بزنن؟ چه حرفی ؟ چیکار کردم مگه؟ بعدم مگه علم غیب داشتم که بفهمم اونا اینجان؟ هرچند که علم غیب لازم نبود اونا انقدر که اینجان خونه خودشون نیستن
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله.
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709