🔸در بخشی از کتاب«سرشت و سرنوشت» (گفتگوی دکتر ابراهیمی دینانی با کریم فیضی) دکتر دینانی از آشنایی و ارادت دو طرفه هانری کُربن (اسلام شناس و شیعه شناس فرانسوی) و علامه میگوید. دکتر دینانی در این کتاب، از روزی میگوید که هانری کربن، علامه طباطبایی را به تنهایی به منزل خود دعوت کرد:
«من نمی دانم برخورد کربن و همسرش و نحوه پذیرایی آنها یا سخنانی که رد و بدل شد، چگونه بود اما علامه به دفعات از آن جلسه یاد میکرد و تحت تاثیر آن بود. من ندیده بودم ایشان درباره یک زن صحبت کند و از یک خانم تعریف کند ولی بارها از بزرگواری خانم کربن و فرهیختگی او سخن به میان میآورد».
بی تردید این تابوی سخن نگفتن از یک زن و تعریف از او که حتی علامه طباطبایی با آن دید باز عرفانی و اشراقی از آن احتراز داشته، سنت علما و حوزههاست و تنها زمانی توسط علامه شکسته شده که وی برخلاف آن پیش فرض های معمول از نزدیک دیده است که زن برخلاف آن تفسیر و تعبیر ضیق فقهی، هم می تواند فرهیخته باشد و هم موانست و مجالست با اهل علم داشته باشد و هم چنان نفوذ خالی از شائبه ابتذال و وسوسه ای که عالمی چون او را تا مدتها به تحسین در جلوت و خلوت وادارد. بنابراین می توان گفت که حظ وافر در رابطه کربن و طباطبایی یک طرفه نبوده و علامه نیز بهره و فتح باب آفاقی فکری خود را نیز داشته است.
نکته مهمتر در این دیدارها آن بوده که به جز مباحث سنگین و خاص فلسفی و کلامی، علامه طباطبایی به شدت جویای درک خصایص و عادات فردی و اجتماعی شخصیت هانری کربن به عنوان یک غربی بوده است و «غرب» و «زندگی و فکر غربی» چون امروز کراهت شدیده نداشته است. دینانی در این مورد میگوید:
«کربن اشراقی و معنوی بود اما به شکل تیپیکال غربی بود و کاراکتر غربی داشت. میدانستم سوال خصوصی از یک غربی زشت است اما گاهی این کار را میکردم و وقتی سوالی میپرسیدم، علامه گوشش را تیز میکرد تا ببیند من چه سوالی میکنم و پرفسور کربن چه جوابی میدهد!»
اینگونه ارتباطات و تاثیر آن بر علامه طباطبایی آنقدر مثبت بوده است که هنوز، طیف آزاد اندیشی از علما مفتخر به این رابطه و متنعم از بهرههای مکتوب این رابطهاند و طیف دیگر هم اگرچه جوهره اصلی بروز چنین برکاتی را درک نمیکنند اما دست کم در مقام تفاخر، روزی خور آنند و از حقانیت شیعه و اشراف علامه و نیز نقش کربن در گسترش شیعه و معرفی آن در محافل علمی سخن می گویند، با این حال همزمان با وقوع انقلاب، بخش سنتی حوزه خیلی زود نگران این رابطه شد و دینانی در این کتاب شرح میدهد که چگونه از او خواستند علامه طباطبابی را از ادامه آن منع کند.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آن فشارها و نیز لحظه ای که پیام تلخ قشریون و دلواپسان نفوذ غرب را به علامه طباطبایی داد، اینگونه توصیف می کند:
«به من گفتند، بعضی دوستان جلسات شما اینطور و آنطورند و هانری کربن را هم نمیدانیم کیست؟! تشکیل این جلسات از اول هم درست نبود و ما تا حالا تحمل کردیم ولی الان که چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست این جلسات ادامه پیدا کند و شما این را به ایشان منتقل کنید...هروقت یاد آن صحنه میافتم گریهام میگیرد . وقتی به علامه گفتم، ایشان یک دفعه حالش بد شد و رعشهای که معمولا در دست داشت شدت گرفت. لبهایش میلرزید و صورتش قرمز شد. ۵ دقیقه ای سکوت کرد و چند بار گفت: عجب عجب عجب! و بعد از کمی تامل گفت: من شخصی هستم که گوشه ای نشستهام و چیز مینویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه چه میگذرد این جلسات است، این راهم نمیتوانند به من ببینند؟».
✔️ویدیو: دکتر حسین نصر،فیلسوف و متأله سنتگرای ایرانی و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشینگتن از خاطرات خود با علامه طباطبایی میگوید
@sahandiranmehr
«من نمی دانم برخورد کربن و همسرش و نحوه پذیرایی آنها یا سخنانی که رد و بدل شد، چگونه بود اما علامه به دفعات از آن جلسه یاد میکرد و تحت تاثیر آن بود. من ندیده بودم ایشان درباره یک زن صحبت کند و از یک خانم تعریف کند ولی بارها از بزرگواری خانم کربن و فرهیختگی او سخن به میان میآورد».
بی تردید این تابوی سخن نگفتن از یک زن و تعریف از او که حتی علامه طباطبایی با آن دید باز عرفانی و اشراقی از آن احتراز داشته، سنت علما و حوزههاست و تنها زمانی توسط علامه شکسته شده که وی برخلاف آن پیش فرض های معمول از نزدیک دیده است که زن برخلاف آن تفسیر و تعبیر ضیق فقهی، هم می تواند فرهیخته باشد و هم موانست و مجالست با اهل علم داشته باشد و هم چنان نفوذ خالی از شائبه ابتذال و وسوسه ای که عالمی چون او را تا مدتها به تحسین در جلوت و خلوت وادارد. بنابراین می توان گفت که حظ وافر در رابطه کربن و طباطبایی یک طرفه نبوده و علامه نیز بهره و فتح باب آفاقی فکری خود را نیز داشته است.
نکته مهمتر در این دیدارها آن بوده که به جز مباحث سنگین و خاص فلسفی و کلامی، علامه طباطبایی به شدت جویای درک خصایص و عادات فردی و اجتماعی شخصیت هانری کربن به عنوان یک غربی بوده است و «غرب» و «زندگی و فکر غربی» چون امروز کراهت شدیده نداشته است. دینانی در این مورد میگوید:
«کربن اشراقی و معنوی بود اما به شکل تیپیکال غربی بود و کاراکتر غربی داشت. میدانستم سوال خصوصی از یک غربی زشت است اما گاهی این کار را میکردم و وقتی سوالی میپرسیدم، علامه گوشش را تیز میکرد تا ببیند من چه سوالی میکنم و پرفسور کربن چه جوابی میدهد!»
اینگونه ارتباطات و تاثیر آن بر علامه طباطبایی آنقدر مثبت بوده است که هنوز، طیف آزاد اندیشی از علما مفتخر به این رابطه و متنعم از بهرههای مکتوب این رابطهاند و طیف دیگر هم اگرچه جوهره اصلی بروز چنین برکاتی را درک نمیکنند اما دست کم در مقام تفاخر، روزی خور آنند و از حقانیت شیعه و اشراف علامه و نیز نقش کربن در گسترش شیعه و معرفی آن در محافل علمی سخن می گویند، با این حال همزمان با وقوع انقلاب، بخش سنتی حوزه خیلی زود نگران این رابطه شد و دینانی در این کتاب شرح میدهد که چگونه از او خواستند علامه طباطبابی را از ادامه آن منع کند.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آن فشارها و نیز لحظه ای که پیام تلخ قشریون و دلواپسان نفوذ غرب را به علامه طباطبایی داد، اینگونه توصیف می کند:
«به من گفتند، بعضی دوستان جلسات شما اینطور و آنطورند و هانری کربن را هم نمیدانیم کیست؟! تشکیل این جلسات از اول هم درست نبود و ما تا حالا تحمل کردیم ولی الان که چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست این جلسات ادامه پیدا کند و شما این را به ایشان منتقل کنید...هروقت یاد آن صحنه میافتم گریهام میگیرد . وقتی به علامه گفتم، ایشان یک دفعه حالش بد شد و رعشهای که معمولا در دست داشت شدت گرفت. لبهایش میلرزید و صورتش قرمز شد. ۵ دقیقه ای سکوت کرد و چند بار گفت: عجب عجب عجب! و بعد از کمی تامل گفت: من شخصی هستم که گوشه ای نشستهام و چیز مینویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه چه میگذرد این جلسات است، این راهم نمیتوانند به من ببینند؟».
✔️ویدیو: دکتر حسین نصر،فیلسوف و متأله سنتگرای ایرانی و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشینگتن از خاطرات خود با علامه طباطبایی میگوید
@sahandiranmehr