🔸برای ما خیلی دشوار بود که شاه را در حالت ضعیف و ناتوان و متزلزل تصور بکنیم. تصویری که شاه از سالهای ۴۲-۱۳۴۱ به ما داده بود آدم مصممی بود و همانطور که گفتم شکستناپذیر و در مواقع بحرانی میتوانست که گلیم خود را از آب به در ببرد و در بازیهای سیاسی بسیار مهارت پیدا کرده بود و مورد احترام و ستایش واقعی خارجیها بود، حقیقتاً رهبران خارجی یا روزنامهنگاران که با او ملاقات میکردند خیلی تصور خوبی از او داشتند، خیلی Impression خوبی از او داشتند.
🔸ما نمیتوانستیم فکر کنیم که شاه به آن اندازه که نشان داده شد ناتوان از تصمیمگیری است و بر کارهای خودش غیر مسلط است. اولین نشانهی تغییر که من شخصاً در شاه احساس کردم روز ۴ آبان ۱۳۵۷ بود. روز ۴ آبان سلام عمومی بود و من به عنوان وزیر سابق برای سلام رفته بودم و وقتی که شاه وارد شد و از جلوی صفها میگذشت اولاً دیدم که شاه در چشمهای افراد از جمله چشم خود من نگاه میکند. شاه هیچوقت به چشم کسی در سلامها نگاه نمیکرد و خیلی از دور با فاصله و با تبختر مخصوص شاهانه رد میشد. آن روز دیدم که نه خیلی معمولی راه میرود و در چشم اشخاص نگاه میکند و بعد در یک صف پایینتر از ما کسی که قرار بود به شاه خوشآمد بگوید شاه رفت جلو، حالا یا بعد از خوشآمد یا قبل از آن، و چند کلمهای با او صحبت کرد و بعد کراوات او را با دست خودش درست کرد که اصلاً من تعجب کردم که چطور ممکن است شخصی که به اندازهای دست نیافتنی بود ما که وزرای او در آن مدت بودیم وقتی به دیدنش میرفتیم نمینشستیم و خودش نمینشست و ایستاده صحبت میکردیم و در چشم ما هم خیلی کم نگاه میکرد و راه میرفت و گاهی میایستاد و یک نکتهای میگفت و دومرتبه مشغول راه رفتن میشد اصلاً به اندازهای فاصله با ماها داشت که قابل تصور نبود آن وقت میرود و کراوات یک نفر یا پاپیون یک نفر را که خب مقام خیلی بالایی هم آن موقع نداشت درست میکند و این اولین تغییری بود که من در شاه دیدم.
🔸بعد البته روزی که آمد سخنرانی کرد و اعلام کرد که حکومت نظامی میآید و اعلام کرد که صدای انقلاب را شنیده است و اولین کسی هم که به وقایع ایران نام انقلاب داد خود شاه بود، آن روز البته تغییری که در حالتش بود کاملاً محسوس بود خیلی متزلزل و لرزان بود، خیلی وضع ناتوانی داشت. با این همه ابعاد ناتوانی شاه بر ما معلوم نبود. وقتی ما را به زندان انداختند یک تکان خیلی سنگینی برای ما بود، باز این هم یک نشانهای بود از اینکه شاه کنترلش را بر امور از دست داده است و نمیتوانستیم فکر بکنیم که پادشاهی با عقل سلیم در شرایط تسلط بر نیروهای ذهنی خودش چنین تصمیم گرفته باشد اینطور تیشه به ریشهی خودش به اصطلاح زده باشد. چون خیلی روشن بود که با این اعمال نمیشود مسئولیت کارهایی که پانزده سال در آن مملکت شده بود از دوش شاه برداشت. همهی مردم مملکت میدانستند که هر چه شده به دست شاه شده است، به امر شاه شده، به خاطر شاه شده است. اشخاص جز انجام اوامر شاه کاری نکردند و این باور کردنی نبود که یک عده را به زندان بیندازد و خیال کند که با این ترتیب مردم میگویند بله تقصیر آنها بوده است و شاه بیگناه است. خب این باز یک نشانهای بود از اینکه شاه متزلزل است.
✔️مصاحبه داریوش همایون (روزنامهنگار و مؤسس روزنامه آیندگان، وزیر اطلاعات و جهانگردی ۷۸–۱۹۷۷ و معاون ریاست حزب رستاخیز) با تاریخ شفاهی ایران (پروژه هاروارد)
سالروز درگذشت داریوش همایون
@sahandiranmehr
🔸ما نمیتوانستیم فکر کنیم که شاه به آن اندازه که نشان داده شد ناتوان از تصمیمگیری است و بر کارهای خودش غیر مسلط است. اولین نشانهی تغییر که من شخصاً در شاه احساس کردم روز ۴ آبان ۱۳۵۷ بود. روز ۴ آبان سلام عمومی بود و من به عنوان وزیر سابق برای سلام رفته بودم و وقتی که شاه وارد شد و از جلوی صفها میگذشت اولاً دیدم که شاه در چشمهای افراد از جمله چشم خود من نگاه میکند. شاه هیچوقت به چشم کسی در سلامها نگاه نمیکرد و خیلی از دور با فاصله و با تبختر مخصوص شاهانه رد میشد. آن روز دیدم که نه خیلی معمولی راه میرود و در چشم اشخاص نگاه میکند و بعد در یک صف پایینتر از ما کسی که قرار بود به شاه خوشآمد بگوید شاه رفت جلو، حالا یا بعد از خوشآمد یا قبل از آن، و چند کلمهای با او صحبت کرد و بعد کراوات او را با دست خودش درست کرد که اصلاً من تعجب کردم که چطور ممکن است شخصی که به اندازهای دست نیافتنی بود ما که وزرای او در آن مدت بودیم وقتی به دیدنش میرفتیم نمینشستیم و خودش نمینشست و ایستاده صحبت میکردیم و در چشم ما هم خیلی کم نگاه میکرد و راه میرفت و گاهی میایستاد و یک نکتهای میگفت و دومرتبه مشغول راه رفتن میشد اصلاً به اندازهای فاصله با ماها داشت که قابل تصور نبود آن وقت میرود و کراوات یک نفر یا پاپیون یک نفر را که خب مقام خیلی بالایی هم آن موقع نداشت درست میکند و این اولین تغییری بود که من در شاه دیدم.
🔸بعد البته روزی که آمد سخنرانی کرد و اعلام کرد که حکومت نظامی میآید و اعلام کرد که صدای انقلاب را شنیده است و اولین کسی هم که به وقایع ایران نام انقلاب داد خود شاه بود، آن روز البته تغییری که در حالتش بود کاملاً محسوس بود خیلی متزلزل و لرزان بود، خیلی وضع ناتوانی داشت. با این همه ابعاد ناتوانی شاه بر ما معلوم نبود. وقتی ما را به زندان انداختند یک تکان خیلی سنگینی برای ما بود، باز این هم یک نشانهای بود از اینکه شاه کنترلش را بر امور از دست داده است و نمیتوانستیم فکر بکنیم که پادشاهی با عقل سلیم در شرایط تسلط بر نیروهای ذهنی خودش چنین تصمیم گرفته باشد اینطور تیشه به ریشهی خودش به اصطلاح زده باشد. چون خیلی روشن بود که با این اعمال نمیشود مسئولیت کارهایی که پانزده سال در آن مملکت شده بود از دوش شاه برداشت. همهی مردم مملکت میدانستند که هر چه شده به دست شاه شده است، به امر شاه شده، به خاطر شاه شده است. اشخاص جز انجام اوامر شاه کاری نکردند و این باور کردنی نبود که یک عده را به زندان بیندازد و خیال کند که با این ترتیب مردم میگویند بله تقصیر آنها بوده است و شاه بیگناه است. خب این باز یک نشانهای بود از اینکه شاه متزلزل است.
✔️مصاحبه داریوش همایون (روزنامهنگار و مؤسس روزنامه آیندگان، وزیر اطلاعات و جهانگردی ۷۸–۱۹۷۷ و معاون ریاست حزب رستاخیز) با تاریخ شفاهی ایران (پروژه هاروارد)
سالروز درگذشت داریوش همایون
@sahandiranmehr