Forward from: گسترده یاقوت
- کجا بیام دنبالتون عزیزم ؟
- دنبالمون ؟
- آره مگه نمیخواید برید عروسی. آدرستو بده دارم میام. تا دمِ تالار میرسونمتون.
آروم گفتم :
- نیازی نیست. روحالله داره میاد.
با یه جور خشونت غرید :
- روحالله کدوم عنتریه ؟
- برادر رامبد.
- من نمیفهمم چرا حالا که پام تو رابطه با تو باز شده، همه دلدادهها و عاشق کُشات یهو پیدا شدن ؟ این دو تا برادرو از خودت دور میکنی یا خودم دست به کار بشم ؟
- چی میگی واسه خودت. روحالله خودش زن و بچه داره. بعدشم علی گفته بیاد دنبالمون.
با صدای زمخت و وحشی توبیخگرانه گفت :
- هر چی. باهاش نمیریا آوا. آدرس بده خودم میام دنبالت.
- من نمیفهمم تو دنبال چی هستی ؟ چرا باید تو بیای وقتی هیچی بین منو تو نیست ؟
محکم روی چیزی ضربه زد و دادش بلند شد :
- هست. هست. هر چیزی که به تو ربط داره به منم داره . چرا نمیخوای رابطمومو قبول کنی ؟
نگاهم به بچهها افتاد. هر دو دستهاشون رو روی سینه توی هم قفل کرده و با دقت و کنجکاوی بهم نگاه میکردن. برگشتم به اتاقم و تا در رو بستم داد زدم :
- منو ببین یزدان، من نه خوشم میاد ازت، نه این رابطهی کوفتی رو قبول دارم. دست از سرم بردار.
- تمومش میکنی یا نه ؟
جیغ زدم :
- تو تمومش کن. تو هیچ نسبتی با من نداری که...
نعره زد :
- دارم. دارم. تو دوست دختر منی.
- من چهارسال از تو بزرگترم، مادر دوتا بچهام. دوست دختر کیلو چنده ؟ دوست دختر مال اون دخترای بیکار ،بَتار و خوشگذرونه که امروز با توان، فردا با یکی دیگه. یه پسر تیتیش مامانی و لوس افتاده دنبال من، هی دوست دختر دوست دختر میکنه. برو پی کارت بابا.
آروم و با صدای پیروزی گفت :
- رابطهمونو یادت رفت عزیزم ؟ همین چند پیش با هم بودیما. چطوره من بیام پیش علی و بهش بگم چطوری با هم خوابیدیم.
https://t.me/joinchat/AAAAAEd45xqFRZA1WLObBA
- دنبالمون ؟
- آره مگه نمیخواید برید عروسی. آدرستو بده دارم میام. تا دمِ تالار میرسونمتون.
آروم گفتم :
- نیازی نیست. روحالله داره میاد.
با یه جور خشونت غرید :
- روحالله کدوم عنتریه ؟
- برادر رامبد.
- من نمیفهمم چرا حالا که پام تو رابطه با تو باز شده، همه دلدادهها و عاشق کُشات یهو پیدا شدن ؟ این دو تا برادرو از خودت دور میکنی یا خودم دست به کار بشم ؟
- چی میگی واسه خودت. روحالله خودش زن و بچه داره. بعدشم علی گفته بیاد دنبالمون.
با صدای زمخت و وحشی توبیخگرانه گفت :
- هر چی. باهاش نمیریا آوا. آدرس بده خودم میام دنبالت.
- من نمیفهمم تو دنبال چی هستی ؟ چرا باید تو بیای وقتی هیچی بین منو تو نیست ؟
محکم روی چیزی ضربه زد و دادش بلند شد :
- هست. هست. هر چیزی که به تو ربط داره به منم داره . چرا نمیخوای رابطمومو قبول کنی ؟
نگاهم به بچهها افتاد. هر دو دستهاشون رو روی سینه توی هم قفل کرده و با دقت و کنجکاوی بهم نگاه میکردن. برگشتم به اتاقم و تا در رو بستم داد زدم :
- منو ببین یزدان، من نه خوشم میاد ازت، نه این رابطهی کوفتی رو قبول دارم. دست از سرم بردار.
- تمومش میکنی یا نه ؟
جیغ زدم :
- تو تمومش کن. تو هیچ نسبتی با من نداری که...
نعره زد :
- دارم. دارم. تو دوست دختر منی.
- من چهارسال از تو بزرگترم، مادر دوتا بچهام. دوست دختر کیلو چنده ؟ دوست دختر مال اون دخترای بیکار ،بَتار و خوشگذرونه که امروز با توان، فردا با یکی دیگه. یه پسر تیتیش مامانی و لوس افتاده دنبال من، هی دوست دختر دوست دختر میکنه. برو پی کارت بابا.
آروم و با صدای پیروزی گفت :
- رابطهمونو یادت رفت عزیزم ؟ همین چند پیش با هم بودیما. چطوره من بیام پیش علی و بهش بگم چطوری با هم خوابیدیم.
https://t.me/joinchat/AAAAAEd45xqFRZA1WLObBA