بر سریر نیاز میغلتم
بر چراگاه ناز میغلتم
خوش خوش آید مرا که پیش درت
به سر خاک باز میغلتم
پیش زخم تو کعبتین کردار
بر بساط نیاز میغلتم
زیر دست غم تو مهره صفت
در کف حقه باز میغلتم
تو مرا میکشی به خنجر لطف
من در آن خون به ناز میغلتم
پس مرا خون دوباره میریزی
من به خونابه باز میغلتم
از پی سجدهٔ رخ تو چنان
عابدان در نماز میغلتم
بر سر سنبل رخ تو چنانک
آهوان در طراز میغلتم
بر سر آتش غمت چو سپند
با خروش و گداز میغلتم
تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دل نواز میغلتم
پیش زلفت چو کبک خسته جگر
زیر چنگال باز میغلتم
#خاقانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بر چراگاه ناز میغلتم
خوش خوش آید مرا که پیش درت
به سر خاک باز میغلتم
پیش زخم تو کعبتین کردار
بر بساط نیاز میغلتم
زیر دست غم تو مهره صفت
در کف حقه باز میغلتم
تو مرا میکشی به خنجر لطف
من در آن خون به ناز میغلتم
پس مرا خون دوباره میریزی
من به خونابه باز میغلتم
از پی سجدهٔ رخ تو چنان
عابدان در نماز میغلتم
بر سر سنبل رخ تو چنانک
آهوان در طراز میغلتم
بر سر آتش غمت چو سپند
با خروش و گداز میغلتم
تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دل نواز میغلتم
پیش زلفت چو کبک خسته جگر
زیر چنگال باز میغلتم
#خاقانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem