شبیه کاغذ خطخوردهای، مچاله شدن
و بعد همنفسِ کیسهی زباله شدن
بدون شرط نشستن به پای وعدهی عشق
به صد گزارهی نامحتمل حواله شدن
تلاش کردن و در چشم ماه، کم بودن
ترانه خواندن و در گوش باد، ناله شدن
تو را نخواهد و با این بهانهی عوضی
عوض شوی... [شده تا حد استحاله شدن]
که گربههای حوالیِ خانهاش با لطف
صدا کنند تو را هم به همپیاله شدن
که کارگر بشوی بعد شصتسالگیات
که محترم باشد قبل بیستساله شدن
میان این همه غربت، به چایِ آخر شب
پناه میبرم از تلخیِ تفاله شدن
#سعید_مبشر
@poemlife
و بعد همنفسِ کیسهی زباله شدن
بدون شرط نشستن به پای وعدهی عشق
به صد گزارهی نامحتمل حواله شدن
تلاش کردن و در چشم ماه، کم بودن
ترانه خواندن و در گوش باد، ناله شدن
تو را نخواهد و با این بهانهی عوضی
عوض شوی... [شده تا حد استحاله شدن]
که گربههای حوالیِ خانهاش با لطف
صدا کنند تو را هم به همپیاله شدن
که کارگر بشوی بعد شصتسالگیات
که محترم باشد قبل بیستساله شدن
میان این همه غربت، به چایِ آخر شب
پناه میبرم از تلخیِ تفاله شدن
#سعید_مبشر
@poemlife