شعری که زندگیست


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


https://t.me/poemlife/2
27سپتامبر 2015

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Statistics
Posts filter


من هم‌ شبیهِ شال تو سربار اگر شدم


درگیرِ من مباش و مرا وا کن از سرت!

#علیرضا_نور_علیپور

🙄🙄🙄

@poemlife


در شرح مو به موي تو من مكث مي‌كنم

مي‌خوانمت چنان كه فقيهان كتاب را


*#محمد_سهرابی*

@poemlife


هوای سرد تنهایی فقط یک کوچ می خواهد

مرا از این همه سرما ببر قشلاق آغوشت

#فرامرز_عرب_عامری

@poemlife


که بی دوست مرا جانی نیست...

#سیمین_بهبهانی
@poemlife


به درونِ بحر جز تو، دلم آشنا ندارد..

#مولانا
@poemlife


از آن ترسم که پنهانم شود فاش

غم خود را نگویم با دل خویش

#اقبال_لاهوری

@poemlife


نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را

که عاشق از عيار افتاده در اين عصر عياری

#محمدعلی_بهمنی

@poemlife


چشمی که جمال تو ندیده‌ست، چه دیده‌ست؟

#سعدی

@poemlife


این دل اگر کم است

بگو "سر" بیاورم..

#سیدمهدی_موسوی.

یاران جانی بر مقدار قرار باشید❤️❤️❤️

@poemlife


مخمور مانده‌ایم و امیدِ شراب نیست..

#طغرای_مشهدی
@poemlife


جان و دل با اوست
هرجا می‌رود

#رهی_معیری

@poemlife


مُصحفی هستم میان مکتبِ کج‌ فهم‌‌ها...

#حسین_دهلوی
@poemlife


نفرین به وفاداری ات ای دوست که بامن

پیمان سر پیمان شکنی بستی و رفتی


#فاضل_نظری

@poemlife


ای نسیم سحر
از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست

نی نی ای باد
مرو حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند به دل خرّم دوست



#سعدی


@poemlife


خواهم که شب تاری شود
پنهان بیایم پیش تو ...



#مولانا

@poemlife


به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست


#سعدی

@poemlife


غمِ دل
به کس نگویم، تو به صورتم نِگه کن...


#سعدی

@poemlife


در دلت چیست، عجب، که چو شکر می‌خندی؟
دوش شب با که بُدی که چو سحر می‌خندی؟

ای بهاری که جهان از دمِ تو خندان است
در سمن زار شکُفتی، چو شجر می‌خندی

آتشی از رخِ خود در بت و بتخانه زدی
و اندر آتش بنشستیّ و چو زر می‌خندی

مست و خندان ز خراباتِ خدا می‌آیی
بر شر و خیرِ جهان همچو شرر می‌خندی

همچو گُل، ناف تو بر خنده بریده‌ست خدا
لیک امروز، مَها، نوع دگر می‌خندی

باغ با جمله درختان ز خزان خشک شدند
ز چه باغی تو که همچون گُلِ ‌تر می‌خندی

بوی مُشکی تو که بر خِنگِ هوا می‌تازی
آفتابی تو که بر قرصِ قمر می‌خندی

در حضورِ ابدی شاهد و مشهود تویی
بر ره و رهرو و بر کوچ و سفر می‌خندی

از میان عدم و محو برآوردی سر
بر سر و افسر و بر تاج و کمر می‌خندی

دو سه بیتی که بمانده‌ست بگو مستانه
ای که تو بر دلِ بی‌زیر و زبر می‌خندی

"حضرت
#مولانا"

@poemlife


این حنجره، این باغِ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطره‌ها را نفروشید

در شهر شما باری اگر عشقْ فروشی‌ست
هم غیرتِ آبادیِ ما را نفروشید

تنها به‌خدا دل‌خوشی ما به دل ماست
صندوق‌چۀ راز خدا را نفروشید

سرمایۀ دل نیست به‌جز اشک و به‌جز آه
پس دست‌کم این آب و هوا را نفروشید

در دست خدا آینه‌ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید، شما را نفروشید

در پیلۀ پرواز به‌جز کرم نلولد
پروانۀ پرواز رها را نفروشید

یک‌عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هرولۀ سعی و صفا را نفروشید

دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظرۀ دورنما را نفروشید

*#قیصر_امین‌پور*

@poemlife


بی وفایان وعده‌ های پوچ راحت می‌دهند...

#حمیدرضا_یگانه
@poemlife

20 last posts shown.