Forward from: پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 دفتر «چه توانیم کرد؟»
🖌 نویساد (هیئت تحریریه)
🔸 2ـ یک حکومت هنگامی پایدار ماند که دستهی نیرومندی پشتیبانش باشد
نخست ، باید دانست که هر حکومتی برای پایدار ماندن و راه بردن کشور نیازمند صدهزارها تَن کارمند و مدیر وفادار به او در وزارتخانهها و ادارههاست. گذشته از این ، یک انبوه چند میلیونی از کارمندان ادارهها و کارگران و دیگران نیز هرچند همراهش نباشند ، نباید دشمنش باشند. اگر جز این باشد و هوادارانِ پافشاری نداشته باشد با یک کودتا خواهد برافتاد. اگرهم هوادارانِ پافشارش بیش از آن باشند که با کودتا برافتد ولی رویهمرفته کم باشند ، ناچار خواستهایش به آسانی روان نخواهد شد و در برابرش جلوگیرهای (مانع) فراوان پیش خواهد آمد. برخی از گماردگان حکومت بسود دشمنانش خواهند کوشید ، برخی سود خود را بدیده گرفته ناراستیها خواهند کرد ، برخیها تا توانند از فرمانهایش سر پیچند و کوتاهسخن کارشکنیها پدیدار خواهد شد که از آبرو و هم از تواناییش خواهد کاست و زمینه برای کاهش پشتیبانی مردم ازو فراهم خواهد آمد.
پس استواری یک حکومت بیش از همه بسته به آنست که دستهای از مردم ، هوادارِ پافشار او و آرمانهایش باشند. تاریخ تأییدها به این سخن دارد. برای مثال جنگهای استقلالطلبانهی مصطفاکمال پاشا (آتاترک) در عثمانی (پس از جنگ جهانی یکم) را دستهی «اتحاد و ترقی» پشتیبانی میکرد. او به پشتیبانی آنها توانست لشکرهای بیگانه را از ترکیهی امروزی بیرون راند. همزمان با بنیاد یافتن جمهوری ترکیه در 1923 ، «حزب جمهوری خلق» را که دنبالهی دستههای «اتحاد و ترقی» و «ترکهای جوان» بشمار میآمد بنیاد گزارد و این پشتیبانی بود که حکومت او را توانا به انجام «رفرمهای» بنیادی نمود و توانست در برابر دشمنانِ آن رفرمها پایداری کند. در همان زمانها رضاشاه نیز در ایران بکارهای بزرگی برخاست ولی هواداران او و کارهایش سازمان درستی نیافتند و حزبی یا دستهی سیاسی نیرومندی را پدید نیاوردند. از اینرو چون انگلیسها در 1320 او را ناچار به ترک ایران نمودند افسوسمندانه هیچ ایستادگیای از مردم نمایان نگردید. این یکی از پیشامدهای افسوسآور این کشور بوده است.
مثال دیگر : حکومت ملایان با پشتیبانیهایی که در سالهای نخست از سوی مردم دید (به نیک و بدش کار نداریم) توانست دشمنانش را از سر راه بردارد و هم جنگ هشتساله را پشت سر بگزارد ولی چون بجای میهنپرستی و در اندیشهی آبادی ایران بودن ، در اندیشهی «کشورگشایی شیعی» و یک رشته پندارهای (خیال) کودکانه بود و همچنین پیاپی با ناکاردانیهای خود زندگانی را بر مردم سخت و توانفرسا گردانید ، رفتهرفته پشتیبانی مردم را از دست داد و از سوی دیگر چون صف همراهانش را نیز از هزارها مردان و زنان بیآزرم (بیشرف) ، چاپلوس و دورویِ پولپرست تصفیه نکرد ، اینست سخت بیآبرو گردید. و همین هم شکستگاه او خواهد بود.
یک تودهای که در اندیشهی برانداختن حکومت ستمکار خویش است ، گذشته از یک برنامهی سنجیده برای رسیدن به آن آرمان ، یکی از چیزهایی که باید بدیده گیرد گِرد آوردن هواداران و پشتیبانانی است که از یکسو به اندازهای باشند که کارها را همه در دست گیرند و از سوی دیگر همه خوشنام ، نیک ، فداکار و پیماندار باشند. این هم نیازمند آنست که ایشان به پرورش و نیک گردانیدن توده بکوشند تا از میانشان همدستان شایندهای (لایق) برای بدست گرفتن کارها گرد آید.
این از زیانمندترین و رسواترین شیوههاست که مردم را در همان ناآگاهی و نادانی نگاه دارند و کوششی در راه پرورش و نیکی ایشان نکنند و تنها به شورانیدن و برانگیختن احساساتِ کور آنها بکوشند و آن احساسات را پشتیبان خود بگیرند.
با چنین شیوهای ، گیریم که به حکومت نیز دست یافتند ، آلودگیهای هوادارانشان هرچه زودتر آنها را بیآبرو خواهد گردانید و نقشههاشان را بهم خواهد زد. اینها گذشته از آنست که چون از نخست میانشان یک هماندیشگی و همسخنی نبوده و چهبسا علت همدستیشان ، تنها دشمن مشترک و سودهای مشترک بوده ، سپس که به حکومت رسیدند میانشان دشمنی پدیدار گردد و به جنگهای درونی انجامد.
آنچه در زندگانی یک توده بیشترین تأثیر و اهمیت را دارد «رفتار حکومت» است. «رفتار حکومت» آن تصمیمهایی است که میگیرد ، کارهایی است که میکند و پولهایی است که بکار میاندازد. بیایید برای چندگاهی تنها روی «رفتار حکومت» تمرکز کنیم و موضوع را نخست کلی و جهانی بدیده گیریم تا ببینیم چه نتیجهای از آن بدست میآید.
👇
🖌 نویساد (هیئت تحریریه)
🔸 2ـ یک حکومت هنگامی پایدار ماند که دستهی نیرومندی پشتیبانش باشد
نخست ، باید دانست که هر حکومتی برای پایدار ماندن و راه بردن کشور نیازمند صدهزارها تَن کارمند و مدیر وفادار به او در وزارتخانهها و ادارههاست. گذشته از این ، یک انبوه چند میلیونی از کارمندان ادارهها و کارگران و دیگران نیز هرچند همراهش نباشند ، نباید دشمنش باشند. اگر جز این باشد و هوادارانِ پافشاری نداشته باشد با یک کودتا خواهد برافتاد. اگرهم هوادارانِ پافشارش بیش از آن باشند که با کودتا برافتد ولی رویهمرفته کم باشند ، ناچار خواستهایش به آسانی روان نخواهد شد و در برابرش جلوگیرهای (مانع) فراوان پیش خواهد آمد. برخی از گماردگان حکومت بسود دشمنانش خواهند کوشید ، برخی سود خود را بدیده گرفته ناراستیها خواهند کرد ، برخیها تا توانند از فرمانهایش سر پیچند و کوتاهسخن کارشکنیها پدیدار خواهد شد که از آبرو و هم از تواناییش خواهد کاست و زمینه برای کاهش پشتیبانی مردم ازو فراهم خواهد آمد.
پس استواری یک حکومت بیش از همه بسته به آنست که دستهای از مردم ، هوادارِ پافشار او و آرمانهایش باشند. تاریخ تأییدها به این سخن دارد. برای مثال جنگهای استقلالطلبانهی مصطفاکمال پاشا (آتاترک) در عثمانی (پس از جنگ جهانی یکم) را دستهی «اتحاد و ترقی» پشتیبانی میکرد. او به پشتیبانی آنها توانست لشکرهای بیگانه را از ترکیهی امروزی بیرون راند. همزمان با بنیاد یافتن جمهوری ترکیه در 1923 ، «حزب جمهوری خلق» را که دنبالهی دستههای «اتحاد و ترقی» و «ترکهای جوان» بشمار میآمد بنیاد گزارد و این پشتیبانی بود که حکومت او را توانا به انجام «رفرمهای» بنیادی نمود و توانست در برابر دشمنانِ آن رفرمها پایداری کند. در همان زمانها رضاشاه نیز در ایران بکارهای بزرگی برخاست ولی هواداران او و کارهایش سازمان درستی نیافتند و حزبی یا دستهی سیاسی نیرومندی را پدید نیاوردند. از اینرو چون انگلیسها در 1320 او را ناچار به ترک ایران نمودند افسوسمندانه هیچ ایستادگیای از مردم نمایان نگردید. این یکی از پیشامدهای افسوسآور این کشور بوده است.
مثال دیگر : حکومت ملایان با پشتیبانیهایی که در سالهای نخست از سوی مردم دید (به نیک و بدش کار نداریم) توانست دشمنانش را از سر راه بردارد و هم جنگ هشتساله را پشت سر بگزارد ولی چون بجای میهنپرستی و در اندیشهی آبادی ایران بودن ، در اندیشهی «کشورگشایی شیعی» و یک رشته پندارهای (خیال) کودکانه بود و همچنین پیاپی با ناکاردانیهای خود زندگانی را بر مردم سخت و توانفرسا گردانید ، رفتهرفته پشتیبانی مردم را از دست داد و از سوی دیگر چون صف همراهانش را نیز از هزارها مردان و زنان بیآزرم (بیشرف) ، چاپلوس و دورویِ پولپرست تصفیه نکرد ، اینست سخت بیآبرو گردید. و همین هم شکستگاه او خواهد بود.
یک تودهای که در اندیشهی برانداختن حکومت ستمکار خویش است ، گذشته از یک برنامهی سنجیده برای رسیدن به آن آرمان ، یکی از چیزهایی که باید بدیده گیرد گِرد آوردن هواداران و پشتیبانانی است که از یکسو به اندازهای باشند که کارها را همه در دست گیرند و از سوی دیگر همه خوشنام ، نیک ، فداکار و پیماندار باشند. این هم نیازمند آنست که ایشان به پرورش و نیک گردانیدن توده بکوشند تا از میانشان همدستان شایندهای (لایق) برای بدست گرفتن کارها گرد آید.
این از زیانمندترین و رسواترین شیوههاست که مردم را در همان ناآگاهی و نادانی نگاه دارند و کوششی در راه پرورش و نیکی ایشان نکنند و تنها به شورانیدن و برانگیختن احساساتِ کور آنها بکوشند و آن احساسات را پشتیبان خود بگیرند.
با چنین شیوهای ، گیریم که به حکومت نیز دست یافتند ، آلودگیهای هوادارانشان هرچه زودتر آنها را بیآبرو خواهد گردانید و نقشههاشان را بهم خواهد زد. اینها گذشته از آنست که چون از نخست میانشان یک هماندیشگی و همسخنی نبوده و چهبسا علت همدستیشان ، تنها دشمن مشترک و سودهای مشترک بوده ، سپس که به حکومت رسیدند میانشان دشمنی پدیدار گردد و به جنگهای درونی انجامد.
آنچه در زندگانی یک توده بیشترین تأثیر و اهمیت را دارد «رفتار حکومت» است. «رفتار حکومت» آن تصمیمهایی است که میگیرد ، کارهایی است که میکند و پولهایی است که بکار میاندازد. بیایید برای چندگاهی تنها روی «رفتار حکومت» تمرکز کنیم و موضوع را نخست کلی و جهانی بدیده گیریم تا ببینیم چه نتیجهای از آن بدست میآید.
👇