Forward from: پاکدینی ـ احمد کسروی
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت (سیزده از شانزده)
دهم : نفرین و دشنام دربارهی یاران پیغمبر که آن را «تبرا» نامیدهاند پایهی دیگری از کیش شیعیست و این خود زشتکاری ننگآوری میباشد. بیهیچ شُوَندی با مردگان دشمنی نمودن و دروغها بستن و بدشنام و نفرین برخاستن جز نشان تیرهدرونی گروهی نتواند بود.
چنانکه گفتیم این کار ناستوده از پیش از زمان جعفربنمحمد آغازیده بوده. ولی از زمان این امام رویهی رسمی بخود گرفته و بسختی افزوده. مرا شگفت افتاده که زیدبنعلی در برابر رافضیان از صِدّیق و فاروق [1] هواداری کند و آن پاسخ پاکدلانه و مردانه را دهد ، و برادرزادهی او بدینسان نفت بآتش رافضیان ریزد و آنان را در رفتار زشتشان هرچه گستاختر گرداند.
کتابهای شیعی پر از جملههای نفرین و دشنام است. خواجه نصیر ، آن مرد بیدین شکمپرست که گاهی باطنی میبوده ، و گاهی شیعی میگردیده ، «لعنتنامهای» ساخته. بسیاری از ملایان کتاب «در کفر شیخین [2] » نوشتهاند.
بگمان شیعه اگر عمر و ابوبکر ، علی را از خلافت بازنداشتندی و خلافت در خاندان او مانده جعفربنمحمد و دیگران بهره از آن یافتندی ، در جهان هیچ بدی رخ ندادی. اینست همهی گناهان بگردن آن دو تن میباشد. برخی از این اندازه هم گذشته چنین پنداشتهاند که همهی گناهانِ پیش از آن زمان نیز بگردن آنانست. روز رستاخیز که قابیل را دربارهی کشتن برادرش هابیل ببازپرس خواهند کشید او دلیلها خواهد آورد که شُوَند آن برادرکُشی نیز عمر و ابوبکر بودهاند. گناه آن نیز بگردن اینان خواهد بود. اینها سخنانیست که ملایان نوشته و گفته و در دلهای مردم عامی جا دادهاند. بیشُوَند [=بیسبب] نبوده که مسلمانان ، «رافضی» را بیرون از اسلام شمارده خونش را میریختهاند. بیشُوَند نبوده که امامان به پیروان خود دستور «تقیه» میدادهاند.
چنانکه گفتیم یکی از کارهای شاهاسماعیل رواج دادن شیعیگری در ایران میبود. این شاه که دلش پر از کینهی سنّیان میبود ، شیوهی زشت دشنام و نفرین را نیز برواج گزاشت. از زمان ایشان درویشانی بنام «تَبَرایی» پیدا شدند که بجلو اسب فلان وزیر و بَهمان امیر افتادندی و نامهای سران اسلام را یکایک بُرده نفرین و دشنامگویان گام برداشتندی. اسماعیلمیرزا نوادهی آن شاه زشتی این کار را دریافته خواست جلو گیرد. ولی شیعیگری تا آن زمان در ایران ریشه دوانیده و داستان «تبرا» در دلهای تیرهی ملایان و درویشان و پیروانشان جا برای خود باز کرده بود و کوششهای اسماعیلمیرزا هودهای نداد.
سپس در زمان نادرشاه یک رشته کوششهای بهتر و بزرگتری رفت. آن شاه غیرتمند آسودگی ایران را ، بیبرانداختن آن زشتکاری ، نشدنی میشمرد و از اینرو از یکسو با عثمانیان بگفتگو پرداخته پیشنهادها میکرد و از یکسو در ایران به برانداختن آن زشتکاری میکوشید و بارها از ملایان سنی و شیعی نشستها برپا میگردانید. ولی این کوششها نیز ناانجام ماند و آن شاه غیرتمند کشته شده آرزوهای خود را بگور بُرد.
در زمان زندیان و قاجاریان ملایان میدان بازی میداشتند و این زشتکاری همچنان درمیان میبود. تا پیش از زمان مشروطه همه ساله در ربیعالاول [3] ملاها و سیدها و طلبهها پیش افتاده به یک رشته بازیچههای دُژخویانهی پستی برخاستندی. درویشان تبرایی که گفتیم بازماندگانشان در تبریز و دیگر شهرها میبودند و بنام «لعنتچی» در کوچهها و بازارها گردیده زبان بکار انداختندی و از این و از آن پول گرفتندی. این یکی از نیکیهای جنبش مشروطه بود که آن زشتکاریها را از شهرهای ایران برانداخت.
چنانکه گفتیم همین زشتکاری مایهی ریخته شدن ملیونها خون گردیده ، شُوَند [=سبب] برافتادن هزارها خاندان شده ، بشومی آن صدهزاران دختران و زنان ایران بدست اُزبکان و ترکمانان و عثمانیان افتاده که بکنیزی نگه داشته و یا در بازارهای بخارا و خیوه و استانبول و صوفیا و بلگراد فروختهاند. در زمان نادرشاه چند هزار تن از این زنان در گرفتاری میبودند و آن شاه بیش از همه بآزاد گردانیدن ایشان میکوشید.
این هم گفتیم که داستانهایی که در کتابهای شیعی ، دربارهی کشاکش امام علیبنابیطالب با ابوبکر و عمر ، نوشتهاند همه دروغ و همه ساخته است. خدا روی سیاست را سیاه گرداناد!..
ابوبکر را یاران پیغمبر بخلافت برگزیده بودند ، و پس ازو نیز عمر را برگزیدند. این دو تن از برگزیدگان یاران پیغمبر بودهاند. پس از عمر نیز عثمان را برگزیدند. ولی از این مرد در پایان کار بدیهایی رخ نمود و یک دسته از مسلمانان باو بشوریدند و چنانکه در تاریخها نوشته شده او را کشتند. این سزای او بوده.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت (سیزده از شانزده)
دهم : نفرین و دشنام دربارهی یاران پیغمبر که آن را «تبرا» نامیدهاند پایهی دیگری از کیش شیعیست و این خود زشتکاری ننگآوری میباشد. بیهیچ شُوَندی با مردگان دشمنی نمودن و دروغها بستن و بدشنام و نفرین برخاستن جز نشان تیرهدرونی گروهی نتواند بود.
چنانکه گفتیم این کار ناستوده از پیش از زمان جعفربنمحمد آغازیده بوده. ولی از زمان این امام رویهی رسمی بخود گرفته و بسختی افزوده. مرا شگفت افتاده که زیدبنعلی در برابر رافضیان از صِدّیق و فاروق [1] هواداری کند و آن پاسخ پاکدلانه و مردانه را دهد ، و برادرزادهی او بدینسان نفت بآتش رافضیان ریزد و آنان را در رفتار زشتشان هرچه گستاختر گرداند.
کتابهای شیعی پر از جملههای نفرین و دشنام است. خواجه نصیر ، آن مرد بیدین شکمپرست که گاهی باطنی میبوده ، و گاهی شیعی میگردیده ، «لعنتنامهای» ساخته. بسیاری از ملایان کتاب «در کفر شیخین [2] » نوشتهاند.
بگمان شیعه اگر عمر و ابوبکر ، علی را از خلافت بازنداشتندی و خلافت در خاندان او مانده جعفربنمحمد و دیگران بهره از آن یافتندی ، در جهان هیچ بدی رخ ندادی. اینست همهی گناهان بگردن آن دو تن میباشد. برخی از این اندازه هم گذشته چنین پنداشتهاند که همهی گناهانِ پیش از آن زمان نیز بگردن آنانست. روز رستاخیز که قابیل را دربارهی کشتن برادرش هابیل ببازپرس خواهند کشید او دلیلها خواهد آورد که شُوَند آن برادرکُشی نیز عمر و ابوبکر بودهاند. گناه آن نیز بگردن اینان خواهد بود. اینها سخنانیست که ملایان نوشته و گفته و در دلهای مردم عامی جا دادهاند. بیشُوَند [=بیسبب] نبوده که مسلمانان ، «رافضی» را بیرون از اسلام شمارده خونش را میریختهاند. بیشُوَند نبوده که امامان به پیروان خود دستور «تقیه» میدادهاند.
چنانکه گفتیم یکی از کارهای شاهاسماعیل رواج دادن شیعیگری در ایران میبود. این شاه که دلش پر از کینهی سنّیان میبود ، شیوهی زشت دشنام و نفرین را نیز برواج گزاشت. از زمان ایشان درویشانی بنام «تَبَرایی» پیدا شدند که بجلو اسب فلان وزیر و بَهمان امیر افتادندی و نامهای سران اسلام را یکایک بُرده نفرین و دشنامگویان گام برداشتندی. اسماعیلمیرزا نوادهی آن شاه زشتی این کار را دریافته خواست جلو گیرد. ولی شیعیگری تا آن زمان در ایران ریشه دوانیده و داستان «تبرا» در دلهای تیرهی ملایان و درویشان و پیروانشان جا برای خود باز کرده بود و کوششهای اسماعیلمیرزا هودهای نداد.
سپس در زمان نادرشاه یک رشته کوششهای بهتر و بزرگتری رفت. آن شاه غیرتمند آسودگی ایران را ، بیبرانداختن آن زشتکاری ، نشدنی میشمرد و از اینرو از یکسو با عثمانیان بگفتگو پرداخته پیشنهادها میکرد و از یکسو در ایران به برانداختن آن زشتکاری میکوشید و بارها از ملایان سنی و شیعی نشستها برپا میگردانید. ولی این کوششها نیز ناانجام ماند و آن شاه غیرتمند کشته شده آرزوهای خود را بگور بُرد.
در زمان زندیان و قاجاریان ملایان میدان بازی میداشتند و این زشتکاری همچنان درمیان میبود. تا پیش از زمان مشروطه همه ساله در ربیعالاول [3] ملاها و سیدها و طلبهها پیش افتاده به یک رشته بازیچههای دُژخویانهی پستی برخاستندی. درویشان تبرایی که گفتیم بازماندگانشان در تبریز و دیگر شهرها میبودند و بنام «لعنتچی» در کوچهها و بازارها گردیده زبان بکار انداختندی و از این و از آن پول گرفتندی. این یکی از نیکیهای جنبش مشروطه بود که آن زشتکاریها را از شهرهای ایران برانداخت.
چنانکه گفتیم همین زشتکاری مایهی ریخته شدن ملیونها خون گردیده ، شُوَند [=سبب] برافتادن هزارها خاندان شده ، بشومی آن صدهزاران دختران و زنان ایران بدست اُزبکان و ترکمانان و عثمانیان افتاده که بکنیزی نگه داشته و یا در بازارهای بخارا و خیوه و استانبول و صوفیا و بلگراد فروختهاند. در زمان نادرشاه چند هزار تن از این زنان در گرفتاری میبودند و آن شاه بیش از همه بآزاد گردانیدن ایشان میکوشید.
این هم گفتیم که داستانهایی که در کتابهای شیعی ، دربارهی کشاکش امام علیبنابیطالب با ابوبکر و عمر ، نوشتهاند همه دروغ و همه ساخته است. خدا روی سیاست را سیاه گرداناد!..
ابوبکر را یاران پیغمبر بخلافت برگزیده بودند ، و پس ازو نیز عمر را برگزیدند. این دو تن از برگزیدگان یاران پیغمبر بودهاند. پس از عمر نیز عثمان را برگزیدند. ولی از این مرد در پایان کار بدیهایی رخ نمود و یک دسته از مسلمانان باو بشوریدند و چنانکه در تاریخها نوشته شده او را کشتند. این سزای او بوده.
👇