#داستان #_اگربه_دریابارد 🌊
#قسمت_بیست و سوم - بخش چهاردهم
گفتم : نپرسین آقا وقتی تست ها رو می زدم حالم خوب بود چون همه رو بلد بودم ولی الان اصلا نمی دونم چیکار کردم ؛ گفت : خوبه همینقدر که سئوال ها رو بلد بودی نشونه ی خوبیه ؛ راستش سلام من به طمع نیست ؛ لیلا نتونستم کسی رو برای بچه ها پیدا کنم ؛ مامانت هست باهاش حرف بزنم ؟ گفتم : نه هنوز نیومده ولی می تونین بهش تلفن کنین ؛ گفت کردم خاموش بود ؛ گفتم : وای حتما شارژش تموم شده ؛ گفت : مزاحم نیستم یک سر بیام حضوری باهاش حرف بزنم ؟ گفتم : می خواین بیاین خونه ی ما ؟ گفت :نیام ؟ اشکالی داره ؟ گفتم : نه ولی چیز میشه ؛ باشه ؛ منتظرتون هستم مامانم هم به زودی پیداش میشه تشریف بیارین ؛
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
@nahid_golkar
#قسمت_بیست و سوم - بخش چهاردهم
گفتم : نپرسین آقا وقتی تست ها رو می زدم حالم خوب بود چون همه رو بلد بودم ولی الان اصلا نمی دونم چیکار کردم ؛ گفت : خوبه همینقدر که سئوال ها رو بلد بودی نشونه ی خوبیه ؛ راستش سلام من به طمع نیست ؛ لیلا نتونستم کسی رو برای بچه ها پیدا کنم ؛ مامانت هست باهاش حرف بزنم ؟ گفتم : نه هنوز نیومده ولی می تونین بهش تلفن کنین ؛ گفت کردم خاموش بود ؛ گفتم : وای حتما شارژش تموم شده ؛ گفت : مزاحم نیستم یک سر بیام حضوری باهاش حرف بزنم ؟ گفتم : می خواین بیاین خونه ی ما ؟ گفت :نیام ؟ اشکالی داره ؟ گفتم : نه ولی چیز میشه ؛ باشه ؛ منتظرتون هستم مامانم هم به زودی پیداش میشه تشریف بیارین ؛
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
@nahid_golkar