🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ بازنمایی و ژرفا نزد مارکس و ویتگنشتاین
11 دسامبر 2024
آلفونسو مائوریتسیو لوکانو
ترجمهی: میلاد عزیزی
🔸 بنابر توضیحِ کارل مارکس در بابِ چیستیِ سرشت بُتوارهای کالا «اشیاء همانگونه پدیدار میشوند که هستند». اگر چنین باشد، حقیقت در ساختارهای ظواهر است که یافتنیست، همانگونه که ژرفا را باید در سطح کشف کرد. هوگو فون هوفمانشتال اعلام میکند: «ژرفا باید پنهان باشد. ژرفا کجاست؟ بر سطح.» و ایتالو کالوینو این مشاهده را با گفتهی ویتگنشتاین مقایسه میکند: «آنچه پنهان است، برای ما اهمیتی ندارد.» بنابراین ژرفا در پسزمینه جا خوش نکرده است، بلکه در طرحهایی پنهانشده که میتوان گفت، آنچه را در پیشزمینه قابل مشاهده است، میسازد. این همان کاری است که سِزان و کوبیستها انجام دادند؛ آنها ژرفا را حذف کردند و شیوههای بازنمایی را که در توهّمِ پرسپکتیو پنهان شده بود، به پیشزمینه آوردند.
🔸 دیدنِ پیوندها از طریقِ شناساییِ عناصرِ میانی، فرآیندی از غیرطبیعیسازی است، زیرا جنبهی سازندهی بازنمایی را به ما نشان میدهد. به گفتهی ویتگنشتاین، فهمیدن مستلزم غیرطبیعیسازی و بنابراین، جوهرِ فهم از دید او امری انتقادی است. فهم نزدِ ویتگنشتاین بر دیدن استوار است. علاوه بر این، میدانیم که دیدن و رنگها برای ویتگنشتاین از اهمیتی بسیار برخوردارند.
با این حال، بحثِ دیدنِ پیوندها به منظورِ فهمِ بهتر این پرسش را مطرح میکند: چرا نمیتوانیم پیوندها و عناصرِ میانی را ببینیم؟ زیرا آنها به عینکهای ویتگنشتاین شباهت دارند: نه پشتِ سرِ ما هستند و نه دور از دسترس، اما برای آگاه شدن از آنها باید عینکهامان را از چشم برداریم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4sl
#آلفونسو_مائوریتسیو_لوکانو #میلاد_عزیزی #مارکس #ویتگنشتاین
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ بازنمایی و ژرفا نزد مارکس و ویتگنشتاین
11 دسامبر 2024
آلفونسو مائوریتسیو لوکانو
ترجمهی: میلاد عزیزی
🔸 بنابر توضیحِ کارل مارکس در بابِ چیستیِ سرشت بُتوارهای کالا «اشیاء همانگونه پدیدار میشوند که هستند». اگر چنین باشد، حقیقت در ساختارهای ظواهر است که یافتنیست، همانگونه که ژرفا را باید در سطح کشف کرد. هوگو فون هوفمانشتال اعلام میکند: «ژرفا باید پنهان باشد. ژرفا کجاست؟ بر سطح.» و ایتالو کالوینو این مشاهده را با گفتهی ویتگنشتاین مقایسه میکند: «آنچه پنهان است، برای ما اهمیتی ندارد.» بنابراین ژرفا در پسزمینه جا خوش نکرده است، بلکه در طرحهایی پنهانشده که میتوان گفت، آنچه را در پیشزمینه قابل مشاهده است، میسازد. این همان کاری است که سِزان و کوبیستها انجام دادند؛ آنها ژرفا را حذف کردند و شیوههای بازنمایی را که در توهّمِ پرسپکتیو پنهان شده بود، به پیشزمینه آوردند.
🔸 دیدنِ پیوندها از طریقِ شناساییِ عناصرِ میانی، فرآیندی از غیرطبیعیسازی است، زیرا جنبهی سازندهی بازنمایی را به ما نشان میدهد. به گفتهی ویتگنشتاین، فهمیدن مستلزم غیرطبیعیسازی و بنابراین، جوهرِ فهم از دید او امری انتقادی است. فهم نزدِ ویتگنشتاین بر دیدن استوار است. علاوه بر این، میدانیم که دیدن و رنگها برای ویتگنشتاین از اهمیتی بسیار برخوردارند.
با این حال، بحثِ دیدنِ پیوندها به منظورِ فهمِ بهتر این پرسش را مطرح میکند: چرا نمیتوانیم پیوندها و عناصرِ میانی را ببینیم؟ زیرا آنها به عینکهای ویتگنشتاین شباهت دارند: نه پشتِ سرِ ما هستند و نه دور از دسترس، اما برای آگاه شدن از آنها باید عینکهامان را از چشم برداریم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4sl
#آلفونسو_مائوریتسیو_لوکانو #میلاد_عزیزی #مارکس #ویتگنشتاین
👇🏽
🖋@naghd_com