نقد


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Politics


نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی
بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.
www.naghd.com
Naghd.site@gmail.com

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Politics
Statistics
Posts filter


▫️ سرمایه: فرآیند رابطه‌ی اجتماعی
▫️ نکاتی در حاشیه‌ی مطالعه‌ی گروندریسه
جلسه‌ی چهارم- «فصل سرمایه » (2)



10 نوامبر 2024

کمال خسروی

📝 توضیح نقد: پس از انتشار ترجمه‌ی فارسی گروندریسه، کمال خسروی درس‌گفتارهایی را درباره این اثر آغاز کرد که متاسفانه به دلیل بروز بیماری او ادامه نیافتند. متن بازنوشت آخرین درس‌گفتار (بهمن 1400) اینک آماده‌ی انتشار است و ما به این امید که سلسله‌ی گفتارها ادامه یابد، آن را در اختیار خوانندگان می‌گذاریم.

🔸 در مقایسه بین «کار مزدی و سرمایه» و کاپیتال جلد سوم، عناصر اصلی‌ در تعریف سرمایه به‌مثابه‌ی رابطه‌ای اجتماعی، در هر دو منبع مشترک است، اما لحن و تأکید بر هرکدام از این عناصر، به‌نحوی متفاوت گذاشته‌شده است. در «کار مزدی و سرمایه»، تأکید بیش‌تر بر امر وارونگیِ این رابطه است، و در جلد سوم سرمایه و در سراسر کاپیتال به‌طور کلی، تأکید بر هویت محصول کار در یک دوره‌ی اجتماعی معین به‌مثابه‌ی ارزش است.

🔸 ما در گروندریسه، در واقع با حضور هردو تأکید بر عناصر اصلی در تعریف سرمایه مواجه هستیم، اما با این امکان و موقعیت که ــ یعنی امکان حضور در اتاق فکر مارکس ــ به وجهی تفصیلی‌تر با این دو جنبه روبه‌رو هستیم و عنصر یاری‌دهنده در این‌جا برای فهم بهتر این‌دو جنبه، وارد‌کردنِ مشخصه‌ی دیگری‌، یعنی مقوله‌ی فرآیند است. مارکس در ص 191/190 می‌گوید: عده‌ای سرمایه را به‌مثابه‌ی یک چیز می‌فهمند و نه یک رابطه. بعد به توضیح نظر خود و تعریف سرمایه می‌پردازد و سه نکته، در این تعریف ذکر می‌کند. ما در بحث امروز جا به جا به این سه نکته برمی‌گردیم و بر ویژگی‌های گروندریسه تأکید می‌کنیم. یکی) این‌که می‌گوید برای تعریف سرمایه، خودِ سرمایه پیش‌فرض گرفته می‌شود؛ ــ توضیح مارکس در این‌جا، برای استدلال این نکته، کمک چندانی نمی‌کند، هرچند دلیل اصلی در همین نکته نهفته است ــ و می‌گوید: «زیرا سود عبارتست از رابطه‌ی معین سود با خودِ سرمایه» (ص 191)، یعنی در سود، خودِ سرمایه، پیش‌فرض گرفته می‌شود. دوم)، سرمایه یک رابطه‌ی ساده نیست، بلکه یک فرآیند است. و سوم) سرمایه باید در همه‌ی لحظات و وجوه وجودی خود، همیشه سرمایه باقی بماند. یعنی در طول این فرآیند، علی‌رغم دگردیسی‌ها، تعین‌های شکلی گوناگون، کماکان سرمایه باقی می‌ماند. این، سه نکته‌ای‌ست که مارکس عجالتاً برای ورود به مبحث سرمایه عنوان می‌کند.

🔸 پس در گروندریسه تأکید مارکس هم بر [اول] وارونگی‌ست، و هم بر سرمایه، به‌مثابه‌ی [دوم] مجموعه‌ای از ارزش‌ها ــ سرمایه، به این دلیل، یک رابطه‌ی اجتماعی‌ست، چراکه تبلور ارزش است ــ و، سومین نکته و مهم‌تر، این‌که سرمایه یک فرآیند است و این فرآیند چیزی نیست جز فرآیند ارزش‌آفرینی و ارزش‌افزایی. برای ورود به روند استدلال مارکس، باید ببینیم که منظور او از این‌که سرمایه، خود را پیش‌فرض می‌گیرد، چیست؟ و چرا سود را ناشی از رابطه‌ی سرمایه با سرمایه می‌داند؟...


🔹 متن کامل این درس‌گفتار را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4oi

📌جلسات پیشین:

▫️جلسه‌ی اول: «فصل پول»

▫️
جلسه‌ی دوم- ویژگی «پول» در گروندریسه

▫️
جلسه‌ی سوم – تعیّنِ شکلی و دامنه‌ی تجرید- فصل سرمایه (1)



#گروندریسه #کمال_خسروی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ پاسخی به منتقدان

3 نوامبر 2024

نوشته‌ی الن میکسینز‌وود
ترجمه‌ی‌: حسن مرتضوی

📝 توضیح نقد: با انتشار این مقاله، چهارمین بخش از پروژه‌ی امپریالیسم به پایان می‌رسد که معطوف به بررسی نظرات اِلن میک‌سینزوود، به‌ویژه کتابش امپراتوری سرمایه و منتقدان آن بود. در مقاله‌های بخش بعدیْ آرا و نظرات مایکل هارت و آنتونیو نگری، به‌ویژه کتابشان امپراتوری و منتقدان آن بررسی می‌شود.

📝 الن وود در این مقاله به سمپوزیوم کتاب خود، امپراتوری سرمایه، با طرح دیدگاه‌هایش درباره‌ی خاص‌بودگی سرمایه‌داری و امپریالیسم سرمایه‌دارانه، رابطه‌ی بین سرمایه‌ی جهانی و دولت‌های سرزمینی، مفاهیم بغرنج «جهانی‌سازی» و «مالی‌گرایی» پاسخ می‌دهد. و این‌که درک ما از سرمایه‌داری چگونه بر برداشت‌مان از مبارزه‌ی اپوزیسیون تأثیر می‌گذارد:

🔸 زمانی که منتقدان به شما مواضعی نسبت می‌دهند که مخالف آن چیزی است که باور دارید و بارها گفته‌اید، همیشه گیج‌کننده است، نه ناراحت‌کننده. نمونه‌های برجسته‌ای در این سمپوزیوم به چشم‌ می‌خورد که با توجه به این‌که در چارچوب نقدهای جدی و نسبتاً دل‌سوزانه، هر چند شدید، مطرح می‌شوند، نظرگیرتر است.

🔸 اگر از من خواسته شود تا کارم را توصیف کنم، چه در امپراتوری سرمایه و چه تقریباً در همه‌‌ی آثار دیگرم، در درجه‌ی نخست باید بگویم که هدف آن جای‌گزین کردن رویکرد سنخ‌شناختی با تأکید بر فرآیند تاریخی است؛ به‌ویژه تلاش برای شناسایی خاص‌بودگی‌های سرمایه‌داری و دگرگونی‌های اجتماعی، که آن را ایجاد کرد، و به پویش بسیار منحصربه‌فرد آن در مقایسه با همه‌ی شکل‌ها و فرآیندهای اجتماعی دیگر انجامید و شکل‌های جدیدی از امپریالیسم را به وجود آورد که دقیقاً بر اساس «فرآیندهای اقتصادی کاملاً متفاوتی» هدایت می‌شوند.

🔸 مشکل این است که این منتقدان با عدسی خاصی به استدلال‌های من نگاه می‌کنند. من این تحریف را اساساً ناشی از عدم‌درک خاص‌بودگی سرمایه‌داری می‌دانم... مشکل این استدلال‌ها این است که هیچ مفهوم خاصی از سرمایه‌داری در آن‌ها وجود ندارد، هیچ نشانه‌ای دیده نمی‌شود ‌که سرمایه‌داری شکل اجتماعی تاریخی خاصی است و منطق نظام‌مند خود را دارد که آن را اساساً از سایر شکل‌های اجتماعی متمایز می‌کند. هم‌چنین بدان معناست که مسئله‌ی خاستگاه‌ها به‌سادگی نادیده گرفته می‌شوند، همان‌طور که بارها از سوی کسانی نادیده گرفته شده که سرمایه‌داری را صرفاً افزایش کمی فعالیت‌های تجاری قدیمی می‌دانند. من صراحتاً اذعان می‌کنم که هیچ توافق کلی درباره‌ی معنای سرمایه‌داری یا پویش‌های اساسی آن وجود ندارد. اما اگر هیچ توضیحی در‌باره‌ی خاص‌بودگی سرمایه‌داری ارائه ندهیم، نمی‌توانیم درباره‌ی خاستگاه سرمایه‌داری سخن بگوییم؛ اگر ندانیم چه چیزی سرمایه‌داری را از غیرسرمایه‌داری متمایز می‌کند، چگونه می‌توانیم تشخیص دهیم که از منطق نظام‌مند غیرسرمایه‌داری به مجموعه‌ی جدیدی از «قواعد بازتولید» سرمایه‌داری گذر کرده‌ایم...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:


https://wp.me/p9vUft-4ny

#امپریالیسم #الن_میکسینزوود
#امپراتوری_سرمایه
#حسن_مرتضوی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ «نظریه‌ی بازتولید اجتماعی»، بازتولید اجتماعی و تولید خانگی

27 اکتبر 2024

نوشته‌ی: کریستین مونرو
ترجمه‌ی: فرزانه راجی


🔸 نظریه‌ی بازتولید اجتماعی برای این‌که بازتعریفش از بازتولید اجتماعیْ صرفاً به معنای بازتولید نیروی‌کار باشد، بر بینش مرکزی فمینیسم مارکسیستی تأکید نکرده است، یعنی نقش ضروری‌‌ای که تولید خانگی در بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ایفا می‌کند. مدلی از تولید سرمایه‌داری ــ که در آن خانوارها، شرکت‌های سرمایه‌داری و دولت به نهاده‌های سایر بخش‌ها در فرآیند تولیدشان برای تداوم وجود خود و نیز کل جامعه‌ی سرمایه‌داری متکی‌اند ــ نشان می‌دهد که لازم است خانوار و تولید خانگی را به پویش تولید و بازتولید در جامعه‌ی سرمایه‌داری گره بزنیم. هیچ بازتولید اجتماعی بدون «بازتولید جامعه‌گانی» وجود ندارد، چرا که تمام تولید و بازتولید در جامعه‌ی سرمایه‌داری با انباشت شکل می‌گیرد. بنابراین، ارتقای رفاه انسان و محیط‌زیست مستلزم تغییر اساسی فرآیندهای تولیدی است که در خانوارها و جاهای دیگر اتفاق می‌افتد، نه صرفاً بازتوزیع هزینه‌ها و منافع آن تولید.

🔸 آورده‌ی مهم تفکر مارکسیستی در پنج دهه‌ی گذشته‌ی این بینش بوده که خانوار نقشی جدایی‌ناپذیر در بازتولید جامعه‌ی طبقاتی ایفا می‌کند. نظریه‌ی بازتولید اجتماعی جنبه‌هایی از پژوهش فمینیسم مارکسیستی را برای نظریه‌پردازیِ مبارزه‌ی طبقاتی در زمان معاصر ما وام می‌گیرد و بر موقعیت طبقه‌ی کارگر و ظرفیت انقلابی افرادِ خارجِ از اقتصادِ «تولیدی» تأکید می‌کند. نظریه‌ی بازتولید اجتماعی باتاچاریا در سال‌های اخیر موضوعی بسیار قابل‌توجه برای عموم و مورد علاقه‌ی دانشگاه بوده است. با این حال، در تعریفِ مجدد «بازتولید اجتماعی» به ‌معنای بازتولید کل جامعه‌ی سرمایه‌داری که فقط به‌معنایِ بازتولید نیروی‌کار است، برداشت باتاچاریا از نظریه‌ی بازتولید اجتماعی دیگر بر رهیافتِ مرکزی فمینیسم مارکسیستی تاکید نمی‌کند ــ یعنی نقش ضروری‌ تولید خانگی در بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ــ بنابراین ضرورت بحثِ علمی در مورد معانی چندگانه‌ی «بازتولید» دوباره مطرح می‌شود.

🔸 نظریه‌ی بازتولید اجتماعی باتاچاریا نقدی از توزیع از دیدگاهی فراتاریخی از کار مولد و بازتولیدی ارائه می‌کند. آن‌چه در این‌جا ارائه خواهم کرد، نقد جامعه‌ی سرمایه‌داری از لحاظِ سازمان تولید و بازتولید است. در حالی که باتاچاریا برای کارِ درگیر در تولید و بازتولید ارزش قائل است، من با بسط رهیافت مارکس، که کارگر مولد بودن «بخت و اقبال نیست، بلکه مصیبت است» استدلال می‌کنم که همان مصیبت برای کارگران بازتولیدی نیز صادق است. از این‌جا نتیجه می‌شود که حتی اگر برداشتِ باتاچاریا از نظریه‌ی بازتولید اجتماعی شرحی از بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری ارائه دهد ــ که او در جاهایی بدون تحلیلِ کامل به آن اشاره می‌کند ــ شرحی خواهد بود سطحی خواهد بود که در آن استثمار و سلطه نسبت به سازمان تولید و بازتولید، و فعالیت‌های مربوط به آن امری فرعی و بیرونی است. مبنای بحث من در این‌جا این دیدگاه است که استثمار و سلطه در سازمان و فرآیندهای تولید و بازتولیدِ سرمایه‌داری ذاتی‌اند، و بنابراین بازتولید جامعه‌ی سرمایه‌داری با حفظ و تداومِ این شکل‌های سازمان‌دهی، بدون توجه به نرخ استثمار یا میزان بازتوزیع پیش می‌رود.

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4mC

#کریستین_مونرو #فرزانه_راجی
#فمینیسم #فمینیسم_مارکسیستی #تولید_خانگی #بازتولید_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com


🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ فلسفه‌ی خداناباوری

23 اکتبر 2024

اِما گلدمن
ترجمه‌ی: آرش سیفی

🔸 اما گلدمن، یکی از جسورترین و برجسته‌ترین چهره‌های جنبش آنارشیستی و آزادی‌خواه قرن بیستم بود. او که در روسیه‌ی تزاری (شهر کونو یا کاوناس که امروزه بخشی از لیتوانی است) به‌دنیا آمد و در آمریکا به بلوغ فکری رسید، زندگی‌اش را وقف مبارزه علیه هر شکلی از ستم، استثمار، تبعیض و سرکوب کرد. گلدمن از همان ابتدا، به‌ویژه پس از مواجهه با نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های سرمایه‌داری در آمریکا، به کنش‌گری بی‌باک تبدیل شد که نه تنها علیه استبداد سیاسی، بلکه علیه هر شکلی از تبعیض و خشونت دولتی، نظام سرمایه‌داری، و نهاد مذهب به‌عنوان ابزاری برای تسلط بر توده‌ها فعالیت می‌کرد. او هم‌چنین با سخن‌رانی‌های آتشین و مقالات بی‌پرده‌اش، به الهام‌بخشی بزرگ برای بسیاری از کارگران، زنان و ستم‌دیدگان جهان تبدیل شد.

🔸 ایده‌ی ترجمه‌ی فلسفه‌ی خداناباوری نوشته‌ی گلدمن، در راستای دامن زدن به یکی از مهم‌ترین مباحث فکری پیش رو، یعنی رابطه‌ی میان دین، آزادی و رهایی انسان شکل گرفت. گلدمن در این اثر به بررسی ریشه‌های خداپرستی و کارکردهای آن در نظام‌های قدرت می‌پردازد و استدلال می‌کند که دین، هم‌چون فقر و جهل، به‌عنوان ابزاری برای تسلط بر توده‌ها به کار گرفته شده است. از دیدگاه او، دین نه تنها توجیه‌کننده‌ی سلطه‌ی سیاسی و اقتصادی بلکه بازتولیدکننده‌ی آن است.

🔸 نقد مارکسیستیِ دین عموماً بر رابطه‌ی دیالکتیکی میان شرایط مادی و روبنای ایدئولوژی استوار است. کارل مارکس در تحلیل خود از دینْ آن را «افیون توده‌ها» می‌نامد و تأکید می‌کند که دین هم‌چون سازوکاری تسلی‌بخش برای تخفیف رنج‌های واقعی انسان‌ در جوامعِ طبقاتی و نابرابر عمل می‌کند. مارکس، به ویژه در دوره‌ی متأخر فکری خود، بر این باور بود که دین محصول شرایط مادی و اجتماعی است و با تغییر بنیادین این شرایط از طریق پراتیک اجتماعی، به‌عنوان سازوکاری برای تسلی رنج‌های اجتماعی به تدریج بی‌اهمیت می‌شود.

🔸 با این حال، گلدمن با رویکردی پیچیده‌تر با انگاره‌ی خدا و دین مواجه می‌شود. او با فرا رفتن از مارکس که اساساً دین را محصول شرایط مادی می‌دانست، به تعامل دوسویه‌ میان ایده‌های متافیزیکی و شرایط مادی اشاره می‌کند. او بر این باور است که هرچند عقل و علم بارها کابوس خداپرستی را از بین برده‌اند، اما شرایط اجتماعی مانند فقر و ترس، دوباره این باورها را احیا می‌کنند. گلدمن از یک سو بر خودآگاهی انسان‌ها تأکید می‌کند، که این شباهت زیادی به آرای لودویک فوئرباخ و هگلی‌های چپ دارد، و از سوی دیگر به پیچیدگی‌های مادی و اجتماعی که خداپرستی را احیا و بازتولید می‌کنند اشاره دارد. این تحلیل، جایی میان دیدگاه‌های فوئرباخ و ماتریالیسم تاریخی مارکس قرار می‌گیرد و تأکید دارد که هم ایده‌ها و هم شرایط مادی نقش مهمی در تعیین شرایط زیست و امکانات بندگی/رهایی انسان‌ها دارند.

🔸 امروز در ایران، با توجه به سلطه‌ی شوم و خون‌بار بنیادگرایی دینی و استبداد مذهبی، نقد دین به‌عنوان یک ضرورت فکری و سیاسی مطرح است. شکی نیست که پس از سرنگونی رژیم تئوکراتیک و بنیادگرای جمهوری اسلامی، مسئله‌ی دین و خداپرستی در جامعه‌ی آینده به‌طور جدی مطرح و پروبلماتیزه خواهد شد. با توجه به تجربه‌ی تاریخی کشورهایی که پس از سرنگونی نظام‌های دینی با بحران‌های فکری و اجتماعی مواجه شدند، این پرسش که چگونه می‌توان جامعه‌ای سکولار و آزاد از سلطه‌ی دینی ساخت، پرسشی بنیادین خواهد بود.

🔹 ترجمه‌ی این مقاله از اما گلدمن را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4mf

#اما_گلدمن #آرش_سیفی #خداناباوری #دین #ایدئولوژی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ حقیقتی جهان‌شمول

20 اکتبر 2024

نوشته‌ی: ن. ناجی

🔸 شاید این منطقِ پرورانده و رایج را شنیده باشید که ذات دیکتاتوری و استبدادْ باور به حقیقتی است یگانه، یا تکینگی حقیقت ایجاب می‌کند که هر دگر اندیشه‌ای را ناراست و ناحق بدانیم و شایسته‌ی تاراندن و سرکوب. کثرت‌باوریْ حاصلِ این خواستِ دوری جستن از ذات یگانه‌ی حقیقتْ و دیکتاتورپرور است و نسخه‌پیچی آن همانا تعامل و گنجانده‌ شدن. اما کثرت‌باوری هم‌هنگام در عمل از رویکرد طبقاتی می‌پرهیزد و هیبتی «مجرد» و به اصطلاح «فراجناحی»، یا «ملی» پیشه می‌کند و عملاً پی‌گیری حقیقت یا بهترین توضیح ممکن را وا می‌نهد و به ساده‌ترین امکان یا «در دست‌رس‌ترین» راه برای ذهن و شعور تن می‌دهد و حقیقت را در پیش‌گاه امکانِ «قابل‌دست‌رس» فدا می‌کند.

🔸 اساساً فهم رایج و روزمره از مدنیت، آزادی، فردیت و عدالت در قالب همین منطق و روایت شکل گرفته و عادی شده است: نمونه‌ی بارز آنْ یگانه روایت بین‌المللی تبیین و توصیف جهان‌شمول از حقوق «بشر» است که تصویب و پذیرفته و باور شده و به زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. تک حقیقتی یگانه ــ حقیقتی «جهان‌شمول» ــ نقض‌غرض یا مصادره‌ی حقیقت به میل؟

🔸 حقیقتی واحد و جهان‌شمول در پس پشت این همه گونه‌گونگی و «کثرت‌باوری» فعال است که در بازارْ چک‌و‌چانه‌زدن بر سر قیمت در زندگی روزمره‌ی انسان‌ها را «منطقی» و عادی‌سازی کرده است. اما چک‌وچانه زدن بر سر این مرزها و مقولات ساخته‌شده و موروثی را بیهوده و خارج از حوصله‌ی تاریخی جلوه می‌دهد، پس منطقاً بحث موقوف است و این «ناگفته» یا پوشیده‌مانده هیچ ربطی هم به بند اول این نوشتار ندارد. زیرا دموکراسی است و بازار آزاد ــ نه دیکتاتوری سرمایه؛ اقتصادی است طبیعی ــ نه «دستوری». پس آن روی سکه آزادی است، جای‌گرفته در زبان. چنان‌چه حتی در موسیقی اعتراضیْ اقتصاد باید «آزاد» باشد (کار که اندازه گرفته و پرداخت شده ــ چه مولدش وچه نامولدش)؛ و اگر چنین نباشد «دستوری» است و غلط! اساساً یگانه فهم واحد و جهان‌شمول از «اقتصاد» و بازار «آزاد» همان عمود خیمه‌ی فهم از آزادی و دموکراسی نیز هست.

🔸 در همین راستا، رفیقانه یا حکیمانه ــ در هر دو صورت مسیح‌وار ــ در پرهیز از «قضاوت» اندرز و تذکر می‌دهند. چرا؟ چون «حقیقتی جهان‌شمول وجود ندارد که بر اساس آن بتوان به قضاوت نشست.» پس به زبان «بی‌زبانی» و به روایت ایدئولوژی مدعی نا‌ایدئولوژی، «عقل و خرد» منطقاً حکم می‌کند که باید «فراجناحی» بود! یعنی هستی را آن‌گونه که «هست»، آن‌گونه که روایت شده و می‌شود، بدون قضاوت باید پذیرفت. زندگی همین است که هست. قدر نعمت را بدان. خوش‌رو و پذیرا باش. با زندگی بساز؛ این سازشْ بن‌مایه‌ی «آسایش» زندگی است و به غیر از این فرسایش. چک‌وچانه‌ی بی‌اساس و بیهوده. پس منطق فقط عقل پذیرش یا همان آرامش است ــ بر هم نزدن «صلح» و کنارآمدنی شایسته و بایسته. و این خود یکی از راه‌هایی است که سلطه‌ی حاکم و باور رایجْ نسل به نسل و دهان به دهان و سینه به سینهْ تداوم می‌یابد، بازتولید و پایدار می‌شود، هم‌چون سنت...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4lJ

#ن_ناجی #کثرت‌باوری #نقد #حقوق_بشر #حقیقت_جهان‌شمول

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ مسیر گرامشی: از «شخم‌زن» به «کود» تاریخ

16 اکتبر 2024

نوشته‌ی: فرانک روزن‌گارتن
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 در عنوان این مقاله به قطعه‌ای از دفترهای زندان آنتونیو گرامشی اشاره کرده‌‌ام که در آن گرامشی از استعاره‌‌های شخم‌زن و کود استفاده می‌کند تا «تغییر تدریجی» شخصیتش را در زندان مجسم کند:

«یک گفت‌وگو. چیزی اساساً تغییر کرده. واضح است. چه چیزی تغییر کرده؟ قبلاً همه‌ی آن‌ها می‌خواستند شخم‌زنان تاریخ باشند، نقش‌های فعالی ایفا کنند، هریک از آن‌ها می‌خواست نقش فعالی ایفا کند. هیچ کس نمی‌خواست «کود» تاریخ باشد. اما آیا می‌شود زمین را شخم زد بدون این‌که اول به آن کود داد؟ پس شخم‌زن و «کود» هر دو لازمند. روی کاغذ همه‌ این نظر را تصدیق می‌کردند. اما در عمل؟ «کود دادن» برای «کود دادن» به واقع برای بسیاری از ما به معنای عقب‌نشینی، بازگشت به تاریکی و وادی نامشخص بود. بله چیزی تغییر کرده، چرا که افرادی هستند که خودشان را «به لحاظ فلسفی» با کود بودن وفق داده‌اند و می‌دانند باید کود باشند و خودشان را با آن وفق ‌دهند. به قول معروفْ ماجرا مثل مسئله‌ی انسان مشرف به مرگ است. اما تفاوت بزرگی است، چرا که در لحظه‌ی مرگ ما با عمل تعیین‌کننده‌ای مواجه می‌شویم که فقط لحظه‌ای طول می‌کشد؛ در حالی که در مورد کود، مسئله درازمدت است و هر لحظه دوباره مطرح می‌شود. همان‌طور که می‌گویند تو فقط یک بار زندگی می‌کنی، شخصیت تو جای‌گزین‌ناپذیر‌ است. ناگهان با انتخابی مواجه نمی‌شوی که مجبور باشی فوراً روی آن قمار کنی، انتخابی که باید در یک لحظه جای‌گزین‌ها را ارزیابی کنی و نتوانی تصمیم‌گیری خود را به تعویق بیندازی. این‌جا تعویق هر لحظه رخ می‌دهد و تصمیمت باید پیوسته تکرار شود. به همین دلیل است که می‌گوییم چیزی تغییر کرده. اصلاً بحث بر سر این نیست که یک روز مثل شیر زندگی کنیم یا صد روز مثل گوسفند. ما حتی یک دقیقه هم مثل شیر زندگی نمی‌کنیم، درست برعکس: سال‌های سال کم‌تر از یک گوسفند زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که باید این‌طور زندگی کنیم. تصویر پرومته که به جای این‌که عقاب به او حمله کند، انگل‌ها می‌بلعندش. یهودیان می‌توانستند ایوب را تصور کنند: اما فقط یونانیان توانستند پرومته را به تصور درآورند؛ اما یهودیان واقع‌بین‌تر و بی‌رحم‌تر بودند و قهرمان خود را با ویژگی‌های بیش‌تری تجسم کردند.»


🔸به دشواری می‌توان استعاره‌ی مناسب‌تر از این قطعه یافت که گرامشی در این «یادداشت خودزندگی‌نامه‌ای» در توصیف وضعیت روحی‌اش و نقشی به کار برد که در جریان‌ ده سال زندانی‌اش ایفا کرده بود.

🔸 در این مقاله می‌خواهم به دگرگونی‌های اندیشه‌ی گرامشی در زمینه‌ی نقشی که در مبارزه‌ی انقلابی داشت بپردازم. گرامشی پس از سه سال فعالیت در مقام نماینده‌ی ایتالیایی بین‌الملل کمونیستی در مسکو و وین، نماینده‌ی مجلس ایتالیا و دبیرکل حزب کمونیست ایتالیا از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۶، زندانی سیاسی شد و تحت‌تأثیر آن «فرسایش خردکننده»‌ی زندگی در زندان قرار گرفت که آشکارا به تأثیرات ویران‌گرش اذعان می‌کرد. مسلماً چیزی در او در زندان تغییر کرده بود: اما تا جایی که از ما برمی‌آید باید مشخص و تعیین کنیم که این تغییر دقیقاً چه بود و چگونه بر فهم او از انگاره‌ی اراده‌ی سیاسی و رابطه‌ی آن با مبارزه برای یک نظم سوسیالیستی جدید تأثیر گذاشت...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4lc

#گرامشی #فرانک_روزن‌گارتن #حسن_مرتضوی #مبارزه_انقلابی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ پیرامون فروپاشی جوامع نوع شوروی

9 اکتبر 2024

نوشته‌ی: کمال خسروی

📝 توضیح «نقد»: این نوشته نخستین بار در شماره‌ی ششم نشریه‌ی «نقد»، آذرماه 1370 (دسامبر 1991)، انتشار یافت.

🔸 چپ رادیکال مسلماً نه در پای‌کوبی تلویزیون‌های بورژوازی برای نمایش مکرر صحنه‌ی فروکشیدن مجسمه‌های لنین شریک است و نه در اندوه تراژیک متولیان و ریزه‌خوارانی که بر گِرد این تندیس‌ها ضریح امام‌زاده‌های نان‌آور خود را بر پا کرده بودند و اکنون سرشکسته و پریشان یا راه انتحار را پیشه می‌کنند و یا بوسه بر آستان سرمایه می‌زنند. اما زمین‌لرزه‌ای اجتماعی و تاریخی که این بناهای سست‌بنیاد را به لرزه درآورده و تاب استواری تندیس‌های تنومند را از آن‌ها ستانده است، زمین را زیر پای چپ رادیکال نیز به تکان واداشته است؛ آن‌چنان که چپ نمی‌تواند بر سکویی استوار بایستد و با غول پلیدی که شادمان و پای‌کوبان هاضمه‌ی خود را برای بلعیدن بخش عظیمی از نیروی کار انسانی آماده می‌کند، به مقابله برخیزد: چپ در مفصل بحران تئوری انتقادی و بحران چشم‌انداز تاریخیِ رهایی انسان در برزخ ایستاده است.

🔸 این برزخ، اما تنها معضل گروه کوچک روشنفکرانی نیست که در فاصله‌ی رؤیا و بیداری، در شکاف بین ایده‌های مبهمِ تحققْ نایافته و واقعیت خشک و زمخت هستی‌پذیرفته، تقلا می‌کنند. این برزخ همانا، بازتاب موقعیت عینی و اجتماعی طبقه‌ای است که در فاصله‌ی نخستین تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی خویش و چشم‌انداز بلاواسطه‌ی اسارت و استثماری قدیمی، بی‌چاره و درمانده ایستاده است. هم‌چنین، بازتاب جایگاه اجتماعی طبقه‌ای است که در فاصله‌ی آرمانی گویی بربادرفته و تداوم استثماری روزمره، شاهد و ناظر گنگ رویدادهای شتابان است.

🔸 چپ از یک‌سو در منگنه‌ی فشاری مضاعف است؛ زیرا هم شرایط عینی زندگی‌اش لحظه به لحظه سخت‌تر می‌شوند و هم شُمار وظایف دشواری که پیشِ رو دارد، بیش از پیش افزایش می‌یابند. از سوی دیگر، اگر این موقعیت تاریخیِ تازه را در پرتو منطق تحول تاریخی بنگریم، می‌بینیم که فشارهای اقتصادی و اجتماعی به‌طور عینی، و فشارهای سیاسی و ایدئولوژیک به‌طور ذهنی، تاریخاً و منطقاً امکان گشایش نوینی را نوید می‌دهند. چپ باید این موقعیت و این وظایف را جدی بگیرد.

🔸 بزرگ‌ترین خطری که چپ رادیکال را دست‌کم در زمینه‌ی فعالت تئوریکش تهدید می‌کند، دستْ شستن از فعالیت انتقادی از ترس هم‌راستا شدن با موج تهاجم ایدئولوژیک بورژوازی است. چپ رادیکال حتی یک لحظه هم نباید در تلاش خود برای تدوین یک تئوری انتقادی درباره‌ی جامعه، برای جستجوی راه‌ها و شیوه‌های سرنگونی وضع موجود، برای تدوین خطوط کلی یا حوزه‌ی مسائل جامعه‌ای عاری از سلطه، برای تحلیل و نقد تئوری مارکس، تحلیل و نقد جریان‌های گوناگون درون جنبش کارگری و انقلابی، نقد و تحلیل فرآیند شکل‌گیری جوامع نوع شوروی و علل فروپاشی آن‌ها از پای بنشیند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4kv

#کمال_خسروی #تئوری_انتقادی #جوامع_نوع_شوروی #چپ_رادیکال

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ امپریالیسم قدیمی و جدید:
▫️ نظری درباره‌ی امپریالیسم جدید دیوید هاروی و امپراتوری سرمایه الن میک‌سینزوود

2 اکتبر 2024

نوشته‌ی: باب سوت‌کلیف
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی

🔸 تنها چند سال پس از آن که پرابات پاتنایک به نحو خاطره‌برانگیزی از ناپدید شدن امپریالیسم از نوشته‌های چپ شکایت کرد، امپریالیسم ناگهان به کلمه‌ای در فهرست‌های همگان تبدیل شد. وب‌سایتی که ادعا می‌کند بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی جهان (ضد اتحادیه) است، در پاسخ به جست‌وجویی در عنوان کتاب‌ها برای «امپریالیسم»، 23519 کتاب (و با کمال تعجب در صدر آن کتاب وی آی لنین)، کتاب در گروه بازی‌های ویدیویی و حتی 6 کتاب در گروه «خانه و باغ»؛ «هژمونی» با 23757 کتاب، در صدر آن کتابی از نوام چامسکی؛ «امپراتوری» با 78303 کتاب، در صدر آن نایل فرگوسن، ارائه کرد. در حالی که در فهرست جست‌وجو برای کتاب‌هایی که جهانی ‌شدن، کلمه‌ی پرطرف‌دار دهه‌ی 1990، در عنوان آن‌ها باشد، فقط 18120 کتاب ارائه شد که کتاب جادیش باگواتی در صدر آن بود. به این آمار تعداد بی‌شماری مقاله اضافه کنید تا پیچیدگی در ارائه‌ی راهنمایی برای اندیشه‌ی معاصر درباره‌ی امپریالیسم و مفاهیم مرتبط را دریابید.

🔸 این سیل را معادل سیاسی و ایدئولوژیکی توفانی تمام عیار ایجاد کرده است: بسیاری از نیروها در یک زمان و مکان بر هم منطبق می‌شوند تا حداکثر تأثیر ممکن را ایجاد کنند. یکی از این مولفه‌ها این واقعیت است که امپریالیسم دیگر همیشه جنایتی تلقی نمی‌شود که دشمنان انجام می‌دهند. برخی از نویسندگان شروع به پذیرش امپریالیسم و حتی تجلیل از آن کرده‌اند، بنابراین اکنون جست‌وجوی کتاب شامل آثاری به نفع امپریالیسم و هم‌چنین آثاری علیه امپریالیسم است. دوم، در نتیجه، این اصطلاح به اصطلاحی تبدیل شده است که دیگر کاربرانش را مارکسیست نمی‌داند. سوم، تعدادی از نویسندگان، از جمله برخی مارکسیست‌ها، به شکلی تحریک‌آمیز این ایده را مطرح می‌کنند که امپریالیسم پایان یافته و ما به جای دیگری رسیده‌ایم. امپراتوری «هارت و نگری»، پرفروش‌ترین کتاب مارکسیستی دوران مدرن، این بحث را مطرح می‌کند. چهارم، تا حدی در واکنش به این موضوع، بسیاری دوباره تاکید کرده‌اند که این هیولا نه تنها زنده است، بلکه جهان را با خطرهای جدیدی تهدید می‌کند. و در میان دسته‌ی اخیر، تعدادی تلاش می‌کنند ببینند چه چیز وضعیت کنونی جهان جدید است و بررسی کنند که چگونه نظریه‌های تاریخی-ماتریالیستی و مرتبط با آن می‌توانند به تحلیل آن و در نهایت مبارزه با آن کمک کنند. این مقاله نظری است بر دو تلاش اخیر از دیوید هاروی و الن میکسینزوود...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4jL

#امپریالیسم #دیوید_هاروی #الن_میکسینزوود
#امپریالیسم_جدید #امپراتوری_سرمایه
#باب_سوت‌کلیف #دلشاد_عبادی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ ریکاردو، ارزش و زمان کار
▫️ حقانیت تاریخی و کاستی‌های شیوه‌ی پژوهش او

🔹نظریه‌‌های ارزش اضافی ـ جلد دوم🔹


25 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی

📝 توضیح مترجم: از ترجمه‌ی کتاب نخست «نظریه‌هایی پیرامون ارزش اضافی» پیشاپیش بخش‌هایی در «نقد» انتشار یافت. با آغاز ترجمه‌ی کتاب دوم، از این پس و در جریان پیشرفت کار، به‌طور پراکنده و گاه‌به‌گاه، دست‌چینی از برخی فصل‌ها یا بندهای کتاب که جذابیت و اهمیت استدلال‌های نظری آن‌ها به‌ویژه چشم‌گیر است، در «نقد» منتشر خواهد شد. نمونه‌‌ی نخست بحثی پیرامون «پیش‌شرط‌های خطای رُدبرتوس در نظریه‌ی رانت» بود. متن فوق، نمونه‌ی دوم است.


🔸 ریکاردو برای تعیین ارزش نسبیِ (یا ارزش قابل مبادله‌ی) کالا از «کمیت کار» عزیمت می‌کند. (ما در پایان می‌توانیم به بررسی معنای متفاوتی که ریکاردو مقوله‌ی ارزش را به‌کار می‌برد، بپردازیم. نقد بیلی ‹به ریکاردو› و هم‌هنگام کاستی دیدگاه ریکاردو بر همین معنا متکی است.) سرشت این «کار»، دقیق‌تر پژوهیده نمی‌شود. اگر دو کالا هم‌ارز باشند ــ یا در تناسب معینی هم‌ارز باشند، یا به‌عبارت دیگر، بسته به کمیت «کار»ی که در آن‌ها گنجیده است، مقادیر نابرابری باشند ــ با این‌حال هم‌چنین روشن است که آن‌ها مادام که ارزش‌های مبادله‌ای‌اند، به‌لحاظ جوهر هم‌سان‌اند. جوهر آن‌ها، کار است. از همین‌رو آن‌ها «ارزش»اند. مقادیر آن‌ها، بسته به این‌که دربردارنده‌ی ‹سهم› بیش‌تری از این جوهر باشند، متفاوت است. اینک، ریکاردو پیکره‌ی این کار ــ ‹همانا› تعّین ویژه‌ی کار، به‌مثابه‌ی کار آفریننده‌ی ارزش مبادله‌ای، یا کارِ بازنمایاننده‌ی خود در ارزش‌های مبادله‌ای ــ و سرشت این کار را نمی‌پژوهد. بنابراین او عطف و پیوستگی این کار را به پول، یا این نکته را که این کار باید در پول تبلور یابد، نمی‌فهمد. از همین‌رو او به هیچ‌روی پیوند بین تعّین ارزش مبادله‌ای کالا به‌میانجی زمان کار، و ضرورت پیش‌رویِ کالاها به‌سوی شکل‌یابیِ پول را درک نمی‌کند. نظریه‌ی غلطِ پول او، از همین‌روست. مسئله‌ی او پیشاپیش و از همان آغاز، فقط مقدار ارزش است. به‌عبارتی مسئله‌اش ‹فقط› نسبت مقادیر ارزش کالاها به یک‌دیگر است، همانند رابطه‌ی کمیت‌هایی از کار که برای تولید آن‌ها ضروری است. نقطه‌ی عزیمت ریکاردو این است. او آ. اسمیت را مؤکداً نقطه‌ی عزیمت خود می‌نامد.

🔸 اینک، روش ریکاردو عزیمت از تعریف مقدار ارزش کالا به‌میانجی زمان کار، و پس از آن، پژوهش پیرامون این امر است که آیا بقیه‌ی روابط اقتصادی و مقوله‌ها با این تعریفِ ارزش متناقض‌اند یا نه، یا در چه دامنه یا مقیاسی آن‌را دگرگون می‌سازند. می‌توان در نخستین نگاه، هم حقانیت تاریخی این شیوه‌ی رویکرد و ضرورت علمی‌اش را در تاریخ اقتصاد و هم هم‌هنگام، نارسایی علمی‌اش را دید، نارسایی‌ای که خود را نه فقط در شیوه‌ی بازنمایی (به‌لحاظ صوری)، می‌نمایاند، بلکه به نتایجی ناراست و کژراه‌کننده راه می‌برد، زیرا از روی حلقه‌های واسطِ میانی می‌پَرَد و در صدد است به‌شیوه‌ای بی‌واسطه هم‌نهشتیِ مقوله‌های اقتصادی را با یک‌دیگر اثبات کند...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4ja

#کارل_مارکس #کمال_خسروی
#نظریه‌های_ارزش_اضافی
#ریکاردو #شکل‌های_ارزش

👇🏽

🖋@naghd_com


◾️فاجعه‌ی مرگ دردناک معدن‌چیان طبس، حادثه نیست، اراده و منطق سرمایه، سود و رانت است.

دیوار تنگنا را
دست بلند حادثه می‌سازد
و حادثه
چیزی جز اراده‌ی انسان نیست.

#معدن_طبس
#طبقه‌_کارگر
#حق_تشکل

🖋@naghd_com


▫️ «مارکسیسم در مقابل اخلاق‌گرایی»
▫️ تحلیلی مارکسیستی از روسپی‌گری

18 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: هلن وارد
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

🔸 «روسپی‌گری فقط بیان خاصی از روسپی‌گری جهانیِ کارگر است.» این نقل‌قول از مارکس ممکن است این تصور را پدید آورد که روسپی‌گری موضوعی نسبتاً سرراست و روشنی برای سوسیالیست‌ها است. اما برعکس نشانگر چالشی واقعی برای مواضع چپ است: از حمایت از سرکوب و الغای روسپی‌گری از سویی تا جرم‌زدایی و سازمان‌دهی اتحادیه از سوی دیگر. بخش زیادی از بحث‌های کنونی حول این موضوع می‌چرخد که آیا واقعاً می‌توان روسپی‌گری را کار دانست یا بهتر است آن را شکلی از خشونت علیه زنان تلقی کرد.

🔸 این دو موضع به استراتژی‌های کاملاً متضادی منجر می‌شوند. اگر روسپی‌گری کار است، پس مبارزه برای خودسازمان‌دهی و حقوق بخش مهمی از پاسخ سوسیالیستی است. از سوی دیگر، اگر روسپی‌گری خشونت و بردگی است، شرکت‌کنندگان قربانیانی هستند که نیاز به نجات دارند. کاتلین بری، سازمان‌دهنده‌ی کنفرانس بین‌المللی فمینیستی پیرامون قاچاق در 1983، هنگامی که از بحث ‌و‌ گفت‌وگو با فعالِ کارگرِ جنسی مارگو سنت جیمز خودداری کرد، با این استدلال که «کنفرانس فمینیستی است و از نهاد روسپی‌گری حمایت نمی‌کند»، دیدگاه دوم را بیان کرد.… «بحث درباره‌ی برده‌داری جنسی با زنان روسپی مناسب نیست.»

🔸 جولی بیندل، نویسنده، نیز این دیدگاه را تکرار کرده و در نوشته‌اش درباره‌ی تصمیم اتحادیه‌ی سراسری کارگری در انگلستان (GMB) برای راه‌اندازی شعبه‌ای برای کارگران‌جنسی استدلال می‌کند: «چطور یک اتحادیه از یک سو می‌تواند علیه خشونت بر زنان مبارزه کند، اما در همان زمان ‌آن ‌را به اتحادیه تبدیل کند؟ به جای این‌که جامعه وانمود کند روسپی‌گری یک انتخابِ شغلی است، باید آن را به‌خاطر آن‌چه هست ــ خشونت علیه زنان ــ افشا کند. اتحادیه‌سازی نمی‌تواند از زنان در این صنعتِ پست محافظت کند.»

🔸 هلن وارد در این مقاله استدلال می‌کند که کسانی که روسپی‌گری را صرفاً به عنوان خشونت علیه زنان می‌بینند، ویژگی‌های اساسی ستم بر زنان در نظام سرمایه‌داری را درک نمی‌کنند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4ij

#هلن_وارد #فرزانه_راجی
#کار_بیگانه #کارگران_جنسی #صنعت_سکس
#فمینیسم

👇🏽

🖋@naghd_com


دو سال از قتل ژینا و آغاز خیزشی گذشت که گرچه جوشش‌های فراگیر و توده‌ای‌اش به ضرب سرکوبی وحشیانه، صدها کشته و هزاران مجروح و زندانی به افول گرایید اما تاثیری ماندگار بر جامعه‌‌ی ما گذاشت. مقاومت روزمره‌ی زنان در خیابان، تداوم و شدت‌گیری اعتراضات کارگران، پرستاران، معلمان و بازنشستگان به رغم همه‌ی فشارهای امنیتی، افشاگری‌ها درباره‌ی شکنجه، اعدام و ناپدیدسازی قهری، ایستادگی دلیرانه‌ی خانواده‌های دادخواه تمام این سالیان سیاه، و پایداری زندانیان سیاسی زن و مرد در برابر همه‌ی ارعاب‌هایی که از هراس سر بر آوردن دوباره‌ی جنبشی اعتراضی شدت گرفته‌اند، نشان از این دارد که شعله‌های سرکش و پرفروغ جنبش مردمی گرچه فرو نشسته است، اما مبارزه و مقاومت بی‌گمان ادامه دارد.

در روزهای آغازین خیزش ژینا از نبرد فرسایش و امیدی نوشتیم که نه فقط در خیابان‌ها که در عرصه‌ی گفتمان‌ها در جریان است. این نبرد امروز گرچه شاید نمود عریان کم‌تری دارد اما چه بسا با شدتی بیش‌تر در اعماق جامعه جاری است. جنبش زن زندگی آزادی تصور مناسباتی را فراهم ساخت که بر بنیان‌های دیگرگونه استوار است، اما حفظ روحیه و تصور امکانِ تحقق این بدیل، تلاش برای شناسایی و نقد کاستی‌ها و یافتن راه‌هایی نو برای سازمان‌یابی انقلابی در میانه‌ی انواع بدیل‌سازی‌های کاذب، رهبرسازی‌های گوناگون، رواج گفتمان‌های ارتجاعی، و سرکوب بی‌رحمانه توانی عظیم و همتی دوچندان می‌طلبد.

به یاد مانای ژینا و همه‌ی جان‌های زیبایی که رژیم از ما ستانده است،
و به امید مستحکم‌تر شدن صفوف مبارزه‌‌ی مردمان علیه ستم و استثمار و سلطه.

✊🏽


https://t.me/naghd_com/1040

#زن_زندگی_آزادی
#ژینا_امینی
#مقاومت_زندگی‌ست

🖋@naghd_com


#ژن_ژیان_ئازادی


▫️ در نقد مارکسیسم فرهادپور
▫️ نگاهی انتقادی به جوابیه‌ی مراد فرهادپور به پرویز صداقت


9 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء

🔸 آن‌چه اخیرا مراد فرهادپور در پاسخ به پرویز صداقت مطرح کرده، نه خارج از سنت فکری «مارکسیسم» است و نه «گردش‌گریِ نظری»، بلکه نمونه‌ای‌ست از «مارکسیسم طبقه‌ی متوسطی» در ایران امروز. این‌که فرهادپور و هم‌فکرانش در جریان «رخداد» اساسا اعتقادی به استراتژی «مبارزه‌ی طبقاتی» به‌مثابه‌ی سیاست‌ورزی بنیادین چپ علیه سرمایه‌داری نداشتند و ندارند، نکته‌ی تازه‌ای نیست. او در بحث اخیرش دشمن را در ایران امروز «استبداد دینی» نام‌گذاری می‌کند و این گواهی است بر آن‌که صورت‌بندی‌ او از اوضاع و احوال ایران و جستجویش حول پرسش «چه باید کرد؟» کم و بیش در پارادایم «سنت و مدرنیته»ی دهه‌ی ۱۳۷۰ باقی مانده و درجا زده است.

🔸 تعدد موارد مفهومی‌ای که فرهادپور در جواب به صداقت بیان کرده کارِ پاسخ مبسوط، مستند و مستدل به هر یک از آن‌ها را دشوار می‌کند. او در حوزه‌ی اندیشه خود را در مقام کسی می‌بیند که نیازی ندارد برای ادعاهایش، شواهدی ارائه دهد. تکیه‌ی مکرر او بر سابقه‌ی چهل ساله‌اش در فعالیت نظری گواه این مدعاست. اما ادعاهای بحث‌ برانگیز او را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1️⃣ بررسی این‌که ایران سرمایه‌داری اسلامی است یا نه یا چه حد هست، بحث فقه و مسائل شبیه آن، یا حتی مقوله انباشت اولیه‌ی سرمایه، به هر زبان و با هر نظریه‌ی اقتصادی، مسئله‌ی اصلی ما نیست. مسئله‌ی اصلی ما نشان دادن ارتباط بین استبداد دینی با هارترین شکل حاکمیت سرمایه است.

2️⃣ دولت‌های استعماری شکل عجیب و غریبی از سازماندهی خشونت و غارت هستند که ربطی به دولت بورژوایی و سرمایه‌داری ندارند، اگر می‌‌دانستیم، می‌فهمیدیم که نباید تمام مبارزات ضداستعماری را بی‌خود و بی‌جهت به سوسیالیسم وصل کنیم.

3️⃣ وجود سرمایه‌داری را نمی‌توان حتی با وجود بالقوه‌ی طبقات، چه رسد به وجود بالفعل طبقات اجتماعی در مقام سوژه‌ی کنش سیاسی مساوی گرفت. اتفاقاً طبقه مقوله‌ای است که از یک طرف به شکل ساختاری و منطقی در دل روابط سرمایه‌داری تنیده شده، ولی از طرف دیگر باید از درون دنیای اقتصاد به فضای تاریخ، دین، روابط حقوقی، قوانین و مناسک وارد شود تا بتواند تحققی انضمامی پیدا کند و بتوان گفت این طبقه‌ به خودآگاهی رسیده و به سوژه‌ی سیاسی و نیروی تاریخی تعیین‌کننده تبدیل شده است. مفهوم طبقه از دل جامعه‌ی جدید سرمایه‌داری بیرون می‌آید و نمی‌شود آن را به تمام تاریخ تعمیم داد. در سیاست به صورت عادی و بی‌میانجی با مردم طرف هستید، با جوانان، زنان، دانشجویان. این توده‌ی مردم را نمی‌شود مستقیماً به چیزی به نام طبقات وصل کرد و دینامیسم حرکت‌شان را براساس چیزی به نام پیکار طبقاتی توضیح داد. در این‌جا با آمیزه‌ای از ستم‌ها و دعواهای مختلف طرف هستید که خیلی‌های‌شان ربطی به مسئله‌ی بهره‌کشی یا حتی سودآوری سرمایه ندارد.

4️⃣ بین دو پروژه‌ی اصلی مارکس یعنی نقد اقتصاد سیاسی که بیست سال در موردش کار کرد تا به نگارش جلد اول و جلدهای بعدی سرمایه منجر شد، و پروژه‌ی دیگرش، یعنی سوسیالیسم انقلابی و سیاست رادیکال رهایی‌بخش، شکافی هست. شکاف بین دو پروژه‌ی مارکس را مفهوم طبقه می‌تواند پر کند، ولی نه از درون اندیشه و نه به این خاطر که چون سرمایه‌داری هست، پس حتماً طبقه‌ای هم هست.

در ادامه می‌کوشم به نقد و بررسی این نکات چهارگانه ــ نکاتی بعضا با استناد به برخی پژوهش‌های انجام شده و نیز در عطف به منطق درونی آن‌ها ــ بپردازم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4hm

#یاشار_دارالشفا #نقد_چپ #مارکسیسم
#مراد_فرهادپور #مبارزه_طبقاتی #نظام_اسلامی

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ تاریخ نجات‌مان نمی‌دهد
▫️ پاسخی به دُنی گلوک‌اشتاین


4 سپتامبر 2024

نوشته‌ی: آلکس کالینیکوس
ترجمه‌ی: کمال خسروی

📝 یادداشت مترجم: کتاب عصر نوین فاجعه، نوشته‌ی آلکس کالینیکوس سال گذشته انتشار یافت. دُنی گلوک‌اشتاین [یا دانی گلاک‌استاین Donny Gluckstein]، تاریخ‌شناس و پسر مارکسیستِ فقید تونی کلیف، در شماره‌ی 181 (دسامبر 2023) نشریه‌ی سوسیالیسم بین‌الملل، طی یادداشت کوتاهی زیر عنوان «فاجعه‌های تازه‌ی سرمایه‌داری»، به بررسی کتاب کالینیکوس پرداخت. لحن و زبان گلوک‌اشتاین در این یادداشت بسیار رفیقانه بود و اثر مذکور را بسیار تحسین‌برانگیز می‌دانست. از نظر او باید این کتاب را تهیه کرد و خواند، به‌هر نحوی که ممکن است: «خرید، امانت گرفت یا دزدید!» اختلاف گلوک‌اشتاین با کالینیکوس و انتقاد او به عصر نوین فاجعه این است که کالینیکوس با اتکای بی‌رویه بر مفهوم آلتوسریِ «بیش‌ـ‌تعّینی» یا «کثرتِ تعیّن»، دیالکتیک مارکسیِ بین نیروهای مولد و مناسبات تولید را به‌درستی درنیافته و آن‌را «انتزاعی» خوانده است. آلکس کالینیکوس در یادداشتی رفیقانه زیر عنوان «تاریخ نجات‌مان نمی‌دهد»، در شماره‌ی 182 همان نشریه (آوریل امسال) به انتقادهای گلوک‌اشتاین پاسخ داد. متن پیشِ رو ترجمه‌ی این پاسخ است.

🔸 سپاس فراوان از نقد و بررسی دوستانه و لطف‌آمیز دُنی گلوک‌اشتاین از کتاب تازه‌ی من زیر عنوان عصر نوین فاجعه جای بسی خوشوقتی است که کسی به بررسی کتابت می‌پردازد که رفیقی دیرینه و نویسنده‌ی آثاری است هم‌هنگام متعهدانه و دانش‌ورانه. تحسین‌شدن از سوی کسی در این قامت و مقام، تحسینی است واقعی. با این‌حال، انتقاد او به روش من در کتاب عصر نوین فاجعه، اندکی موجب شگفتی‌ام شد. البته مارکسیست‌ها، چنان‌که صفحات همین مجله نشان می‌دهد، اغلب بر سر فلسفه توافق ندارند. اما به‌نظرم می‌رسد در این‌مورد سوءتفاهمی نسبت به آن‌چه من گه‌گاه، حواشیِ بازنمایی‌های جدلیِ خطا می‌نامم، پیش آمده است.

🔸 هسته‌ی کانونی انتقاد دُنی نسبت به کتاب من این است که در تأکید مکفی بر تبیین مارکس از تحول تاریخی، در مقام نتیجه‌ی توسعه‌ی نیروهای مولد و کشاکش‌ها بین این نیروها و مناسبات اجتماعی تولید، که توسعه‌ی مذکور موجب پای‌گیری آن‌هاست، ناکام بوده‌ام و به‌جای آن، بیش‌تر بر مفهوم بیش‌تعیّنیِ مارکسیست فرانسوی، لوئی آلتوسر، تکیه کرده‌ام. بنا بر این دستگاه مفهومی، تغییر تاریخی برخاسته از «پیوستار محتملِ تعیّن‌های متکثر» است. آلتوسر خود این تعریف را به‌شرح زیر تدقیق می‌کند: «واقعیت یا رخداد اجتماعی هرچه هست، هرگز ناب و بی‌پیرایه نیست، هرگز تک‌تعیّنی نیست، بلکه همواره برخوردار از بیش‌ـ‌تعینی یا کم‌ـ‌تعینی است … منظور این است که هرگز بسیط [و منفرد] نیست، بلکه متجمع [و متکثر] است؛ و این تکثر همواره تکثری است از تعّین‌هایی بیش‌تر یا کم‌تر از آن‌چه ما می‌اندیشیم یا بر این باوریم که در پژوهش تثبیت شده‌اند.»

دُنی در نگاهی گذرا یادآور می‌شود که این دو چشم‌انداز در عطف به علیّت تاریخی، «متقابلاً مانع‌التجمع» نیستند. دقیقاً درست است! افسوس که او در این‌جا برای تأملی بیش‌تر متوقف نمی‌شود. برعکس، سخن را با این پیشنهاد ادامه می‌دهد که به‌نظر او «تضاد دیالکتیکی بین نیروهای مولد و مناسبات تولید» با طرحِ «پیوستار محتملِ تعین‌های متکثر از اعتبار ساقط شده» است. این سخن سراسر خطاست؛ درست این است که اولی شالوده‌ی دومی است... اما معضلی که من کوشیدم در کتابم به آن بپردازم چه بود؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4gT

#آلکس_کالینیکوس #کمال_خسروی #تضاد #بیش‌تعینی #عصر_نوین_فاجعه #بحران_اقلیمی

👇🏽

🖋@naghd_com


🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ پس از امپریالیسم‌ها‌:
▫️ امکان‌ها و معضل‌های یک سیاست فراملیِ صلح


۱ سپتامبر ۲۰۲۴

نوشته‌ی: جورجو گرپی و ایزابلا کُنسولاتی
ترجمه‌ی: ساسان صدقی‌نیا

🔸 متن حاضر در دسامبر ۲۰۲۳ در شماره‌ی ویژه‌ی نشریه‌ی دورسیا به زبان بلغاری با موضوع ضدنظامی‌گری، ضدامپریالیسم و ضدفاشیسم منتشر شده است. این مقاله در چارچوب بحثی طولانی بین نویسندگان و فعالان اروپای شرقی در مسیر «پلتفرم اعتصاب اجتماعی فراملی» و «مجمع دائمی ضدجنگ» جای می‌گیرد. متن به‌طور خاص بر چگونگی استفاده از شعار ضد‌امپریالیسم پس از حمله روسیه به اوکراین تمرکز دارد و استدلال می‌کند که این مفهوم بیش‌تر مانعی است در مقابل بازاندیشی ابتکار سیاسی فراملی. استدلال مقاله این است که این مانع نه تنها ناشی از سیاست نادرست ضدامپریالیستی است بلکه خود مفهوم امپریالیسم امروزه نمی‌تواند یک وضعیت سیاسی در حال تغییر و نقش اساسی جنگ را در آن به‌درستی درک کند. بحث و بررسی این محدودیت‌ها که با نتیجه‌های متفاوتی به هر دو امپریالیسم «روسی» و «غربی» مربوط می‌شود، تنها یک مناقشه بر سر یک اصطلاح نیست، بلکه بحث سیاسی بنیادینی است برای ساختن سیاست فراملی صلح که بتواند از جبهه‌های جنگ عبور کند و خود را از قالب‌های کلیشه‌ای به‌ارث‌رسیده از سنت‌های سیاسی ناکارآمد امروز رها سازد.

🔸 همان‌طور که نویسندگان ذکر کرده‌اند، این متن پیش از حمله‌ی ۷ اکتبر به رهبری حماس و پیش از تهاجم ارتش اسرائیل به غزه نوشته شده است. جنگ در فلسطین چشم‌انداز را بیش از پیش تغییر داده و توجه به تحولات جنگ در اوکراین را کاهش داده است. سطح بی‌سابقه‌ی خشونت‌ورزی اسرائیل با حمایت غربی‌ها علیه فلسطینی‌ها در غزه و پیوند تاریخی این خشونت با دهه‌ها اشغال‌گری اسرائیل، خطر احیای تصورات گذشته را به هم‌راه دارد، به‌جای آن‌که به بحث ضروری درباره‌ی پیوند بین مناطق مختلف درگیر در جنگ و آغاز چیزی که آن را جنگ جهانی سوم در حال وقوع توصیف کرده‌ایم، منجر شود.

🔸 دشواری سازمان‌دهی واکنش جمعی به جنگ و درک ناپیوستگی ناشی از آن مستقیماً نه تنها به کسانی مربوط است که می‌خواهند سیاست مؤثری برای صلح را دنبال کنند بلکه به‌طور کلی به جنبش‌هایی مرتبط است که به سرنگونی سلطه‌ی سرمایه بر زندگی علاقه‌مند هستند. آن‌چه شاهد بودیم، اگر نگوییم یک ابتکار، در واقع ناتوانی در ایجاد حداقل یک بستر مشترک برای بحث است تا بتواند آن‌چه را که در حال وقوع است به عنوان نقطه‌ی اتصال مرکزی شرایط سیاسی‌ای که در آن زندگی می کنیم، نشان دهد. این ناتوانی نشان داده که چگونه در پسِ یک زبان دست‌وپاشکسته و بسیار شایع، که در بافتارهای مختلف طنین‌انداز می‌شود، یک زبان و مقوله‌های مشترک برای درک آن‌چه پیرامون ما اتفاق می‌افتد و گفتمانی که تا حدی امکان مداخله‌ی موثر را دهد وجود ندارد. ناتوانی در ایجاد یک جنبش ضدجنگ چیزی بیش از یک مشکل احتمالی را نشان می‌دهد: این مشکلْ اساسی است، نه تنها به دلیل فوریت پاسخ به موقعیتی که باعث مرگ و ویرانی روزانه می‌شود بلکه به منظور درک موانعی که ما در سازما‌ن‌دهی فراملی با آن روبه‌رو هستیم...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4gu

#جورجو_گرپی #ایزابلا_کنسولاتی
#ساسان_صدقی‌نیا
#سیاست_فراملی_صلح
#امپریالیسم

👇🏽

🖋@naghd_com


▫️ امپریالیسم ”جدید“؟
▫️ درباره‌ی جهانی‌‌شدن و دولت ــ ملت‌ها


25 اوت 2024

نوشته‌ی: پراسنجیت بوز
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

🔸 تناقض عمده‌ی جهانی ‌شدن در جهان‌گیر شدن الزام‌های سرمایه‌ی مالی بین‌المللی نهفته است. تفوق مالیه‌ی بین‌المللی از چند دهه‌ی گذشته رقابت بین امپریالیستی را تحت کنترل قرار داده و دولت-ملت‌های امپریالیستی با الزام‌های آن، وحدت بیش‌تری را تحت رهبری آمریکا از خود نشان داده‌اند. اما تسلط مالیه‌ی سوداگرانه و تأثیر ضدتورمی ناشی از آن، خطر تشدید رکود جهانی را به دنبال دارد. آمریکا در تلاش است تا با دنبال کردن یک سیاست نظامی تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایانه‌ی جنگی بی‌پایان، از هرگونه رقابت بالقوه در این محیط جلوگیری کند. با این حال، ظرفیت آمریکا برای حفظ چنین سطوح بالایی از هزینه‌های نظامی و «هزینه‌کرد مصرف»، با شکنندگی هژمونی دلار در پس‌زمینه‌ی بدهی فزاینده‌ی آمریکا در برابر بقیه‌ی جهان محدود شده است. ظهور مجدد شرایط رکود در آمریکا زمینه‌ساز بروز تضادهای بین امپریالیستی و نیز تضاد بین امپریالیسم و جهان سوم خواهد بود و گسست‌هایی احتمالی در نظم جهانی کنونی ایجاد خواهد کرد.

🔸 در پس‌زمینه‌ی تجاوز به افغانستان و عراق به رهبری آمریکا و خشمی که در سراسر جهان برانگیخت، انتشار یک اثر نظری درباره‌ی امپریالیسم نمی‌توانست زمان‌بندی بهتری داشته باشد. قبلاً درباره‌ی تلاقی جنبش ضدجهانی ‌شدن با جنبش جهانی ضدجنگ، که بسیج عظیمی را در خیابان‌های لندن، برلین، نیویورک و سایر نقاط در خلال جنگ ممکن کرد، مطالب زیادی نوشته شده است. اگرچه شور و شوق جنبش ضدجنگ پس از اشغال نهایی عراقْ کاهش چشم‌گیری یافت، مخالفت‌های توده‌ای علیه نظم جهانی کنونی، که به نحو تحمل‌ناپذیر و نفرت‌انگیزی تحت‌ سلطه‌ی آمریکاست، قطعاً افزایش یافته است. بنابراین، بسیار مهم است که سیاست غیردموکراتیک، اقتصاد غارت‌گرانه و ایدئولوژی ضدمردمی امپریالیسم را در کلیت آن در برابر صفوف روبه‌رشد مخالفان آشکار کنیم. «امپراتوری سرمایه» الن میکسینز وود نه تنها تلاشی در این راستاست، بلکه مطمئناً بحث‌هایی را پیرامون موضوعات مهمی برمی‌انگیزاند که از نظر تئوریک جنبش جهانی علیه امپریالیسم را غنی می‌سازد.

🔸 وود تضاد اصلی در جهانی ‌شدن را در گستره‌ی جغرافیایی رو به گسترش سرمایه‌داری و فراتر از محدوده‌ی کنترلی می‌داند که قانون دولت‌-ملت‌های سرزمینی می‌تواند در آن اجرا شود، این در حالی است که وابستگی سرمایه به دولت-ملت‌ها برای اجرای قوانین بازی ضروری است. از استدلال وود برمی‌آید که او بر یگانه ‌بودن این تضاد در سرمایه‌داری تأکید می‌کند و می‌کوشد «شکل‌های جدید نیروی فرااقتصادی» را که قدرت‌های امپریالیستی، «به‌ویژه آمریکا»، می‌پذیرند، از لحاظ افزایش «شکاف»، که حاکی از تشدید این تضاد است، توضیح دهد. اما این گزاره با معضل‌های متعددی روبه‌روست...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fS

#امپریالیسم #پراسنجیت_بوز #بهرام_صفایی
#سرمایه‌ی_مالی #جهانی_شدن #الن_میکسینز_وود
#امپراتوری_سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com


🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ رژیم‌های جنگی بی‌پایان و نگاه اردوگاهی

21 اوت 2024

نوشته‌ی: علی ذکایی

🔸 تمامی رسانه‌ها پس از ترور اسماعیل هنیه از شعله‌ور شدن یک جنگ تمام‌عیار در منطقه سخن می‌گویند. این اولین بار نیست که رسانه‌ها چنین اخباری را منتشر می‌کنند. پس از ترور قاسم سلیمانی یا بمباران کنسول‌گری جمهوری اسلامی در سوریه نیز چنین فضای ابهام‌آلودی ساخته شد.

🔸 اساساً وضعیت مورد نظر ما از دوگانه‌های صلح-جنگ خارج شده و تمامی استراتژی‌ها مبتنی بر رژیم‌های جنگی بی‌پایان است که همواره چندقطبی و بدون مرکز هستند. کارکرد آن‌ها به گونه‌ای‌ست که بتوانند حکومت‌های خود را بر اساس کش و قوس دادن و زمان‌سنجی‌‌های مختلف درون این رژیم‌های جنگی شکل دهند. به همین علت وضعیت جنگی حاضر نه یک جنگ سنگر به سنگر متعیّن بلکه قسمی گسترش تعارض‌ها و واکنش‌هایی‌ست که بر همان جنگ‌های بی‌پایان معاصر تکیه دارند.

🔸 از این ‌رو، دولت اسرائیل قسمی رژیم جنگی‌ست که تمامی مشروعیت و پارادایم حکومت خود را از درون اشغال، وضعیت استثنایی و جنگ بی‌پایان به وجود آورده و هم‌راه با همین وضعیت استثنایی دائمی، ائتلافی از نیرو‌های قدرت جهانی را به‌ گونه‌ای خاص درون این جنگ شرکت داده است. از طرف دیگر محور متخاصم آن نیز بخشی از آشوب مهلک فعلی است که به قطعه‌قطعه شدن جنبش‌ها و مبارزات کمک می‌کند.

🔸 در این متن سعی داریم وضعیت جنگی در خاورمیانه را از سه نگاه، بحران محور مقاومت، ماشین‌های جنگی معاصر و مسئله‌ی بازتولید ستم‌ها بررسی کنیم...

🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4fv

#جنگ‌افروزی
#خاورمیانه
#انترناسیونالیسم

👇🏽

🖋@naghd_com


🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ هم‌ونی‌ها
▫️ روایت تجربه‌ای از بازداشت توسط گشت ارشاد


14 اوت 2024

نوشته‌ی: نسا گمنام

📝 توضیح راوی: گزارش این تجربه را یکی دو ماه پیش نوشته بودم. نه برای انتشار. برای ثبت در آرشیو شخصی و مصون نگه‌داشتن جزییات‌اش در برابر سنباده‌ی زمان و فراموشی. اما دیدن فیلم دستگیری دو دختر نوجوان توسط گشت ارشاد در هفته‌ی گذشته، و خشم و بغض و غرور توأمانی که از تماشای آن صحنه‌ها در گلویم نشست، باعث شد به پیشنهاد رفیق عزیزی برای انتشار عمومی و به اشتراک گذاشتن تجربه‌ی خودم فکر کنم. به دلایلی که بر همه روشن است، برخی مکان‌ها، لباس‌ها، شغل‌ها یا خصوصیات چهره‌ها را تغییر داده یا حذف کرده‌ام. اما رویدادها را نه. نام واقعی «هم‌ونی»‌هایم را هم به نام شهدای قیام ژینا تغییر داده‌ام. مگر نه این‌که هر کدام از ما می‌توانست (می‌تواند) جای آن‌ها باشد؟ و یادی کوتاه هم کرده‌ام از بابا ماشالله و منیژه خانم به نیابت از همه‌ی خانواده‌های دادخواه این سال‌ها… برای تک تک زنانی که در این تجربه هم‌راهم بودند و برای همه‌ی‌ آن‌ یاران دیگر نادیده‌، زندگی، امید، و شادی روز پیروزی و دادخواهی آرزو می‌کنم. و چه می‌ماند برای گفتن جز مقاومت که زندگی است.


🔸 خسته از کار، گرم صحبت با غزاله از خیابان اصلی عبور ‌می‌کنیم که ون گشت ارشاد و موتورهایشان را می‌بینیم. در حال پیچیدن داخل خیابان فرعی بودند و با دیدن ما توقف کردند. کاری نمی‌شود کرد، وسط خیابان هستیم. ترافیک است. وقتی از میان قاب پنجره‌ی آمبولانسی که جلوی پایمان توقف کرده است با جوان راننده‌ چهره به چهره می‌شویم، سریع می‌گوید: «زود برو، الان میان می‌گیرنت!» چاره‌ای جز تحویل دادن لبخندی احمقانه به او ندارم. چرا از گفتن این بدیهیات بیهوده خسته نمی‌شوند؟ گویی همه چیز روی دور تند اتفاق می‌افتد. از همان وسط خیابان از لابه‌لای ماشین‌ها خیابان را به سمت پایین می‌رویم به این امید که مامورها در ترافیک بی‌خیال بشوند و بروند. صدای یکی‌شان را می‌شنوم: «خانم وایستا… وایستا میگم… حجابت کو…» نمی‌ایستیم. غزاله شالی را که دور گردن‌اش است می‌کشد روی سرش و من همان‌طور که به راهم ادامه می‌دهم دستم را می‌کنم داخل کیفم تا شال کذایی را پیدا کنم! وقتی دو مامور زن و یک مامور مرد درشت‌هیکل و چند موتور سوار که دو ترکه نشسته‌اند دوره‌مان می‌کنند، من تازه شال را وسط خرت و پرت‌های ته کیف پیدا کرده‌ام. آخر این کیف گنده را چرا با خودت خرکش می‌کنی زن؟ هیچ کدام چهره ندارند. نمی‌دانم ماسکی که زده‌‌اند بی‌چهره‌شان کرده یا عادت عجیب من که از دیدن چهره‌ی غریبه‌ها پرهیز می‌کنم. چه فرقی می‌کند؟ چشم داریم اما کوریم ما. همه کوریم. مامور چادری با لحنی که سعی می‌کند ملایم باشد می‌گوید: «خانم مگه نمی‌گیم وایسا؟! مامور نیروی انتظامی رو دنبال خودت راه انداختی توی خیابون؟» می‌خواستید دنبالم راه نیافتید! «شال نداری؟» دارم، توی کیفم است. کارت شناسایی خواست. ندارم. هم‌راهم نیست. «خانم، این رو که گفتی، من دیگه خیلی مشکوک شدم!» بلاهت است که موج می‌زند. یک لحظه از ذهنم می‌گذرد که اگر فقط اندکی ذکاوت داشته باشد قهقهه‌ی پشت این اخم تصنعی‌ام را می‌بیند. این لباس‌شخصی کی از ترک موتور پرید پایین و شروع کرد به فیلم گرفتن؟ (کمی بعد می‌فهمم به او می‌گویند «مستندساز»! جمهوری اسلامی وهن کلمات است. وهن مفاهیم. استاد تهی کردن واژه‌ها از هرچه انسان، از هرآن‌چه بویی از انسانیت داده باشد.)...

🔹 متن کامل این تجربه را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4eP

#گزارش #حجاب_اجباری
#گشت_ارشاد
#زن_زندگی_آزادی
#نسا_گمنام

👇🏽

🖋@naghd_com


🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ بداهت‌زدایی از مفهوم سکولاریسم

11 اوت 2024

نوشته‌ی: شیرین کمانگر

🔸 ایده‌ی سکولاریسم در مقام بدیلی برای تئوکراسی حاکم به مفهومی رایج در ادبیات سیاسی طیف‌های مختلف جریان‌های سیاسی اعم از راست افراطی، چپ جمهوری‌خواه و چپ رادیکال، به‌ویژه پس از خیزش ژینا تبدیل شده است. ‌با این حال، هیچ توضیح روشنی درباره‌ی معنا، ماهیت و محتوای این مفهوم در دست نیست، مگر آن‌که نظم سکولار در تقابل با نظم تئوکراتیک یا روحانی‌سالار مستقر است. این مفهومْ بداهت ظاهری خود را نه از صورت‌بندی دقیق مسئله حول تعریف‌ها، تعیّن‌ها و روابط مشخص بلکه از فقدان آن کسب کرده است که می‌تواند تبعات منفی بی‌شماری برای اتخاذ استراتژی سیاسی درست داشته باشد.

🔸 این نوشته قصد دارد با نگاهی انتقادی به ملاحظات مطرح‌شده‌ی حسام سلامت در ‌گفت‌وگوی اخیرش با محمد ملاعباسی در برنامه‌ی آزاد، و بررسی مواضع تشکل‌های چپ‌گرا در بلوچستان و کردستان که در اثنای خیزش ژینا اعلام موجودیت کردند، گامی هر چند کوچک در جهت تحلیل و تدقیق ابعاد این مسئله بردارد و امیدوار است امکانی برای تلاش‌های نظری جامع‌تری در تردید در بداهت این مفهوم فراهم کند. تلاش می‌کنیم با کندوکاو در حدود و ثغور این مفهوم و ارزیابی نظم‌های سکولار مستقر، نسبت انواع سکولاریسم با پراتیک جمعی را ارزیابی کنیم تا مشخص شود کدام سکولاریسم امکان تحقق آزادی و برابری را داراست و جریان‌های خواهان سکولاریسم در ایران به کدام‌یک از نظم‌های سکولار موجود، شباهت بیش‌تری دارند. ‌هم‌چنین، رویکرد آن‌ها نسبت به ستم مذهبی به‌مثابه‌ی یکی از شکل‌های ستم در نظام فارس‌ـ‌شیعی مرکزگرای موجود چیست؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4eu

#کنش‌های_مذهبی_سیاسی #سکولاریسم
#سکولاریسم_تبعیض‌گذار
#شیرین_کمانگر

👇🏽

🖋@naghd_com

20 last posts shown.