شبیه خانهاش بود، نه آنقدرها منظم و مرتب و خشک و رسمی و همهی چیزهایش درست در سرجای از قبل مشخص شدهاش، که همانقدر کمی آشفته و به هم ریخته و کمی حواس پرت و خنزرپنزری، که اما آدم جای هرچیزی را در آن چشم بسته و بدون دو بار فکر کردن پیدا میکرد، که شبیه خانهاش بود، کمی آشفته و بسیار آشنا و نزدیک و به راحتی تمام، چیزی درست شبیه به خانهاش.
@Momas1
@Momas1