سربرآوردن از خاکستر
✍ کمال اطهاری
♦باد شدید میوزد و سوخته است مرغ
خاکستر تنش را اندوخته است مرغ
پس جوجههاش از دل خاکسترش به در.
(نیما، ققنوس)
♦یک، آرزوهای ملت ایران برای توسعه از انقلاب مشروطه (۱۲۸۶) تاکنون، در بازههایی زمانی که از ۲۰ سال تجاوز نکرده چون ققنوس بال میگشاید، در لهیب آتش خاکستر میشود، تا باز از میان خاکستر خود سربرکشد. این پدیده که در خاورمیانه بینظیر و در جهان کمنظیر است، بیشتر به قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم در قارهی اروپا شباهت دارد. یک قرن و نیمی که زایمان جامعهی نوین اروپا با درد و رنج بهطول انجامید. در واقع بهجز انگلستان، پس از انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هجدهم، کشورهای کهن و نوین قارهی اروپا دچار رفت و برگشتها، و درگیر جنگهایی متعدد شدند، تا جامعهی امروز آن متولد گشت که گونههای مختلفِ نهادهای دموکراسی و دولت رفاه در کشورهای آن برپا است. اما تحلیلگران آنها این دورهی طولانی و پر فجایع را مویهگرانه به تداوم «استبداد اروپایی» یا فرهنگ منحطِ «ما اروپائیان» نسبت ندادند؛ بلکه در مکاتب مختلف تاریخ خود را مبارزهی عقلانیت برای افسونزدایی از دین، نبردهای طبقاتی، امپریالیسم بهمثابه مردهریگ فئودالیسم، یا امپریالیسم بهمثابه سلطهی سرمایهداری انحصاری و مالی و... تفسیر کردند، که هریک بخشی از واقعیت است.
♦توسعه یک برنامهی پژوهشی پویا است، روشنفکران و فعالان مدنی و سیاسی وظیفه دارند با دانش و هوشمندی رشتههای پارهپارهی آرزوهای مردم را ترکیب کنند، راه توسعه را بیابند و به جامعه عرضه کنند. اما پس از روشنفکران و فعالان مشروطه و شاگردان آنها که مسیر توسعه را تا دههی ۱۳۵۰ هدایت کردند، دیگر روشنفکران و فعالان ایران از پسِ انطباق خود با وظائف و دورانهای نو برنیامدند و نتوانستند همگام با تحولات اساسی در توازن قدرتها، در سطح ملی و بینالمللی، حرکت کنند. در نتیجه جامعهی ایران که با انقلاب مشروطه از بند فئودالیسم جست، بعد از انقلاب اسلامی بهتدریج اسیر نوفئودالیسم گشت.
♦یکی از ابزارهای تحلیل که در تحلیل دورهی معاصر از آن غفلت شده، مکتب آنال یا سالشمار (Annales school) است. مکتب سالشمار، رخدادهای تاریخی را برآمده از حرکت لایههایی درهمتنیده میداند که در عین حال حرکت هریک شتاب و ضربآهنگی متفاوت دارند. در این یادداشت به استقبال این سخن از «برودل» میروم که «رویدادهای پرهیاهو اغلب انفجارهایی لحظهای، و جلوههای سطحی حرکتهای بهمراتب بزرگترند و جز در چارچوب آن حرکتهای عظیم تبیینپذیر نیستند» (پروین، ۱۴۰۰). میکوشم از ابزار تحلیلی مکتب سالشمار برای نشان دادن توخالی بودنِ مویهگریهای رایج تاریخی دربارهی استبداد ایرانی، فرهنگ دروغ، یا تقلیل تاریخ به دسیسههای امپریالیسم، غربزدگی، و توطئهی دشمن و... بهرهگیرم. تا تحلیلها بهسوی مسیرهایی گرایش یابد که علم رهاییبخش در آنها راه توسعه را میگشاید.
♦برای این شیوهی تحلیل از دو مقاله بیشترین بهرهها را بردهام: نخست، مقالهی بسیار درخشان «زمانمندی و توسعه؛ نقش بزنگاه تاریخی در خیز اقتصادی چین» (دلاوری و حیدری، ۱۴۰۰) که راهنمای من برای استفاده از روششناسی مکتب سالشمار در تحلیل مشخص توسعه در یک کشور بود. دو، مقالهی مهم «خصلت استنتاجی دگرگونی نهادی از دیدگاه مکتب سالشمار» (Durand et al. 2016) که توضیحی آموزنده از رابطهی دگرگونیهای ذهنیتی و نهادی، و لایهبندیهای زمانی تاریخ داشت. دیگر منابع مورد استفاده در این زمینه در پانوشت آمده است. قابل ذکر است هرچند مدتها است که کوششهایی مفید برای معرفی مکتب آنال در ایران صورت گرفته است، از آن جمله در آغاز مقدمهی مبسوط پیران به ترجمهی کتاب سرمایهداری و حیات مادی (برودل، ۱۳۷۲)، اما در آثاری که به آن دسترسی داشتهام کوششی برای بهکارگیری رویکرد آن در ایران مشاهده نکردهام. در میان آثاری که مطالعه کردهام، نام آنهایی را آوردهام که در این نوشته تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم گذاشتهاند. مقالهی «هگل طباطبایی و جامعهشناسی مارکسی: جستاری برای فعالسازی اندیشهی توسعه» (اطهاری، ۱۴۰۲) مکمل این نوشته است. در ادامه ابتدا شرحی کوتاه از مکتب سالشمار میدهم و بعد به تحولات ساختاری دورهی پیشامشروطه با توجه به لایهی دیرپایِ «ذهنیتها» میپردازم که شناخت از آن برای بیرون آمدن ایران از تلهی توسعهای که اکنون در آن درافتاده، ضرورت دارد. با این امید که این نوشته مبنای یک برنامهی پژوهشی جامع برای شناخت دلایل تحولات و توقفات نهادی توسعهی ایران در دورهی معاصر گردد.... / ایران فردا
📌متن کامل:
https://cutt.ly/Ke50SJtm
melimazhabi.com
✅@mellimazzhabi
✍ کمال اطهاری
♦باد شدید میوزد و سوخته است مرغ
خاکستر تنش را اندوخته است مرغ
پس جوجههاش از دل خاکسترش به در.
(نیما، ققنوس)
♦یک، آرزوهای ملت ایران برای توسعه از انقلاب مشروطه (۱۲۸۶) تاکنون، در بازههایی زمانی که از ۲۰ سال تجاوز نکرده چون ققنوس بال میگشاید، در لهیب آتش خاکستر میشود، تا باز از میان خاکستر خود سربرکشد. این پدیده که در خاورمیانه بینظیر و در جهان کمنظیر است، بیشتر به قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم در قارهی اروپا شباهت دارد. یک قرن و نیمی که زایمان جامعهی نوین اروپا با درد و رنج بهطول انجامید. در واقع بهجز انگلستان، پس از انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هجدهم، کشورهای کهن و نوین قارهی اروپا دچار رفت و برگشتها، و درگیر جنگهایی متعدد شدند، تا جامعهی امروز آن متولد گشت که گونههای مختلفِ نهادهای دموکراسی و دولت رفاه در کشورهای آن برپا است. اما تحلیلگران آنها این دورهی طولانی و پر فجایع را مویهگرانه به تداوم «استبداد اروپایی» یا فرهنگ منحطِ «ما اروپائیان» نسبت ندادند؛ بلکه در مکاتب مختلف تاریخ خود را مبارزهی عقلانیت برای افسونزدایی از دین، نبردهای طبقاتی، امپریالیسم بهمثابه مردهریگ فئودالیسم، یا امپریالیسم بهمثابه سلطهی سرمایهداری انحصاری و مالی و... تفسیر کردند، که هریک بخشی از واقعیت است.
♦توسعه یک برنامهی پژوهشی پویا است، روشنفکران و فعالان مدنی و سیاسی وظیفه دارند با دانش و هوشمندی رشتههای پارهپارهی آرزوهای مردم را ترکیب کنند، راه توسعه را بیابند و به جامعه عرضه کنند. اما پس از روشنفکران و فعالان مشروطه و شاگردان آنها که مسیر توسعه را تا دههی ۱۳۵۰ هدایت کردند، دیگر روشنفکران و فعالان ایران از پسِ انطباق خود با وظائف و دورانهای نو برنیامدند و نتوانستند همگام با تحولات اساسی در توازن قدرتها، در سطح ملی و بینالمللی، حرکت کنند. در نتیجه جامعهی ایران که با انقلاب مشروطه از بند فئودالیسم جست، بعد از انقلاب اسلامی بهتدریج اسیر نوفئودالیسم گشت.
♦یکی از ابزارهای تحلیل که در تحلیل دورهی معاصر از آن غفلت شده، مکتب آنال یا سالشمار (Annales school) است. مکتب سالشمار، رخدادهای تاریخی را برآمده از حرکت لایههایی درهمتنیده میداند که در عین حال حرکت هریک شتاب و ضربآهنگی متفاوت دارند. در این یادداشت به استقبال این سخن از «برودل» میروم که «رویدادهای پرهیاهو اغلب انفجارهایی لحظهای، و جلوههای سطحی حرکتهای بهمراتب بزرگترند و جز در چارچوب آن حرکتهای عظیم تبیینپذیر نیستند» (پروین، ۱۴۰۰). میکوشم از ابزار تحلیلی مکتب سالشمار برای نشان دادن توخالی بودنِ مویهگریهای رایج تاریخی دربارهی استبداد ایرانی، فرهنگ دروغ، یا تقلیل تاریخ به دسیسههای امپریالیسم، غربزدگی، و توطئهی دشمن و... بهرهگیرم. تا تحلیلها بهسوی مسیرهایی گرایش یابد که علم رهاییبخش در آنها راه توسعه را میگشاید.
♦برای این شیوهی تحلیل از دو مقاله بیشترین بهرهها را بردهام: نخست، مقالهی بسیار درخشان «زمانمندی و توسعه؛ نقش بزنگاه تاریخی در خیز اقتصادی چین» (دلاوری و حیدری، ۱۴۰۰) که راهنمای من برای استفاده از روششناسی مکتب سالشمار در تحلیل مشخص توسعه در یک کشور بود. دو، مقالهی مهم «خصلت استنتاجی دگرگونی نهادی از دیدگاه مکتب سالشمار» (Durand et al. 2016) که توضیحی آموزنده از رابطهی دگرگونیهای ذهنیتی و نهادی، و لایهبندیهای زمانی تاریخ داشت. دیگر منابع مورد استفاده در این زمینه در پانوشت آمده است. قابل ذکر است هرچند مدتها است که کوششهایی مفید برای معرفی مکتب آنال در ایران صورت گرفته است، از آن جمله در آغاز مقدمهی مبسوط پیران به ترجمهی کتاب سرمایهداری و حیات مادی (برودل، ۱۳۷۲)، اما در آثاری که به آن دسترسی داشتهام کوششی برای بهکارگیری رویکرد آن در ایران مشاهده نکردهام. در میان آثاری که مطالعه کردهام، نام آنهایی را آوردهام که در این نوشته تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم گذاشتهاند. مقالهی «هگل طباطبایی و جامعهشناسی مارکسی: جستاری برای فعالسازی اندیشهی توسعه» (اطهاری، ۱۴۰۲) مکمل این نوشته است. در ادامه ابتدا شرحی کوتاه از مکتب سالشمار میدهم و بعد به تحولات ساختاری دورهی پیشامشروطه با توجه به لایهی دیرپایِ «ذهنیتها» میپردازم که شناخت از آن برای بیرون آمدن ایران از تلهی توسعهای که اکنون در آن درافتاده، ضرورت دارد. با این امید که این نوشته مبنای یک برنامهی پژوهشی جامع برای شناخت دلایل تحولات و توقفات نهادی توسعهی ایران در دورهی معاصر گردد.... / ایران فردا
📌متن کامل:
https://cutt.ly/Ke50SJtm
melimazhabi.com
✅@mellimazzhabi