دوباره محاسبه کنید
مهدی محمدی
روزنامه وطن امروز
22 بهمن 1403
چند روز گذشته، بی اغراق، از حیث هماوردی استراتژیک میان ایران و امریکا، روزهایی کم مانند در تاریخ سال های اخیر بوده است. یک هفته پیش، وقتی نتانیاهو می خواست وارد واشینگتن شود، احتمالا ارزیابی که به دولت امریکا ارائه کرد این بود که ایران ضعیف شده و در آستانه کوتاه آمدن است؛ فقط لازم است ترامپ را مصمم و سرسخت ببیند. این ارزیابی، که یکی دو ماه است به تحلیل مسلط صهیونیست ها تبدیل شده، موجب شد ترامپ -با کارسازی مشاور امنیت ملی اش- یادداشتی را امضا کند که هدف آن «برداشتن گام آخر» به درخواست نتانیاهو بود.
صهیونیست ها در ماه های گذشته کمپینی را کلید زده اند که هدف آن انتشار تحلیل های غلط درباره محاسبات ایران در میان بازیگران دیگر است. درست مانند سال 1401 که دوره افتاده بودند وبه کشورها می گفتند «حکومت ایران در آستانه سقوط است فقط باید یک قدم دیگر بردارید»، این بار هم با همه توان سعی می کنند به دیگران بقبولانند که نظام ایران در آستانه تغییر راهبرد اساسی است، فقط باید فشار را روی آن تشدید کرد.
ترامپ و دولت او احتمالا نخستین قربانی کمپین این بودند. ترامپ با وجود اینکه کم و بیش می داند هدف نهایی نتانیاهو چیزی جز کشاندن او به درگیری با ایران نیست، در مقابل این ارزیابی تسلیم شد و سندی را امضا کرد که در واقع شلیک به پای دولت خود او بود. برای ایران، معنای این سند آن بود که نتیجه هر نوع مذاکره از قبل معلوم است و بنابراین اساسا دلیلی برای مذاکره باقی نمی ماند. ضمنا، پذیرش مذاکره به معنای تایید تحلیل های سوگیرانه ای است که صهیونیست ها به ترامپ ارائه کرده اند و لذا منجر به تشدید فشار خواهد شد، به جای آنکه روزنه ای به سمت راه حل بگشاید.
رهبر انقلاب به مثابه یک بازیگر استراتژیک، در این جنگ محاسباتی، مهره خود را به بهترین وجه ممکن حرکت داد. اگر کسانی تصور می کنند ایران حس ضعف دارد و در نتیجه در آستانه تغییر محاسبات راهبردی خویش است، نخستین گام این است که این محاسبه اصلاح شود. نه فقط امریکا و صهیونیست ها، بلکه انتظار بسیاری دیگر در گوشه و کتنار جهان -پس از رویدادهای حدود یک سال گذشته- احتمالا این بود که ایران این بار دیگر مذاکره مستقیم را خواهد پذیرفت و همانطور که هاکان فیدان -که ظاهرا وزیر خارجه ترکیه است اما در واقع یکی از مشاوران اصلی صهیونیست ها و امریکا در امور مرتبط با ایران محسوب می شود- زمانی گفته دیگر قصد ندارد در منطقه راه سابق را ادامه بدهد. رهبر معظم انقلاب به محاسبات دشمن یک ضربه اساسی وارد کرد و نشان داد که این تحلیل ها عمیقا نادرست است، و محاسبات راهبردی ایران تحت فشار تغییر نمی کند. ضمن اینکه اگر مبنای مذاکره سندی است که ترامپ امضا کرده، اساسا چیزی برای مذاکره باقی نمی ماند.
در گام بعد، تقریبا بلافاصله، صهیونیست ها که عملا با یک غافلگیری مواجه شده و لاجرم در معرض این سوال ترامپ قرار گرفته بودند که «چرا نتیجه برعکس شد»، تلاش خود را بر ایجاد شکاف درون ایران متمرکز کردند. هم شکاف میان مردم و نظام و هم شکاف درون نظام. باز هم احتمالا، ارزیابی که صهیونیست ها ترویج می کردند این بوده که مردم ایران ناراحت و ناراضی هستند و نفی صریح مذاکره مستقیم با امریکا می تواند نقطه آغاز التهابات اجتماعی در ایران باشد. دولت نیز، لااقل در برخی لایه ها، مذاکره را یک ابزار مهم برای خود می داند و در نتیجه به محروم شدن از آن واکنشی تند و واگرایانه نشان خواهد داد. گرچه در ساعات نخستین، خرده واکنش هایی شکل گرفت اما چندان طول نکشید که روشن شد در این مورد هم برآورد اسراییل ساده اندیشانه بوده است. جامعه ایران سخت درگیر مشکلات اقتصادی است اما هیچ موج بزرگ اجتماعی در دفاع از مذاکره با امریکا درون آن شکل نگرفت چرا که اساسا در ذهن این جامعه، تجربه موفقی از حل مشکلات اقتصادی در اثر مذاکره یا توافق با امریکا وجود ندارد. ترامپ و صهیونیست ها توقع زبانه کشیدن شعله ای را داشتند که خود پیش از این، آن را با قدرت تمام خفه کرده بودند و این واقعیتی است که خود را به عیان ترین شکل ممکن در راهپیمایی 22 بهمن نشان داد. درون دولت نیز، منصفانه باید گفت، عاقلانه ترین و هوشمندانه ترین موضع ممکن اتخاذ شد. بویژه رییس جمهور و وزیر خارجه با خردمندی نشان دادند که نیک می دانند دشمن در پی چیست و چگونه باید در مقابل آن ایستاد.
مهدی محمدی
روزنامه وطن امروز
22 بهمن 1403
چند روز گذشته، بی اغراق، از حیث هماوردی استراتژیک میان ایران و امریکا، روزهایی کم مانند در تاریخ سال های اخیر بوده است. یک هفته پیش، وقتی نتانیاهو می خواست وارد واشینگتن شود، احتمالا ارزیابی که به دولت امریکا ارائه کرد این بود که ایران ضعیف شده و در آستانه کوتاه آمدن است؛ فقط لازم است ترامپ را مصمم و سرسخت ببیند. این ارزیابی، که یکی دو ماه است به تحلیل مسلط صهیونیست ها تبدیل شده، موجب شد ترامپ -با کارسازی مشاور امنیت ملی اش- یادداشتی را امضا کند که هدف آن «برداشتن گام آخر» به درخواست نتانیاهو بود.
صهیونیست ها در ماه های گذشته کمپینی را کلید زده اند که هدف آن انتشار تحلیل های غلط درباره محاسبات ایران در میان بازیگران دیگر است. درست مانند سال 1401 که دوره افتاده بودند وبه کشورها می گفتند «حکومت ایران در آستانه سقوط است فقط باید یک قدم دیگر بردارید»، این بار هم با همه توان سعی می کنند به دیگران بقبولانند که نظام ایران در آستانه تغییر راهبرد اساسی است، فقط باید فشار را روی آن تشدید کرد.
ترامپ و دولت او احتمالا نخستین قربانی کمپین این بودند. ترامپ با وجود اینکه کم و بیش می داند هدف نهایی نتانیاهو چیزی جز کشاندن او به درگیری با ایران نیست، در مقابل این ارزیابی تسلیم شد و سندی را امضا کرد که در واقع شلیک به پای دولت خود او بود. برای ایران، معنای این سند آن بود که نتیجه هر نوع مذاکره از قبل معلوم است و بنابراین اساسا دلیلی برای مذاکره باقی نمی ماند. ضمنا، پذیرش مذاکره به معنای تایید تحلیل های سوگیرانه ای است که صهیونیست ها به ترامپ ارائه کرده اند و لذا منجر به تشدید فشار خواهد شد، به جای آنکه روزنه ای به سمت راه حل بگشاید.
رهبر انقلاب به مثابه یک بازیگر استراتژیک، در این جنگ محاسباتی، مهره خود را به بهترین وجه ممکن حرکت داد. اگر کسانی تصور می کنند ایران حس ضعف دارد و در نتیجه در آستانه تغییر محاسبات راهبردی خویش است، نخستین گام این است که این محاسبه اصلاح شود. نه فقط امریکا و صهیونیست ها، بلکه انتظار بسیاری دیگر در گوشه و کتنار جهان -پس از رویدادهای حدود یک سال گذشته- احتمالا این بود که ایران این بار دیگر مذاکره مستقیم را خواهد پذیرفت و همانطور که هاکان فیدان -که ظاهرا وزیر خارجه ترکیه است اما در واقع یکی از مشاوران اصلی صهیونیست ها و امریکا در امور مرتبط با ایران محسوب می شود- زمانی گفته دیگر قصد ندارد در منطقه راه سابق را ادامه بدهد. رهبر معظم انقلاب به محاسبات دشمن یک ضربه اساسی وارد کرد و نشان داد که این تحلیل ها عمیقا نادرست است، و محاسبات راهبردی ایران تحت فشار تغییر نمی کند. ضمن اینکه اگر مبنای مذاکره سندی است که ترامپ امضا کرده، اساسا چیزی برای مذاکره باقی نمی ماند.
در گام بعد، تقریبا بلافاصله، صهیونیست ها که عملا با یک غافلگیری مواجه شده و لاجرم در معرض این سوال ترامپ قرار گرفته بودند که «چرا نتیجه برعکس شد»، تلاش خود را بر ایجاد شکاف درون ایران متمرکز کردند. هم شکاف میان مردم و نظام و هم شکاف درون نظام. باز هم احتمالا، ارزیابی که صهیونیست ها ترویج می کردند این بوده که مردم ایران ناراحت و ناراضی هستند و نفی صریح مذاکره مستقیم با امریکا می تواند نقطه آغاز التهابات اجتماعی در ایران باشد. دولت نیز، لااقل در برخی لایه ها، مذاکره را یک ابزار مهم برای خود می داند و در نتیجه به محروم شدن از آن واکنشی تند و واگرایانه نشان خواهد داد. گرچه در ساعات نخستین، خرده واکنش هایی شکل گرفت اما چندان طول نکشید که روشن شد در این مورد هم برآورد اسراییل ساده اندیشانه بوده است. جامعه ایران سخت درگیر مشکلات اقتصادی است اما هیچ موج بزرگ اجتماعی در دفاع از مذاکره با امریکا درون آن شکل نگرفت چرا که اساسا در ذهن این جامعه، تجربه موفقی از حل مشکلات اقتصادی در اثر مذاکره یا توافق با امریکا وجود ندارد. ترامپ و صهیونیست ها توقع زبانه کشیدن شعله ای را داشتند که خود پیش از این، آن را با قدرت تمام خفه کرده بودند و این واقعیتی است که خود را به عیان ترین شکل ممکن در راهپیمایی 22 بهمن نشان داد. درون دولت نیز، منصفانه باید گفت، عاقلانه ترین و هوشمندانه ترین موضع ممکن اتخاذ شد. بویژه رییس جمهور و وزیر خارجه با خردمندی نشان دادند که نیک می دانند دشمن در پی چیست و چگونه باید در مقابل آن ایستاد.