♦️کژنگریستن به یک متن سرراست♦️
✍ رضا مجد
📙این متن نمونه ی بارز همان چیزی است که تحت مفهوم تاریخ جوهر انگارانه (که شکل و فرم های ظهور و بروز گوناگون دارد که مهمترین اش تاریخ خلقیات نویسی است که هفتاد و اندی سال است که به یکی از قرائت های مسلط شیوه ی تاریخ نگاری تاریخ اندیشه بدل شده است) است که در مقاله ی ادامه دار "هاویه ای بنام لحظه ی اکنون" سعی در تبیین و توضیح آن هستم. این نوع جوهر انگاری تاریخی سنتی را پایه گذاری می کند که از فروغی و جمال زاده شروع می شود و در بازرگان و... دیگران ادامه پیدا می کند. همانطور که پیشتر گفته ایم و یکی از اهداف منتقدانه و روشنگرانه ی استاد عزیزم جناب دکتر آرش حیدری جامعه شناس و مدرس دانشگاه است، و خود من نیز به شدت تحت تاثیر این گفتمان انتقادی هستم،در واقع تلاش می کند ریشه ی شکست و بحران های اجتماعی/اقتصادی/سیاسی ایران را در خلقیات و روحیات ایرانی ها ببیند. و در قالب گزاره هایی چون : "ما ایرانیها مدرن نیستیم، ما ایرانیها بی فرهنگ هستیم، یا همچون گزاره ی مورد ادعای متن بالایی ما ایرانیها یک ملت دلال و فرصت طلب هستیم" سعی در توضیح وضعیت برمی آید. اینبار آن جوهر ثابت و ازلی و ابدی خود را در قالب کاراکتر "مای ایرانی" نشان می دهد.
در این متن نویسنده به شکل زیرکانه ابتدا تصویری از "خائوس" و لحظه ی آشوب و هرج و مرج گونه ارائه می کند، یا به بیانی ابتدا از فاجعه و لحظه ی اضطرار شروع می کند، بعد از تداوم آن و علت تداوم این وضعیت پرسش می کند: چرا هیچ اتفاقی نمی افتد؟ چرا هیچ مداخله ای یا اعتراضی به این وضعیت نمی شود؟ مقصر اصلی تداوم این وضعیت کیست؟ و طبیعتا انگشت اشاره مثل همیشه به سوی "توده ی مردم" و "مای ایرانی" نشانه می رود. "ما ایرانیها" مقصریم، چرا؟ چون که... و شروع می کند به صدور گزاره ها و حکم های کلی و انتزاعی مثل: چون ما ایرانیها فرصت طلب هستیم، دلال و سودجو هستیم، می دانید نقطه ی طنز این ماجرا کجاست؟ گیر کردن این منطق مقصریابی در یک دور بسته و ازلی و ابدی، اینکه چرا ما توسعه پیدا نمی کنیم؟ چون جامعه مان استبدادی بوده است. باعث عقب ماندگی و بی فرهنگی مردم شده است، دوباره که سوال می کنی: چه چیز باعث سلطه و تداوم استبداد می شود؟ جواب می دهند: "ما ایرانیها" یا "مردم". باز اگر سوال کنی: چه چیزی باعث شده "ما ایرانیها" استبداد را باز تولید کنیم؟ جواب این است که: "ما ایرانیها". یعنی از هرکجای این دور شروع کنی به یک چیز خواهی رسید،"ما ایرانی ها".معلول بجای علت بازنموده می شود،معلولی که بطور همزمان هم معلول است و علت خویش.
جدا از اینکه اینگونه متون بجای فهم پذیر کردن وضعیت آنرا هرچه بیشتر غیرقابل فهم و تغییر تفسیر می کند.حالا بپردازیم به این مفهوم عجیب الخلقه ی "ما ایرانی ها".چیزی که در متن مفروض گرفته شده، یک جوهر کلی و همه شمول و ثابتی در قالب جوهر "ما ایرانی ها"است، تو گویی ما ایرانیها یک ذات واحد و یگانه داریم و یکی مان نمونه ایست از باقی ایرانیان. یک نفری که باقی ایرانیها از روی آن کپی شده اند. ذات یگانه ای که نه تنها ازلی ابدی است بلکه فرامکان و فرازمان نیز هست، فراتاریخی نیز هست، یک الگوی الاهیاتی که خود را سکولار نشان می دهد. کارکرد این ذات را در سطوح محتلفی می توان نشان داد در گفتمان جنسیتی، از ذات مردانه و زنانه سخن به میان می آید، گزاره هایی چون: "زنان ذاتا لطیف اند"، و در طیف مقابل هم مردان هستند که "ذاتا خشن هستند". ولی برخلاف تصوری که غالب شده هیچ ذات ازلی و ابدی ای وجود ندارد، ذاتی کلی و ثابت و صلب،آنچه ذات نامیده می شود یک پیشاپیش یک نظام زبانی،مکانی و کلامی است که چیزی را به عنوان ذات بازمی نمایاند، ذات ها برساخته های نظام های فکری هستند که در نظام های مختلف سطوح مختلفی به خود می گیرد. نباید فراموش کرد که این گونه متون صرفا یک سری متون تصادفی و منظرگرایانه و فردمحور نیست، بلکه از دل یک سنت فکری یک نظام معنایی و معرفتی بیرون می آیند، که پیامد خواسته یا ناخواسته اش این است وضعیت موجود را بجای شفاف تر کردن، بیشتر مبهم می کند، و پدیده ها را بجای شناختنی کردن بیشتر ناشناختنی تر و گنگ تر می کند، یکی از پیامدهای هولناک و مهمتر این نظام فکری، از سوژه های فعال اجتماعی، ناظرانی منقاد بر می سازد،تماشاگران منقاد و منفعلی که خیره به سکون و سکوت و انقباظ تاریخی است.
چرا که همچون جمله ی پایانی متن بالایی، تغییر وضعیت یک راه دارد که آن هم فعلا مسدود است،پس تغییر اصولا محال است و محال. چرا که نگاه کاملا جوهرگرایانه و الاهیاتی است و جوهر و ذات هم هیچ وقت تغییر نمی کند و چیزی ازلی/ابدی است. این گفتمان یک گفتمان در خدمت وضعیت مستقر و موجود است، و تکثیر این نوع متون به شکل زیرپوستی،همدستی و شراکت در نظام سلطه و انقیاد، و مسئول و شریک در بازتولید و ماندگاری وضعیت موجود است.📙
@Kajhnegaristan
✍ رضا مجد
📙این متن نمونه ی بارز همان چیزی است که تحت مفهوم تاریخ جوهر انگارانه (که شکل و فرم های ظهور و بروز گوناگون دارد که مهمترین اش تاریخ خلقیات نویسی است که هفتاد و اندی سال است که به یکی از قرائت های مسلط شیوه ی تاریخ نگاری تاریخ اندیشه بدل شده است) است که در مقاله ی ادامه دار "هاویه ای بنام لحظه ی اکنون" سعی در تبیین و توضیح آن هستم. این نوع جوهر انگاری تاریخی سنتی را پایه گذاری می کند که از فروغی و جمال زاده شروع می شود و در بازرگان و... دیگران ادامه پیدا می کند. همانطور که پیشتر گفته ایم و یکی از اهداف منتقدانه و روشنگرانه ی استاد عزیزم جناب دکتر آرش حیدری جامعه شناس و مدرس دانشگاه است، و خود من نیز به شدت تحت تاثیر این گفتمان انتقادی هستم،در واقع تلاش می کند ریشه ی شکست و بحران های اجتماعی/اقتصادی/سیاسی ایران را در خلقیات و روحیات ایرانی ها ببیند. و در قالب گزاره هایی چون : "ما ایرانیها مدرن نیستیم، ما ایرانیها بی فرهنگ هستیم، یا همچون گزاره ی مورد ادعای متن بالایی ما ایرانیها یک ملت دلال و فرصت طلب هستیم" سعی در توضیح وضعیت برمی آید. اینبار آن جوهر ثابت و ازلی و ابدی خود را در قالب کاراکتر "مای ایرانی" نشان می دهد.
در این متن نویسنده به شکل زیرکانه ابتدا تصویری از "خائوس" و لحظه ی آشوب و هرج و مرج گونه ارائه می کند، یا به بیانی ابتدا از فاجعه و لحظه ی اضطرار شروع می کند، بعد از تداوم آن و علت تداوم این وضعیت پرسش می کند: چرا هیچ اتفاقی نمی افتد؟ چرا هیچ مداخله ای یا اعتراضی به این وضعیت نمی شود؟ مقصر اصلی تداوم این وضعیت کیست؟ و طبیعتا انگشت اشاره مثل همیشه به سوی "توده ی مردم" و "مای ایرانی" نشانه می رود. "ما ایرانیها" مقصریم، چرا؟ چون که... و شروع می کند به صدور گزاره ها و حکم های کلی و انتزاعی مثل: چون ما ایرانیها فرصت طلب هستیم، دلال و سودجو هستیم، می دانید نقطه ی طنز این ماجرا کجاست؟ گیر کردن این منطق مقصریابی در یک دور بسته و ازلی و ابدی، اینکه چرا ما توسعه پیدا نمی کنیم؟ چون جامعه مان استبدادی بوده است. باعث عقب ماندگی و بی فرهنگی مردم شده است، دوباره که سوال می کنی: چه چیز باعث سلطه و تداوم استبداد می شود؟ جواب می دهند: "ما ایرانیها" یا "مردم". باز اگر سوال کنی: چه چیزی باعث شده "ما ایرانیها" استبداد را باز تولید کنیم؟ جواب این است که: "ما ایرانیها". یعنی از هرکجای این دور شروع کنی به یک چیز خواهی رسید،"ما ایرانی ها".معلول بجای علت بازنموده می شود،معلولی که بطور همزمان هم معلول است و علت خویش.
جدا از اینکه اینگونه متون بجای فهم پذیر کردن وضعیت آنرا هرچه بیشتر غیرقابل فهم و تغییر تفسیر می کند.حالا بپردازیم به این مفهوم عجیب الخلقه ی "ما ایرانی ها".چیزی که در متن مفروض گرفته شده، یک جوهر کلی و همه شمول و ثابتی در قالب جوهر "ما ایرانی ها"است، تو گویی ما ایرانیها یک ذات واحد و یگانه داریم و یکی مان نمونه ایست از باقی ایرانیان. یک نفری که باقی ایرانیها از روی آن کپی شده اند. ذات یگانه ای که نه تنها ازلی ابدی است بلکه فرامکان و فرازمان نیز هست، فراتاریخی نیز هست، یک الگوی الاهیاتی که خود را سکولار نشان می دهد. کارکرد این ذات را در سطوح محتلفی می توان نشان داد در گفتمان جنسیتی، از ذات مردانه و زنانه سخن به میان می آید، گزاره هایی چون: "زنان ذاتا لطیف اند"، و در طیف مقابل هم مردان هستند که "ذاتا خشن هستند". ولی برخلاف تصوری که غالب شده هیچ ذات ازلی و ابدی ای وجود ندارد، ذاتی کلی و ثابت و صلب،آنچه ذات نامیده می شود یک پیشاپیش یک نظام زبانی،مکانی و کلامی است که چیزی را به عنوان ذات بازمی نمایاند، ذات ها برساخته های نظام های فکری هستند که در نظام های مختلف سطوح مختلفی به خود می گیرد. نباید فراموش کرد که این گونه متون صرفا یک سری متون تصادفی و منظرگرایانه و فردمحور نیست، بلکه از دل یک سنت فکری یک نظام معنایی و معرفتی بیرون می آیند، که پیامد خواسته یا ناخواسته اش این است وضعیت موجود را بجای شفاف تر کردن، بیشتر مبهم می کند، و پدیده ها را بجای شناختنی کردن بیشتر ناشناختنی تر و گنگ تر می کند، یکی از پیامدهای هولناک و مهمتر این نظام فکری، از سوژه های فعال اجتماعی، ناظرانی منقاد بر می سازد،تماشاگران منقاد و منفعلی که خیره به سکون و سکوت و انقباظ تاریخی است.
چرا که همچون جمله ی پایانی متن بالایی، تغییر وضعیت یک راه دارد که آن هم فعلا مسدود است،پس تغییر اصولا محال است و محال. چرا که نگاه کاملا جوهرگرایانه و الاهیاتی است و جوهر و ذات هم هیچ وقت تغییر نمی کند و چیزی ازلی/ابدی است. این گفتمان یک گفتمان در خدمت وضعیت مستقر و موجود است، و تکثیر این نوع متون به شکل زیرپوستی،همدستی و شراکت در نظام سلطه و انقیاد، و مسئول و شریک در بازتولید و ماندگاری وضعیت موجود است.📙
@Kajhnegaristan