♦️سرنوشت یا به زبان روانکاوانه ی رویکرد تحلیل رفتار "پیش نویس زندگی"♦️
✍رضا مجد
📒مفهوم سرنوشت که یک مفهوم کلاسیک و سنتی ای است به یک سرگذشت جبری و از قبل تعیین شده دلالت می کند، سرنوشتی که به زبان عامیانه از قبل در پیشانی ما حک شده است و منِ سوژه ی سرنوشت جز تن دادن به جبر ناگزیر آن چاره ی دیگری ندارم. با پیشرفت روانکاوی در حوزه ها و رویکردهای مختلف دانش ما در حوزه ی زندگی فردی و چگونگی آن هم بیشتر شده است. یکی از رویکردهایی که حرف زیادی در این زمینه دارد رویکردِ تحلیل رفتار متقابل یا TA است. از نظر TA در دوران نوزادی سوژه های بشری بخصوص در خانواده های مشکل دار، کودکان در همان دوران اولیه ی زندگی شان که هنوز فاقد نگاه عقلانی و جامع به جهان اطراف و رخدادهای آن هستند در معرض پیش نویس های زندگی قرار دارند بدین صورت که کودک با قرار گرفتن در وضعیت های ناخوب و ناایمن و همچنین رفتارهای بیمارگونه و پرخاشگرانه ی والدین پیامی بدین مضمون که "من خوب نیستم، شما خوبید" یا "من خوب نیستم،شما هم خوب نیستید" را درونی می کند که این پیام با تکرار شدن رخدادهای ناخوب و بد بعدی، محکمتر و قطعی تر و عمیق تر می شود بطوری که کودک با بزرگتر شدن و بلوغ تمام انرژی اش را صرف تحقق این پیام که حالا به اعماق ناخودآگاهی پس زده شده و به یک پیش نویس زندگی غیرقابل تغییر تبدیل شده، می کند. البته پیش نویس های زندگی انواع متفاوت و مختلفی دارند که به شکل تقریبی در سه شکلِ 1. پیش نویس بازنده 2. پیش نویس خنثی(نه برنده و نه بازنده)3. و پیش نویس برنده خلاصه می شوند. این نوعِ واکنش کودکان به رخدادهای تلخ و تروماتیک زندگی شان است که نوعِ پیش نویس را تعیین میکند. مثلا رفتارهای خشن و پرخاشگرانه ی یکی از والدین در دوران کودکی میتواند باعث درغلتیدن کودک در یکی از ضلع های مثلث کارپمن به عنوانِ ضلعِ قربانی و ضلعِ ناجی و ضلع ستمگر بشود. که در این صورت باقی زندگی کودک صرف انجام بازی مشهور ناجی و ستمگر و انتظار کشیدن ناجی خواهد شد، یا امکان دارد کودک دیگر به این رخدادهای تروماتیک با افتادن در چهار وضعیتِ ۱. من بدم، تو خوبی ۲. من بدم،توهم بدی۳. من خوبم، تو بدی۴.من خوبم،توهم خوبی و درونی کردن آن در قالب پیش نویس زندگی اش پاسخ گوید. لازم بذکر است که سوژه به عنوان فاعل کنش ها و رفتارهایش حتی در شکل سوژه ی منفعل پیش نویس زندگی، حضور دارد ولی سوژه در این شکل از اختیارات و اعمالش اتفاقا برای متحقق شدن اون تصمیم اولیه که بعد به شکل پیش نویس مثلا بازنده درآمده،استفاده می کند. آنهم بدین شکل که با نادیده گرفتن بخش ی از واقعیت زندگی اش جهان و زندگی و رخدادهای آن را هم ارز پیش نویس زندگی اش و بازنمای آن تحریف می کند. دیسکانتیو یا مفهوم نادیده گرفتن از نظر TA به فرایندی اشاره دارد که کودک از طریق آن به انکار ناخودآگاهانه ی بخشی از واقعیت و اطلاعاتی میپردازد که منجر به حل مسائل می شود یا باعث شکل گیری نگاه بالغانه و منطبق با واقعیت واقعی می شود تا بدین شکل کودک آن ابزار و مصالح لازم برای تحریف جهان و زندگی خودش بدان شکل که خودش دوست دارد یا مطابق با پیش نویس هایش است دربیاورد را بدست بیاورد. با عنوان مثال کودکی را فرض کنید که در یک خانواده ای مدام با پیام های منفیِ "تو هیچی نمی شویِ" والدینش مواجه می شود. اگر کودک تصمیم بگیرد این پیام را با باورکردنش درونی کند و این تصمیم بعدا مثلا در مدرسه با پیام های منفی مشابه از طرف معلمین یا دیگران و هم کلاسی هایش تقویت شود نه تنها این پیام ها به شکل مهارها یا بازدارنده ها عمل می کنند بدین شکل که این پیام ها در قالب پیام های مهارکننده و بازدارنده ی "موفق نباش" مانع بلوغ و دیدن تمامیت حقیقت می شود و همچنین باعث تقویت پیش نویس زندگی در قالب بازنده می شود.📒
@Kajhnegaristan
✍رضا مجد
📒مفهوم سرنوشت که یک مفهوم کلاسیک و سنتی ای است به یک سرگذشت جبری و از قبل تعیین شده دلالت می کند، سرنوشتی که به زبان عامیانه از قبل در پیشانی ما حک شده است و منِ سوژه ی سرنوشت جز تن دادن به جبر ناگزیر آن چاره ی دیگری ندارم. با پیشرفت روانکاوی در حوزه ها و رویکردهای مختلف دانش ما در حوزه ی زندگی فردی و چگونگی آن هم بیشتر شده است. یکی از رویکردهایی که حرف زیادی در این زمینه دارد رویکردِ تحلیل رفتار متقابل یا TA است. از نظر TA در دوران نوزادی سوژه های بشری بخصوص در خانواده های مشکل دار، کودکان در همان دوران اولیه ی زندگی شان که هنوز فاقد نگاه عقلانی و جامع به جهان اطراف و رخدادهای آن هستند در معرض پیش نویس های زندگی قرار دارند بدین صورت که کودک با قرار گرفتن در وضعیت های ناخوب و ناایمن و همچنین رفتارهای بیمارگونه و پرخاشگرانه ی والدین پیامی بدین مضمون که "من خوب نیستم، شما خوبید" یا "من خوب نیستم،شما هم خوب نیستید" را درونی می کند که این پیام با تکرار شدن رخدادهای ناخوب و بد بعدی، محکمتر و قطعی تر و عمیق تر می شود بطوری که کودک با بزرگتر شدن و بلوغ تمام انرژی اش را صرف تحقق این پیام که حالا به اعماق ناخودآگاهی پس زده شده و به یک پیش نویس زندگی غیرقابل تغییر تبدیل شده، می کند. البته پیش نویس های زندگی انواع متفاوت و مختلفی دارند که به شکل تقریبی در سه شکلِ 1. پیش نویس بازنده 2. پیش نویس خنثی(نه برنده و نه بازنده)3. و پیش نویس برنده خلاصه می شوند. این نوعِ واکنش کودکان به رخدادهای تلخ و تروماتیک زندگی شان است که نوعِ پیش نویس را تعیین میکند. مثلا رفتارهای خشن و پرخاشگرانه ی یکی از والدین در دوران کودکی میتواند باعث درغلتیدن کودک در یکی از ضلع های مثلث کارپمن به عنوانِ ضلعِ قربانی و ضلعِ ناجی و ضلع ستمگر بشود. که در این صورت باقی زندگی کودک صرف انجام بازی مشهور ناجی و ستمگر و انتظار کشیدن ناجی خواهد شد، یا امکان دارد کودک دیگر به این رخدادهای تروماتیک با افتادن در چهار وضعیتِ ۱. من بدم، تو خوبی ۲. من بدم،توهم بدی۳. من خوبم، تو بدی۴.من خوبم،توهم خوبی و درونی کردن آن در قالب پیش نویس زندگی اش پاسخ گوید. لازم بذکر است که سوژه به عنوان فاعل کنش ها و رفتارهایش حتی در شکل سوژه ی منفعل پیش نویس زندگی، حضور دارد ولی سوژه در این شکل از اختیارات و اعمالش اتفاقا برای متحقق شدن اون تصمیم اولیه که بعد به شکل پیش نویس مثلا بازنده درآمده،استفاده می کند. آنهم بدین شکل که با نادیده گرفتن بخش ی از واقعیت زندگی اش جهان و زندگی و رخدادهای آن را هم ارز پیش نویس زندگی اش و بازنمای آن تحریف می کند. دیسکانتیو یا مفهوم نادیده گرفتن از نظر TA به فرایندی اشاره دارد که کودک از طریق آن به انکار ناخودآگاهانه ی بخشی از واقعیت و اطلاعاتی میپردازد که منجر به حل مسائل می شود یا باعث شکل گیری نگاه بالغانه و منطبق با واقعیت واقعی می شود تا بدین شکل کودک آن ابزار و مصالح لازم برای تحریف جهان و زندگی خودش بدان شکل که خودش دوست دارد یا مطابق با پیش نویس هایش است دربیاورد را بدست بیاورد. با عنوان مثال کودکی را فرض کنید که در یک خانواده ای مدام با پیام های منفیِ "تو هیچی نمی شویِ" والدینش مواجه می شود. اگر کودک تصمیم بگیرد این پیام را با باورکردنش درونی کند و این تصمیم بعدا مثلا در مدرسه با پیام های منفی مشابه از طرف معلمین یا دیگران و هم کلاسی هایش تقویت شود نه تنها این پیام ها به شکل مهارها یا بازدارنده ها عمل می کنند بدین شکل که این پیام ها در قالب پیام های مهارکننده و بازدارنده ی "موفق نباش" مانع بلوغ و دیدن تمامیت حقیقت می شود و همچنین باعث تقویت پیش نویس زندگی در قالب بازنده می شود.📒
@Kajhnegaristan