Forward from: چرا ملتها شکست می خورند؟
قانون به مثابهٔ امری آزاردهنده
ورود لفظ «قانون» در ایران به آغاز نیمهٔ دوم قرن نوزدهم برمیگردد. قانون در معنای مدرن خود توسط میرزاملکم مطرح شد و اصولاً «دولت منتظم» را تداعی میکرد. پس روشن است که نوعی همسانی میان قانون و مقررات دولتی از ابتدا مد نظر بوده است. یعنی بشود امور دولتی را منتظم کرد و کارها در چارچوب مقرراتی مکتوب-که توسط خود دولت طرح و تصویب میشود- انجام گیرد. بنابراین قانون از ابتدای ورود خود به ایران با مقررات یا مصوبات دولتی یکسان انگاشته شده است. در مشروطه نیز تیغ تیز قانون، جامهٔ سلطنت را خراش داده و چندی بعد آن جامه را از تن پادشاه درآورده و به قامت ناساز مجلسی جوان میپوشاند. فرمان بدل به قانون شده و از هر دورهٔ مجلس، -و حتی در فقدان آن- تراوشاتی صادر میشود که نام قانون بر جبین خود دارد. وقتی این ابزار بزک شده به عهد دیکتاتوری منوّر میرسد خود را در هیبتی اهریمنی جلوهگر نموده و همچون صاعقه بر سر هر پیر و جوانی فرو میآید. یکشبه میتوان کلاهی را به لفظ «قانون الف» تحمیل کرد یا حجابی را به زور آژان از سر جماعت نسوان برداشت به مدد «قانون ب». این مسیر دههها بعد نیز در همهٔ جنبههای مملکتی ادامه دارد تا به امروز که خود را در «قانون حجاب» عریان کرده است. طوری که قانون به مثابهٔ امری آزاردهنده درآمده است.
#تلنگر