جناب گاو


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Other


افاضات شخص شخیص جناب گاو در باب اقتصاد و فرهنگ (و شاید کمی سیاست)
(تا اطلاع ثانوی جناب‌شان در مرخصی است و کانال توسط اشخاص دیگر اداره می‌شود)

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Other
Statistics
Posts filter


Forward from: جناب گاو
این سخن را امروز دیدم از بیل گیتس نقل شده:
"اتوماسیون اعمال‌شده برای یک عملیاتِ کارآمد، کارایی را افزایش می‌دهد. اتوماسیون اعمال‌شده برای یک عملیاتِ ناکارآمد، ناکارآمدی را بزرگ‌تر می‌کند."

این سخنِ بسیار درست را بزنید توی سر همه‌ی احمقانی و ابلهانی که مرتب در قسمت‌های مختلف دولتی #سامانه درست می‌کنند. نهادهای دولتی فشل و ناکارآمد را تبدیل کرده‌اند به نهادهای دولتی فشل‌تر و ناکارآمد‌تر و دست‌پاگیرتر از همیشه.

اسیرمان کرده‌اند به خدا!
@jenabegav




Forward from: آینده پژوهی
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
.
🔶 هر چه قدر پول می خواستیم بهشتی می داد تا در عراق نا امنی ایجاد کنیم و همین باعث حمله ی عراق به ایران شد



@A_pajhohi


به جرات یکی از بهترین مجله‌هایی که این روزها در ایران چاپ می‌شود.


Forward from: قلم‌یاران
▪️چهل‌وسومین شمارۀ قلم‌یاران منتشر شد.

▫️این شمارۀ قلم‌یاران مقاله‌ای بلند از راجر اسکروتن دارد که در آن به تحلیل انقلاب فرانسه و بقیۀ انقلاب‌ها می‌پردازد. سلسله مقالاتی در این شماره در نسبت بین آزادی و اقتدار آماده است. گفت‌وگویی طولانی با موسی غنی‌نژاد شده تا تاریخ اقتصاد ایران را بررسی کنیم. از مصائب دموکراسی و استالین گفته‌ایم. از نظام اقتصاد آزاد و روشنفکران دورۀ ناصری بحث کردیم و مقالات متعدد دیگر. و پرونده‌ای مفصل دربارۀ فرمانفرما و خانوادۀ او. خانواده‌ای که معمار برجسته داشته تا بنیانگذار بانک خصوصی در ایران تا انستیتو پاستور. دیالوگ سراغ چالش‌های فکری متفکر برجسته مایکل پولانی رفته است. و نقد کتاب به سیاق شماره‌های قبل.

چهل‌وسومین شمارهٔ قلم‌یاران را می‌توانید از کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی تهیه بفرمایید.

◾️دوستانی که تمایل دارند مجله را از طریق پست دریافت کنند، می‌توانند تنها با پرداخت هزینه مجله(220000 تومان) با هزینۀ پستی رایگان دریافت کنند.

➖شمارۀ کارت: 6037997321603855 به نام آذر ارکانی

✖️ارسال برگۀ واریز و آدرس به شمارۀ تلگرام ۰۹۳۵۶۶۱۷۹۰۹


Forward from: حسین باستانی Hossein Bastani
🔻«نوک کوه یخ» پرونده ترورهای برون‌مرزی‏

اعترافات اخیر رفیقدوست در مورد ترورهای برون‌مرزی ج.ا، تنها چند سطر از پرونده‌ای «عظیم» و پنهان از افکار عمومی است. ابعاد این ترورها در حدی بود که مثلا تنها طی ده روز از شهریور ۶۵، و به دنبال تاخیر فرانسه در آزادی انیس نقاش لبنانی، فقط در پاریس ۵ بمب منفجر شد.

‏در آن زمان، فرانسوی‌ها وعده داده بودند انیس نقاش، عامل سوء قصد ناموفق به شاپور بختیار، با عفو ریاست‌جمهوری آزاد شود؛ ولی فرانسوا میتران در لحظه آخر در این کار تردید کرد (نقش نهایتا چهار سال بعد مشمول عفو شد).

‏عواقب این موضوع بسیار شدید بود: از سویی برای برای نخستین بار سه نفت‌کش فرانسوی در خلیج فارس مورد حمله قایق‌های تندروی سپاه قرار گرفتند. از سوی دیگر در ۱۷ شهریور ۶۵ انفجار بمب در دفتر پست واقع در شهرداری پاریس باعث مرگ یک نفر و زخمی شدن ۲۱ نفر شد.

‏۴ روز بعد انفجار بمبی جداگانه در پاریس ۵۴ نفر را مجروح کرد. ۲ روز دیگر، انفجار بمب در همین شهر ۲ نفر را کشت. فردای آن روز نوبت به انفجار بمب در ساختمان مرکزی پلیس پاریس رسید که یک نفر را کشت و ۵۶ نفر را زخمی کرد. نهایتا در ۲۶ شهریور ۶۵ یک انفجار جدید در پایتخت باعث مرگ ۷ نفر و زخمی شدن ۵۵ نفر شد.

‏بر اثر مجموعه این بمب‌گذاری‌ها، که مسئولیت همگی را تشکلی ساختگی تحت عنوان «کمیته همبستگی با زندانیان سیاسی عرب و خاور نزدیک» بر عهده گرفت، در مجموع ۱۳ کشته و حدود ۳۰۰ نفر زخمی شدند.

‏نقطه اوج بحران جدید، ۲۷ شهریور ۶۵ بود، که سرهنگ کریستیان گوتی‌یر وابسته نظامی فرانسه در لبنان، به ضرب گلوله کشته شد.

‏به فاصله چهار روز، در ۳۱ شهریور ۶۵، علی اکبر ولایتی با همتای فرانسوی خود ژان برنارد ریمون تماس گرفت و پیشنهاد ادامه مذاکرات را داد. فرانسوی ها هم از موضع پایین قبول کردند...

‏برای درک بهتر ابعاد عملیات برون‌مرزی نیروهای وابسته به حکومت ایران در خاک اروپا، ویدیوی زیر را ملاحظه بفرمایید:

https://youtu.be/zQMSK4PB5OA?si=XsSco395fmyj4fed ‏⁦

@HosseinBastaniChannel


Forward from: خاطرات و خطرات
پس از وقوع اشغال سفارت آمریکا، رمزی کلارک وزیر پیشین دادگستری آمریکا که از رهبران حزب دمکرات محسوب میشد، با آقای بهشتی تماس گرفت و قرار شد که به منظور مذاکره پیرامون این مسأله[اشغال سفارت آمریکا] به ایران بیاید. وی از آمریکا به ترکیه آمد تا از آنجا راهی ایران شود. پس از اعلام این خبر، آقای خمینی اعلام داشت که اگر کسی بخواهد در این رابطه به ایران بیاید، هواپیمای وی را مورد حمله قرار خواهیم داد. به همین دلیل سفر رمزی کلارک لغو شد.


#عزت‌الله_سحابی


مرخصی جناب گاو

دیگر نه انرژی نوشتن دارم و نه انگیزه‌اش را! دو سه تا مبحث بود که ناتمام گذاشتم (توهم توطئه، پهلوی‌ها، لوکالیسم...)، ولی فعلاً توان نوشتن ندارم. به علاوه، جو فعلی به گونه‌ای است که انگار هر کسی بوقی در دست گرفته، برای خودش بوق می‌زند. در میان این هیاهو، حتی اگر کسی حرف حساب هم بزند صدایش فقط به هیاهو خواهد افزود.

تا لااقل یک سال، یعنی لااقل تا پایان ۱۴۰۴، از حضورتان مرخص می‌شوم و در اینجا خودم چیزی نخواهم نوشت. از این پس تا وقتی برگردم، این کانال تحویل یکی از دوستان همفکر خواهد بود و من حتی نظارتی هم بر پست‌های آتی نخواهم داشت. مشخص است که هر چقدر هم دو نفر همفکر باشند، باز در مواضعی با هم اختلاف خواهند داشت! این نکته را در خواندن آنچه در اینجا بعد از این نوشته خواهد شد در نظر داشته باشید!

کشورمان هر روز به جنگ، به تحریم‌های خردکننده و به فلاکت نزدیک می‌شود. دعا کنیم که از این دوران به سلامت بگذریم!

از همراهی همه شما دوستان سپاسگزارم.
➖جناب گاو


Forward from: جناب گاو
حرکت نزولی!

برای نمونه‌‌ای از تغییرات طرز خواندن دعاها و مناجات‌ها که در پست قبلی به آن اشاره‌ای شد، اینجا چند مورد از قرائت دعای افتتاح را می‌آورم تا مقایسه کنید.

اولین مورد دعای افتتاح مرحوم سیدجواد ذبیحی است (اینجا). این خواندن کاملاً در چارچوب موسیقی سنتی ایران است. محکم، استوار، و با کمترین نمود از احساسات شخصی. دقت کنید که انتهای "جملات" (یعنی درست قبل از "وقف‌"ها) همه حرکتی رو به بالا دارند. این یکی از مختصات غالب (اگرچه نه همیشگی) موسیقی سنتی ایران، به خصوص در اجراهای مذهبی، بوده است که متاسفانه کم‌کم به فراموشی سپرده شد، و الان معمولاً حتی در میان بسیاری از خوانندگان سنتی نیز، لحن‌ها حرکتی رو به پایین در انتهای جملات (یا مصراع‌ها در اشعار) دارد. چرا این مهم است؟ چون حرکت رو به بالای لحن‌ها نوعی شادی و بهجت مضمر و پنهان در شنونده می‌آفریند، در حالی‌که حرکت رو به پایین، نوعی افسردگی پنهان القا می‌کند. (امری مشابه را در هنر خوشنویسی در حرکت رو به بالا در آخر مصراع‌های اشعار می‌توان دید). نمی‌‌دانم به چه دلیلی، در صد سال گذشته نوعی تمایل به افسردگی در ایرانیان شکل گرفت که خودش را در تمایلات موسیقیایی نیز نشان داد. (این نکته را از استاد مجید کیانی آموخته‌ایم)

در مقایسه با موارد بعدی توجه کنید که کیفیت ضبط این قطعه پایین است (انقلابیون ۵۷ آرشیو کارهای مرحوم ذبیحی در رادیو را کلاً نابود کردند، و بنابراین از صدای قوی و زیبای ایشان کمتر ضبط خوبی پیدا می‌شود)؛ در حالی که قطعات بعدی همه با استفاده از افکت‌های صوتی و به خصوص اکوی صدا و با کیفیت خوب ضبط شده است.

حال این اجرای همان دعا را از "مداح" محسن فرهمند بشنوید (اینجا). هنوز در محدوده‌ی "قابل تحمل" است، ولی می‌بینید که لحن‌ها به صورتی دلبخواهی احساسی شده‌اند، و خواننده هر جا بخواهد صدای خود را بالا یا پایین می‌برد و لحن را می‌چرخاند، و انتهای "جملات" معمولاً حرکت رو به پایین دارد. به وضوح تاثیر موسیقی پاپ صد سال گذشته را در این اجرا می‌شود دید. (مقایسه کنید مثلاً با آوازهای سیاوش قمیشی، تا تاثیر موسیقی پاپ در اجراهای جدید دعاهای مذهبی برایتان روشن‌تر شود).

یا این اجرا را از علی فانی! علاوه بر موارد فوق و نیز انواع افکت‌های صوتی، پدیده‌ دیگری هم اینجا دیده می‌شود، و آن تمایل به ادای الحان از بینی و نوعی "عمق بخشیدن" به صدا با حبس کردنِ الفاظ. البته که چنین "عمق دادن" تصنعی به صدا در حین خواندن برای جمع بدون حضور میکروفون امکان‌پذیر نیست!

نکته‌ای که تقریباً در همه‌ی خواندن‌های مدرن دعاها (و نیز در بسیاری از ترانه‌های پاپ) وارد شده، یک عنصر "ناله" است. خواندن‌ها لحن ناله دارد! البته حزن، مانند هر احساس مشروعی، در موسیقی جای خود را دارد، و در موسیقی سنتی این احساسات در دستگاه‌ها و ردیف‌های مختلف نمود می‌یابند. این نکته موجب می‌شود که احساسات در یک چارچوب مطمئن بمانند و نتوانند یکه‌تازی کنند. احساسات‌بازی در موسیقی‌های جدید (مثل موسیقی پاپ)  در حقیقت رشوه‌ای به احساسات فردی است.

در موسیقی پاپ و خواندن‌‌های جدید در مناسک و مراسم مذهبی، آن چه غالب است غلیان تصنعی احساسات دروغین است. انگار که چون طرف می‌داند دارد دروغ می‌گوید، باید مثل گدایان حقه‌باز لحن زاری بگیرد. دیده‌اید که چگونه در موسیقی‌های جدید در ابراز هر گونه احساسات، از غم و شادی و هیجان، چه قدر اغراق می‌شود! این بروز بیرونی و اغراق‌آمیز هیجانات احساسی فقط منحصر به اصوات نمانده، خود را در جلوه‌های بصری اجرای موسیقی نیز نشان داده است. حتی در میان بعضی نوازندگان موسیقی سنتی خود را به شکل حرکات ادایی تند و رعشه‌مانند بدن خود را بروز داده است. و یا بیشتر از آن در لحن نالیدن بسیاری از آوازها، یا انواع و اقسام ادا و اطوار.

بعد از اینها دیگر وارد دنیای ریا و تزویر می‌شویم. این اجرای دعای افتتاح از منصور ارضی!  با هیجانات احساسی، با سوءاستفاده از احساسات خواننده، با صداهای گریه‌‌ها و هق‌هق‌هایی که حتماً چنین اجراهایی را همراهی کند، و با جفنگ بافتن در وسط دعا. البته منصور ارضی اگر چه از پیشقدمان چنین سبک‌هایی بود هرگز به مهارت بعدی‌ها نرسید! این اجرای سعید حدادیان را گوش کنید تا ببینید که این سبک ریا و تزویر و احساسات‌بازی ابلهانه و جفنگ‌بافی تا کجا می‌تواند پیش رود.

هیچ جامعه‌ی دینی بدون مناسک دینی ثابت و استوار که در طول اعصار تا حد زیادی صورت خود را حفظ کنند، دیندار نخواهد ماند. نمی‌توان مناسک را هر روز به مد روز و حال و هوای جامعه تغییر داد (آن هم در دنیایی که همه‌ی اینها هر روز و هر ساعت عوض می‌شوند)، به این امید باطل که مثلاً "جوانان را جذب کرد"! مردم در دین به دنبال امری ازلی و ابدی و پایدارند.ممکن است دو روزی چیزهای تازه به نظرشان جذاب آید، ولی در آخر کار کسی دین را به خاطر مد روز برنخواهد گزید.

@jenabegav


Forward from: چرا ملتها شکست می خورند؟
قانون به مثابهٔ امری آزاردهنده


ورود لفظ «قانون» در ایران به آغاز نیمهٔ دوم قرن نوزدهم برمی‌گردد. قانون در معنای مدرن خود توسط میرزاملکم مطرح شد و اصولاً «دولت منتظم» را تداعی می‌کرد. ‌پس روشن است که نوعی همسانی میان قانون و مقررات دولتی از ابتدا مد نظر بوده است. یعنی بشود امور دولتی را منتظم کرد و کارها در چارچوب مقرراتی مکتوب-که توسط خود دولت طرح و تصویب می‌شود- انجام گیرد. بنابراین قانون از ابتدای ورود خود به ایران با مقررات یا مصوبات دولتی یکسان انگاشته شده است. در مشروطه نیز تیغ تیز قانون، جامهٔ سلطنت را خراش داده و چندی بعد آن جامه را از تن پادشاه درآورده و به قامت ناساز مجلسی جوان می‌پوشاند. فرمان بدل به قانون شده و از هر دورهٔ مجلس، -و حتی در فقدان آن- تراوشاتی صادر می‌شود که نام قانون بر جبین خود دارد. وقتی این ابزار بزک شده به عهد دیکتاتوری منوّر می‌رسد خود را در هیبتی اهریمنی جلوه‌گر نموده و همچون صاعقه بر سر هر پیر و جوانی فرو می‌آید. یکشبه می‌توان کلاهی را به لفظ «قانون الف» تحمیل کرد یا حجابی را به زور آژان از سر جماعت نسوان برداشت به مدد «قانون ب». این مسیر دهه‌ها بعد نیز در همهٔ جنبه‌های مملکتی ادامه دارد تا به امروز که خود را در «قانون حجاب» عریان کرده است. طوری که قانون به مثابهٔ امری آزاردهنده درآمده است.

#تلنگر


لوکالیسم
بخش ۲
(بخش۱، اینجا)
#لوکالیسم در ایران
قبل از اسلام
 آیا تا کنون می‌دانستید پایتخت اشکانیان کجا بوده است؟ پایتخت ساسانیان چه طور؟ شنیده‌اید که تیسفون (در عراق امروزی) پایتخت ساسانیان بوده، ولی چگونه می‌شود که رومی‌ها چند بار تیسفون را فتح کردند، ولی حکومت ساسانی مثل کوه برجا بود؟

در فلات ایران و در طی تاریخ، لوکالیسمی بسیار قوی ساری و جاری بوده است. دوره اشکانیان و ساسانیان به درست دوران ملوک‌الطوایفی نامیده می‌شود: پادشاه شاه شاهان بود و نواحی مختلف برای خود شاهان محلی داشت که تا اندازه زیادی مستقل بودند. درجه استقلال تا حدی بود که بعضی تاریخدانان صفت کنفدراسی را برای حکومت ساسانی به کار برده‌اند. بسیاری از خاندان بزرگ اشکانی سلطه خود را بر ناحیه‌های مختلف، نه فقط در دوران ساسانی، بلکه تا چند قرن بعد از ورود اسلام حفظ کردند. از خاندان‌های قدیمی که قرن‌ها (تا ۴۰۰ سال پیش) حکومت محلی خود را حفظ کردند می‌توان از اسپهبدان مازندران نام برد. برخلاف آنچه در تخیل عامه جا افتاده است، سیستم حکومت ساسانیان حکومتی بسیار نامتمرکز بوده است. این تصور که ایرانشهر ساسانی کشوری با یک زبان (پهلوی) و یک مذهب (زرتشتی) و با حکومتی متمرکز بوده است تصویری از بیخ و بن غلط است. زبان‌های بسیار مختلفی در سرتاسر کشور استفاده می‌شد، و حتی زبان استفاده شده درمکاتبات رسمی دربار خیلی اوقات زبان‌های مختلفی چون پهلوی، پارتی، یونانی و آرامی بوده است. در مناطق زیادی یهودیان و مسیحیان و بوداییان و دیگر مذاهب می‌زیستند. اشکانیان و ساسانیان با هم حدود 800 سال در فلات ایران حکم راندند. آیا نباید نتیجه گرفت که سیستم غیرمتمرکزشان بود که به آنها چنین ثبات بی‌مانندی داد؟
 
بعد از اسلام
در کل، جغرافیای فلات ایران و وسعت آن اجازه سیستم تصمیم‌گیری مرکزی را نمی‌داد. در دوران مختلف لوکالیسم با درجات مختلف هنجار معمول این سرزمین‌ها بود، به این معنا که تصمیمات محلی عمدتاً در محل گرفته می‌شد، و حکومت مرکزی حتی اگر قوی هم بود، کارش فقط ایجاد ثبات و جلوگیری از جنگ‌های داخلی و گرفتن مالیات بود.
حائز اهمیت است که دو دوره از درخشان‌ترین دوره‌های فلات ایران از لحاظ علم و هنر و فرهنگ، در زمانی بود که حکومت مرکزی قدرتمندی وجود نداشت! یکی دوره سامانیان و آل بویه و غزنویان، و دیگری زمان اتابکان فارس و اواخر ایلخانیان و آل مظفر و تیموریان. در قرن‌های ۴ و ۵ شاهد اوج گرفتن انواع علوم و هنر و شاعری هستیم. ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، زکریای رازی، فردوسی، رودکی در این دوران ظاهر شدند. در دوره ضعف سلجوقیان برآمدن ایلخانیان و تیموریان نیز شاهد اوج گرفتن شعر فارسی و هنر معماری و هنرها و علوم دیگر بودیم. دو شاهزاده هنرمند و دانشمند تیموری، بایسنقر میرزا و الغ بیک، باید مورد افتخار هر کسی باشد که به فرهنگ ایرانی افتخار می‌کند. علیرغم این، بسیاری از روشنفکران ما در مورد این دو دوره ساکتند! چرا؟ چون چیزی که ملی‌گرای ایرانی همواره به دنبالش بوده تمرکز قدرت بوده، و بنابراین این دو دوره برای او اهمیت زیادی ندارد!
 
در جایی دیگر از فلات ایران دوره بسیار درخشانی حاکم شد: در مناطق آناطولی (از ترکیه کنونی)، بعد از حمله مغول و قبل از شکل گرفتن حکومت عثمانی، دورانی بود که به حکومت بیک‌ها (یا بی‌ها در تلفظ ترکی ترکیه) مشهور شد. در این دوره که نواحی و شهرهای مختلف حاکمان محلی خود (همان بیک‌ها) را داشت که تقریبا مستقل بودند. این دوره نیز از لحاظ شکوفایی فرهنگی کم‌نظیر بود. این دوران است که در خود مولانا را پرورید.

البته شاهان خیلی اوقات در صدد بسط قدرت خود بودند. اما اولاً جغرافیای سخت و نبود امکانات مدرن خیلی امکان این تمرکز را نمی‌داد. ثانیاً، این معمولاً از روی قدرت‌طلبی شاه و یا حرص بود و نه از روی ایدئولوژی. وقتی شاه عباس اول به قدرت حاکمان شمال کشور که نسل اندر نسل برای قرن ها برآنجا حاکم بودند پایان داد، از روی حرص بود که سرزمین های حاصلخیز گیلان را جزو خالصجات شاهی کرد! اما همین موجب شد که تا آخر دوران صفوی گیلان همیشه در طغیان باشد و هیچگاه هم رونق قبل از این داستان را نیابد. بک قرن بعد، وقتی شاه سلطان حسین صفوی نخواست که به خواسته‌ها و تظلم‌خواهی‌های دوردست‌ترین رعایای خود وقعی نهد، آنها با زرتشتیان کرمان که در اواخر صفویه تحت ظلم قرار گرفته بودند متحد شدند و صفویه را برانداختند!

لوکالیسم تا اواخر قاجار هم امر ساری و جاری در ایران بود. به همین دلیل بود که نام رسمی ایران در آن زمان «ممالک محروسه ایران» بود. فقط از زمان پهلوی بود که تمرکز شدید قدرت و برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مرکزی شروع شد، و به اینجا رسیدیم که الان یکی از متمرکزترین حکومت‌های دنیا را داریم، تا جایی کمتر روستایی در ایران پیدا می‌شود که در نبود دولت مرکزی قادر به رتق و فتق امور خود باشد.

ادامه دارد...!
@jenabegav


لوکالیسم
بخش۱

گاه اتفاق می‌افتد که واژگان برای مفاهیمی خاص فقط وقتی به کار می‌آیند که آن مفهوم بیش یا کم از دست رفته یا در حال از دست رفتن است: یک ماهی فقط وقتی به مفهوم آب می‌اندیشد که از آب بیرون افتاده باشد! #لوکالیسم از همین واژگان است. تا ۱۰۰ سال پیش، حتی تا چند دهه پیش، در اکثر دنیا لوکالیسم یک واقعیت روزمره بود. این بود که کسی هم به آن فکر نمی‌کرد تا آنکه بخواهد برایش کلمه‌ای به کار ببرد. حکومت‌ها می‌آمدند و می‌رفتند و سعی بر گسترش سلطه خود تا  دوردست‌ترین نقاط داشتند، ولی این سلطه اکثراً محدود به مالیات‌گیری می‌شد. ذهنیت برنامه‌ریزی متمرکز معمولاً وجود نداشت و یا حتی اگر وجود داشت ( مثلاً شاید در مصر باستان یا در امپراتوری چین) امکانش نبود.

با شروع از رنسانس، ابتدا بسیار آرام و بعداً با سرعت هرچه بیشتر، دنیای مدرن هم ذهنیت را پدید آورد و هم قدرت و امکانش را!

انسان عادت دارد دنیا را از منظری ببیند که به آن عادت کرده است. این است که وقتی به دنیای قدیم و مناسبات اجتماعی و حکومتی آن فکر می‌کنیم، غالباً آن را از دریچه‌ای مدرن می‌بینیم و تخیل می‌کنیم. این است که مثلاً وقتی در مورد فرانسه چند قرن پیش هم که صحبت می‌کنیم، آن را تا حد زیادی چون فرانسه امروز (فقط بدون امکانات و تکنولوژی جدید) فرض می‌کنیم. بیایید برای آنکه تصوری درست‌تری داشته باشیم، فرانسه را در کمتر از دو قرن پیش آنطور که نسیم طالب در کتاب «پاک شکننده» خود ترسیم می‌کند در تجسم آوریم:

فرانسه ۱۸۶۳ فرانسوی صحبت نمی‌کرد (فقط ۲۰ درصد جمعیت می‌توانستند فرانسوی صحبت کنند)، بلکه چندین زبان و گویش متفاوت رایج بود. (شگفت‌آور آنکه، جایزه نوبل در ادبیات در سال ۱۹۰۴ به یک فرانسوی به نام فردریک میسترال تعلق گرفت که اثرش به زبان ایالت پرووانس در جنوب فرانسه بود، زبانی که الان منقرض شده است). هیچ فاکتور زبانی یا نژادی نبود که به این کشور اتحاد ببخشد، بلکه فقط این نکته که کل کشور مایملک شاه و یک اشرافیت ضعیف محسوب می‌شد. جاده‌ها وحشتناک بودند و بیشتر کشور برای مسافرین دست‌نیافتنی بود. شغل جمع آوری مالیات شغل خطرناکی بود و هم ذکاوت و هم سرسختی نیاز داشت. در حقیقت کشور به تدریج توسط پاریس «کشف شد». خیلی جاهایش بعد از مستعمره‌هایش در آفریقا یا جاهای دیگر دنیا.... حتی خود پاریس هم به زحمت توسط حکومت حکومت فرانسه قابل کنترل بود. پاریس فقط بعد از دهه ۱۸۶۰ بود که، با خراب کردن ساختمان‌ها و تبدیل کوچه‌های تنگ به بلوارهای عریض توسط هاوسمان، قابل کنترل شد، زیرا از آن پس پلیس می‌توانست اجتماعات مردم را کنترل کند.
در حقیقت فرانسه فقط بعد از یک قرن تلاش بی‌وقفه دولت مرکزی و با استفاده از جاده‌های جدید و راه آهن سرتاسری و با استفاده از سیستم مدارس دولتی سرتاسری و به مدد تلویزیون بود که تا حد زیادی «مرکزیت» پیدا کرد (به خصوص در مسئله زبان).

اروپا در کل تا قبل از قرن ۱۹ بسیار غیرمتمرکز بود. کشورهای آلمان و ایتالیا اصلا وجود نداشتند، بلکه از شهرها و ایالت‌ها یا دوک‌نشین‌های کوچک و مستقل تشکیل شده بودند. درخشان‌ترین قسمت‌های تاریخ ایتالیا در دوران حکومت‌های شهری مستقل (ونیز و فلورانس و سیینا و....) اتفاق افتاد. در ایالات و دوک‌نشین‌های آلمانی‌زبان، شاهد تبلور و شکوفایی هنر و علم و معماری در قرن ۱۹ بودیم، و این در ایالت‌های کوچکتر غربی بسیار بیشتر بود تا حکومت پروس در شرق، که بسیار متمرکزتر اداره می‌شد. پروس دیرتر از بقیه صنعتی شد، و به غیر از وجه نظامی در بقیه جهات از بقیه عقب‌تر بود.

در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی حرکت به سوی تمرکزگرایی بیشتر شد. تمرکزگرایی همیشه در ابتدای کار، به خاطر هماهنگ‌تر شدن قسمت‌های مختلف و نیز به خاطر برنامه‌ریزی مرکزی، می‌تواند جهش‌های بزرگی در اقتصاد ایجاد کند. ولی اولاً، برنامه‌ریزی و تمرکز خیلی بیشتر از مسائلی که حل می‌کند، مشکلات ایجاد می‌کند و در خود بذر نابودی خود را می‌پرورد. ثانیاً، انتقال از لوکالیسم طبیعی به تمرکز تصنعی همیشه نیاز به ایدئولوژی‌هایی (چون ملی‌گرایی) دارد که در نهایت به فاجعه‌هایی چون انقلاب فرانسه، نازیسم و فاشیسم ختم می‌شوند!

علی رغم این، تقریباً تمام اروپای غربی تا حد زیادی اصول لوکالیسم را حفظ کردند. در حقیقت، راز خیلی از موفقیت‌های این کشورها در همین لوکالیسم بود. الان شهرداری شهری چسبیده به پاریس (که اصلاً از پاریس قابل انفکاک نیست) نه تنها از شهرداری پاریس، بلکه از کل حکومت مرکزی استقلال بسیار زیادی دارد. آلمان زمانی یک تمرکز شدید را در سال‌های قبل و بعد از جنگ جهانی اول و به خصوص در رایش سوم به خود دید. ولی بعد از جنگ جهانی دوم، فرانسویان در شرایط تحمیلی خود بر آلمان، فدرال بودن را گنجاندند، به این امید که ساختار فدرال از تشکیل یک آلمان قوی جلوگیری کند. اما حاصل این فدرالیسم معجزه صنعتی و اقتصادی آلمان در قرن بیستم بود.
@jenabegav


Forward from: جناب گاو
مقیاس #محلی و کوچک، یا بزرگ و فراگیر؟
#لوکالیسم


1- #سوئیس را در نظر بگیرید. شاید هیچ کشوری در اروپا همچون سوئیس موفق نبوده، چه از لحاظ پایداری، چه از لحاظ وارد نشدن در جنگهای بزرگ قرون اخیر، چه در زمینه اقتصادی. سوئیس کشوری است که در مقایسه با بقیه کشورهای اروپایی در پانصدسال گذشته کمترین تغییرات سیاسی را داشته است.
البته سوئیس کشور کوچکی است کمتر از نصف مساحت استان اصفهان، با جمعیتی کمی بیشتر از این استان. منتهای مطلب، همین کشور کوچک حکومت مرکزی بسیار ضعیف و کوچکی دارد. یک سوئیسی خیلی مواقع ممکن است حتی نام رئیس جمهور روز کشور خود را نداند! سوئیس #زبان_ملی رسمی ندارد و چهار زبان مختلف در آن صحبت می شود که همه رسمیت دارند. نسبت به دیگر کشورهای اروپایی، درصد کمتری از جماعت تحصیل کرده بالای لیسانس دارد. حتی در سیستم بانکداریشان که در قرن بیستم از همه اروپا پیشی گرفت، عملکرد بانکها هنوز بیشتر بر تجربه قدیمی و کارآموزی مبتنی است تا بر دانش دانشگاهی فایننس. سوئیس از 26 ناحیه کوچک که کانتون نامیده می شوند تشکیل شده است که، در امور خود، تقریبا خود مختاری کامل دارند. مردم این نواحی خیلی از همدیگر خوششان هم نمی آید و گاه به گاه با هم برخوردهای سخت و خشنی هم داشته اند!
پرسش: با این وجود، چرا سوئیس این قدر موفق بوده؟

2- #هنگ_کنگ، شهری در کنار دریا، تا دو دهه پیش در دست انگلیسی ها بود. جان کوپرتوایت ( Sir John Cowperthwaite ) یک بریتانیایی بود که مسئول امور مالی و اقتصادی هنگ‌کنگ از 1961 تا 1971 بود. او را معمولا معمار اقتصاد بسیار موفق هنگ‌کنگ می‌دانند. فلسفه او در اداره هنگ‌کنگ این بود که بنشیند چایی‌اش را بنوشد و بگذارد مردم کار خودشان را بکنند. او حتی از جمع آوری #آمار اقتصادی هم بیزار بود. وقتی از او سئوال شد که کشورهای فقیر دیگر چه چیزی از سیاستهای موفق او را باید دنبال کنند. جواب داد: "به عنوان اولین قدم، باید دفتر ملی آمار را تعطیل کنند!" معتقد بود که آمار موجب می شود که دولتمردان فکر کنند چیزی را می فهمند و موجب دخالت بیجای دولت در اموری می شود که در آنها نباید دخالت کند!
پرسش: چرا هنگ‌کنگ در قرن بیستم چنان موفق بود؟ چرا بعضی کشورها که در حقیقت بیشتر یک شهر بزرگ اند چنان موفق بوده اند (چون سنگاپور و سن مارینو و ... ...)

3- برویم سراغ مقیاسهای خیلی خیلی بزرگ، یعنی امپراتوری‌ها. #اشکانیان یک امپراتوری خیلی موفق ایرانی بودند که قریب 500 سال پاییدند(چنین پایایی در میان امپراتوریها بی مانند است). بعد از آن هم #ساسانیان بودند، که آنها هم بیش از 400 سال دوام داشتند. مورخین اکنون بر این باورند که ساسانیان امتداد امپراتوری اشکانیان بودند و بسیاری از سیستم حکومتی آنها را حفظ کردند. این نزدیک هزار سال امتداد فرهنگی و امتداد شکل حکومتی را تشکیل می دهد که در جهان کم سابقه است.
ولی می دانیم که حکومت اشکانیان #ملوک_الطوائفی بود (همان چیزی که در کتابهای تاریخ یادمان می دادند که چیز بدی است!). یعنی امپراتوری از قسمتهایی تشکیل شده بود که کم و بیش خودمختار بودند. شاه در این سیستم، در حقیقت شاهنشاه، یعنی شاه شاهان، بود و حکومت مرکزی کار چندانی به اداره این مناطق "خود مختار" نداشت. همین سیستم با رنگ کمتری در دوره ساسانیان نیز ادامه داشت. در حقیقت بعضی خانواده های اشکانی حکومت قسمتهای زیادی را نه تنها تا انتهای امپراتوری ساسانی، بلکه تا حدود یک یا دو قرن بعد از استیلای اسلام، در دست داشتند. (در مورد نحوه حکومت مسلمانان صحبت بسیار است، ولی آن بماند تا بعد!)
پرسش: آیا آن طور که به ما در کتابهای تاریخ گفته می شد، سیستم ملوک الطوایفی موجب زوال و از بین رفتن نهایی اشکانیان شد؟ یا آیا در حقیقت این نظام ملوک الطوائفی بود که چنان ثبات بی مانندی را موجب شد؟

4- امپراتوری #روم که از شهر رم شروع شد بسیاری سرزمینهای مختلف (با فرهنگها و دین های بسیار گوناگون) را فتح کرد و تا سالها، بلکه قرنها بر آنها استیلا داشت. ولی معمولا (استثنائات همیشه وجود دارند) در هر سرزمینی اداره کارها را به اشراف و بزرگان همان قوم می سپردند (pax Romana). تنها چیزی که همیشه از اقوام زیردست می‌طلبیدند #مالیات های به موقع بود، که همین مسئله گاه گاه شورش هایی را نیز موجب می شد. #امپراتوری_عثمانی نیز تا حد زیادی همین گونه بود، امپراتوریی که قرنها دوام داشت و در اوج خود قدرت بلامنازع اروپا بود.


مطالب مرتبط:
https://t.me/jenabegav/40
https://t.me/jenabegav/41

@jenabegav


Forward from: جناب گاو
✅ محلی یا جهانی؟ قسمت ۲
#لوکالیسم
(ادامه از قسمت اول)

۳- مشکل دیگر در #مقیاس_ناپذیری امور مابین سطح محلی و کوچکتر، و سطح بزرگتر است. بعضی چیزها مقیاس‌پذیر است: اگر شما جماعت یک شهر را ده برابر کنید و جمعیت جدید همه جور مانند جماعت اولیه باشند، مصرف آبش نیز حدوداً ده برابر می‌شود. تولید زباله‌شان هم حدوداً ده برابر می‌شود. ولی میزان جرم در شهری با ده برابر جمعیت ممکن است صد برابر شود یا ممکن است فقط دو برابر شود. شهر بزرگ یک دهکده کوچک ضربدر هزار یا صدهزار نیست!

به عنوان مثال دیگر از مقیاس‌ناپذیری، سدسازی را در نظر بگیرید. سدهای کوچک در راه رودخانه‌ها می‌توانند خیلی مفید باشند، و معمولا ضرری هم به اکوسیستم نمی‌زنند یا حتی برای آن مفیدند. ولی سدهای بزرگ برای اکوسیستم می‌توانند فاجعه باشند. یک سد بزرگ یک سد کوچک ضربدر صد یا هزار نیست!

آنچه برای خانواده و محل و شهر کار می‌کند و نتیجه می‌دهد معمولاً برای مقیاس‌های بزرگتر کار نمی‌کند، و بی‌نتیجه و حتی اغلب مضر و بحران‌زا است.

۴- نکته دیگر آن که برای ما انسان‌ها، آن چه که دور است، و آنچه که مستقیماً در تجربه فوری ما نیست، حالتی مجرد و انتزاعی دارد. چندی پیش که خبر سقوط هواپیمایی خبرساز شد، من خبر را خواندم و گذشتم. فقط وقتی چند ساعت بعد شنیدم دوستم در آن هواپیما بوده، مسئله از حالت مجرد و انتزاعی برایم تغییر کرد و حالت شخصی و ملموس گرفت. بوروکراتی که در تهران نشسته و تصمیم می‌گیرد که برای هدف «مقدس» مبارزه با قاچاق مواد مخدر، باید مرزهای شرقی را به کلی بست، احتمالاً نیت خیر دارد. ولی برای او، مردم #سیستان و فقرشان (اگر از آن باخبر باشد!) مفهومی انتزاعی است. حتی اگر بداند که با این کار، رزق و روزی کمی هم که سیستانیان از داد و ستد با کشورهای همسایه (و نه قاچاق مواد مخدر) به دست می‌آورند سد می‌شود، این چیزی نیست که خیلی روی احساساتش تاثیر بگذارد. پس حکم را صادر می کند و #فقر سیستانیان را تبدیل به #فلاکت می کند (لطف کنید در این باره فیلم «ماهی ها در سکوت میمیرند» را حتماً حتماً ببینید). مشکل در این نیست که #بوروکرات ما احساس ندارد! او ممکن است خیلی هم احساساتی باشد، و ممکن است نطق‌های غرا در مورد محرومان هم بکند، ولی او انسان است، و این مسئله که چیزهای دور برای او حالت انتزاعی دارند یک مسئله انسانی است!

در مورد سیستان کمی عقب تر برویم: وقتی شاه سابق، در مذاکرات حکومتش در مورد تقسیم آب #هیرمند، مقدار بسیار کمتری از آن چه را به صورت معمول از آب هیرمند به ایران می آمد پذیرفت، قصدش این نبود که #دریاچه_سیستان خشک شود و کشاورز سیستانی بیچاره! قصدش مبارزه با کمونیسم در کشور همسایه بود. یعنی مبارزه با ایدئولوژیی که بیش از هر ایدئولوژی مدرنی خواهان کنارگذاری موضعی و محلی به نفع جهانی و کلی بود!

قسمت اول، اینجا

@jenabegav


Forward from: جناب گاو
✅ محلی یا جهانی؟ قسمت۱
#لوکالیسم

#جهانی و بزرگ فکر کردن، دایره عمل را از #محلی و #موضعی بیرون بردن، فرامحلی و کشوری و حتی جهانشمول برنامه و دستور کار داشتن و عمل به آن! این آرمانی است زیبا و دوست‌داشتنی! البته فقط در تئوری، اما در عمل معمولاً فاجعه بار!

چرا؟ به چندین دلیل، و این دلایل به همدیگر مربوطند:

۱- مشکل اول، مشکل #دانش و #شناخت است. دانش ما نسبت به امور دنیوی بسیار ناقص است، و قدرت عقلانی ما در این زمینه بسیار محدودتر از آن است که راسیونالیست‌ها می‌پندارند. ما انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌ها و اعمال‌مان بیشتر متکی به تجربه (شخصی یا گروهی)، و متکی به شهودیم، و اینها در مقیاس کوچک می‌توانند خوب عمل کنند، ولی معمولاً نه در مقیاس بزرگ. نقشه های بزرگ برای مقیاس های بزرگ وسوسه‌ی شیطان است!

در سطح بزرگ و کلان تظاهر به دانش و ادعای توهمی با دروغین شناخت آسان‌تر است. شخصی اگر ادعا کند که شهردار خوبی برای یک شهر است و می‌داند چگونه یک شهر را اداره کند، اگر چنان نباشد و اگر نتواند، دستش خیلی زود رو می‌شود. خیلی هم نمی‌تواند خودش و ناتوانیش را پشت یک ایدئولوژی یا پشت آمار پنهان کند، یا مثلاً در حالیکه زباله از سر و کول شهر بالا می‌رود با سخن گفتن از غرور ملی یا سخنرانی در مورد توطئه‌های انگلیس مردم را راضی کند. در سطح کوچک، ادعای مزخرف زود رو می‌افتد. اما در سطح کلان شخص می‌تواند تا سالها بی‌وقفه به تولید مزخرفات مشغول باشد، و کسی پایین‌تر از استاد فرهیخته به او نگوید! سناتور آمریکایی اگر در مورد مسائل ایالت خودش نداند، زود دستش رو می‌شود، ولی همان سناتور می‌تواند نطق‌های آنچنانی کند در مورد این که چه خوب است که آمریکا با استفاده از نیروی نظامی‌اش دموکراسی را در خاورمیانه گسترش دهد. برای آن که نطقش خیلی دانشمندانه هم به نظر برسد، می‌تواند اینجا و آنجای نطقش از «متخصصین» هم نقل قول کند! این که نگذاریم در شهرمان با حتی در محلمان دو سه تا جوان از دین روی برگردانند، کار بسیار سختی است، ولی نطق درباره حسینیه کردن کاخ سفید یا در مورد مسلمان کردن همه آمریکا راحت است و حتی پولساز!

۲- نکته دیگر که مربوط به همان مشکل ذکر شده در فوق می‌شود آن است که در سطح محلی و موضعی دانش‌هایی وجود دارد که به صورت تجربه گروهی و سنت‌ها در میان مردمان می‌زید. این دانش‌ها حتی ممکن است به صورت غیرآگاهانه در ضمیر گروهی قومی مستتر باشد. برنامه‌ها و آرمان‌های بزرگ و در سطح کلان اینها را نمی‌بیند، یا آنها را به چشم مزاحم برای آرمان بالاتر می‌نگرد، و می‌تواند آنها را نابود کند.

کشاورز آفریقایی در قلب آفریقا چندین نوع محصول کشاورزی را درهم می‌کاشت، و در این درهم کاشتنش هم قواعدی را رعایت می کرد که به نظر خرافاتی می‌آمد. جوامع جهانی که می‌خواستند فقر را در آفریقا ریشه‌کن کنند به کمک او آمدند، و به او آموختند که عوض این نوع کشاورزی قدیمی و غیربهینه و خرافاتی، بهتر است مزرعه‌اش را با مزارع همسایگانش ادغام کند، و همه یک محصول بکارند (#مونوکالچر)، تا عملیات کاشت و برداشت بهینه شود. نتیجه: فاجعه! مشخص شد که نوع کاشت کشاورز آفریقایی دانشی در خود داشت که از آفات شدید جلوگیری می‌کرد و خاک را هم بهتر حفظ می‌کرد. (راستی، هنوز آیا در ادارات کشاورزی تابلوی «آینده کشاورزی در کاشت تک محصولی مزارع بزرگ» آویزان است؟ سئوال بعدی: چرا هنوز ما وزارت کشاورزی داریم؟!)

@jenabegav
ادامه اینجا!


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
یکی دیگر از مواردی که روس‌ها ما را فروختند!

کم نیستند کسانی که از اینکه ایران‌خانم فاحشگی روس‌ها را بکند خیلی دردشان نمی‌آید، ولی اگر ایران‌خانم حتی یک لبخند به آمریکایی‌ها بزند به شدت غیرتی می‌شوند!

فقط هم مسوولان عالی رتبه نظام یا برادران عرزشی نیستند!

یکی از مشکلاتی که من با ملی‌گرایی ایرانی دارم آن است که ناف این ملی‌گرایی با ضدیت و ستیز با غرب بسته شده است. ملی‌گرای ایرانی حتی آن وقت که «غربزده» است، دید دایی جان ناپلئونی به غرب، به خصوص به آمریکا و انگلیس، دارد. خیلی‌هاشان ممکن است در ظاهر با روس‌ها همان‌قدر مشکل داشته باشند که با «غرب»، ولی در مقام عمل همیشه به سمت بدبینی بیشتر نسبت به آمریکا غش می‌کنند. اینها از عملیات موشک‌پرانی به سوی اسرائیل هم کلی قند در دلشان آب شد.
➖➖➖➖➖
رفتار عاقلانه همان است که اماراتی ها داشته‌اند: روابط تجاری و دوستی سیاسی با همه ( آمریکا و چین و روسیه و اروپا و هند و ....) و ستیز با تقریباً هیچکس. البته این برای ایرانی خودبزرگ‌بینی که یک قرن است مزخرفات روشنفکران چپی یا ناسیونالیست مغزش را پر از پشگل و باد و نخوت کرده غیرممکن است.

@jenabegav


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
جالب است: لباس سنتی کشورهای اسلامی لباس «آنها» است، و کت و شلوار اروپایی لباس «ما» است.

این هرچه باشد، دیدگاه سنتی نیست!

@jenabegav


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
مشکل آن نبود که روشنفکران و دولتمردان ما «غربزده» بودند، یعنی آنکه نگاه به غرب داشتند. بلکه این بود که نگاهشان به غرب ناقص، سطحی و ابتر بود و در بسیاری از اوقات پذیرنده بسیاری از جریانات مخرب و فاسد غرب بودند.

یک مثال بارزش نگاه پوزیتیویستی به قانون بود، یعنی این نگاه که «قانون آن است که قانونگذار وضع می‌کند»! این نگاهی است که از روز اول نگاه مشروطه‌طلبان بود (مشروطه‌ای که از همان ابتدا یکی از دلائل اصلیش تقاضای «حاکمیت قانون» بود). تا به امروز همین نگاه مبنای قانونگذاری واقع شده است. در این نگاه (عمدتاً تأثیرپذیرفته از جریانات فرانسه و در تقابل مثلاً با سنن حقوقی و قانونی انگلیس)، قوانین «کشف» نمی‌شوند (بر اساس عرف و سنت، با بالیدن و تغییرات آهسته، و با در نظر گرفتن محدودیت‌های محلی و موضعی)، بلکه قانونگذار می‌تواند با صلاحدید خود هر گونه خواست قانون وضع کند یا قانون را تغییر دهد. حالا فقط اینکه قانونگذار چه کسی باشد مورد اختلاف بود: پارلمان «دموکراتیک»، یا مستبد منوّر و دلسوز(شاه دیکتاتور یا ولی فقیه).
@jenabegav


ظرف چند سال گذشته، هر کاری کرده‌اند که مردم را از بردن پول‌هایشان در ارزهای خارجی و طلا (که معادل ارز خارجی است) و نیز مسکن و زمین برحذر دارند. ولی در یکی دو سال گذشته، کلاً سایت‌های فروش طلای دیجیتال (غیرفیزیکی) را آزاد گذاشته و حتی به مردم درباره آنها اطمینان داده‌اند. چرا؟ اگر داستان خالی‌فروشی در کار نباشد، چه فرقی بین سرمایه‌گذاری در طلای فیزیکی و دیجیتال هست؟ کل داستان بوی بدی می‌دهد!

ولی اگر داستان خالی‌فروشی باشد، آن وقت عنقریب با یک بحران دیگر روبرو خواهیم بود! آیا در آن صورت، مال‌باختگان باز هم خواهند خواست که حکومت از جیب همه ملت ضرر آنها را جبران کند؟ یک روز موسسات مالی، یک روز بورس، یک روز طلای دیجیتال.... همه هم به این خاطر که مردم می‌خواهند به هر ترتیبی هست سرمایه خود را از دست چپاولگران حکومتی حفظ کنند (چپاول از طریق تورم).

@jenabegav


سخنی با دین‌ورزان و روزه‌داران

برای برادران و خواهران خودم:

۱-من سال‌های زیادی از عمرم را در خارج از کشور گذراندم، و چه در سختی و چه در آسانی هر رمضان روزه‌هایم را گرفتم. در تمام این سال‌ها، حتی یکبار اتفاق نیفتاد که غذا خوردن افراد موقعی که من روزه بودم مرا اذیت کند.

این که در دنیای قدیم روزه‌خواری در ملأ عام زشت شمرده می‌شد و حتی ممکن بود مجازات شود، ربطی به این نداشت که این کار موجب ناراحتی روزه‌داران می‌شد. مگر روزه‌داران بچه بودند؟! دنیای سنتی مانند هر دنیای دیگری تعدادی از نُرم‌ها و هنجارها داشت و افراد به نحوی موظف بودند که آن هنجارها را رعایت کنند. همین!

حالا که اکثر افراد جامعه دین‌گریز یا دین‌ستیز شده‌اند (چیزی که در آن ما دینداران بیش از همه مسوولیم!)، انتظار بسیار خودخواهانه‌ای است که از جامعه انتظار داشته باشیم مطابق هنجارهای ما عمل کند تا مبادا ما در هنگام روزه ناراحت شویم! جامعه هیچ چیزی، هیچ چیزی، به ما به خاطر دینداری‌مان بدهکار نیست! اگر روزه خوردن دیگران اینقدر اذیت‌تان می‌کند، روزه نگیرید بهتر است! چه فایده از عبادتی که عوض شیرینی بخشیدن به جان و روان‌تان، آن را تلخ و آزرده کند؟ عبادت خداوند با تلخی نمی‌خواند، و آن شور دینی که از تلخی برآید یا به تلخی منجر شود از شیطان است. به علاوه، انصاف دهید که چه کسی حق بیشتری دارد که آزرده باشد: دینداران از دست بی‌دینان، یا آنانکه دین و ایمان‌شان را به خاطر اعمال دینداران از دست دادند؟

من چون خودم دین‌ورزم این گونه تند و تیز خطاب به هم‌مسلکی‌های خود می‌نویسم. ما به جای آن که مرتب به فکر درست کردن جامعه و دیگران باشیم، به فکر درست کردن خودمان و رابطه‌ی خودمان با خدای خودمان باشیم. قبل از هر چیز، باید از بت‌های قدیمی و مدرن که دین‌مان را خراب کرده‌اند فاصله بگیریم.

۲-توصیه همیشگی من: از مداحان و عرعر آنها آنگونه فرار کنید که از سمی‌ترین مارها! از هیئت‌ها و مجالس دعایی که تمام همّ و غم‌ّشان شور و هیجان آفرینی و گریه گرفتن است بپرهیزید. دین برای «حال دادن» به ما نیست. دینداری بیشتر در اجرای مناسک تکراری و یکنواخت مانند نماز و تعقیبات و خواندن قرآن و مانند آن نمود پیدا می‌کند. نیز، بلندگویی که حتی یک شب حتی یک همسایه را آزار دهد، شایسته امر دینی نیست. عبادت با مردم‌آزاری سازگار نیست.

«و خداوند را با تضرع و در پنهان بخوانید!» چنین فرمود قرآن.

@jenabegav

20 last posts shown.