Forward from: جناب گاو
✅ محلی یا جهانی؟ قسمت۱
#لوکالیسم
#جهانی و بزرگ فکر کردن، دایره عمل را از #محلی و #موضعی بیرون بردن، فرامحلی و کشوری و حتی جهانشمول برنامه و دستور کار داشتن و عمل به آن! این آرمانی است زیبا و دوستداشتنی! البته فقط در تئوری، اما در عمل معمولاً فاجعه بار!
چرا؟ به چندین دلیل، و این دلایل به همدیگر مربوطند:
۱- مشکل اول، مشکل #دانش و #شناخت است. دانش ما نسبت به امور دنیوی بسیار ناقص است، و قدرت عقلانی ما در این زمینه بسیار محدودتر از آن است که راسیونالیستها میپندارند. ما انسانها در تصمیمگیریها و اعمالمان بیشتر متکی به تجربه (شخصی یا گروهی)، و متکی به شهودیم، و اینها در مقیاس کوچک میتوانند خوب عمل کنند، ولی معمولاً نه در مقیاس بزرگ. نقشه های بزرگ برای مقیاس های بزرگ وسوسهی شیطان است!
در سطح بزرگ و کلان تظاهر به دانش و ادعای توهمی با دروغین شناخت آسانتر است. شخصی اگر ادعا کند که شهردار خوبی برای یک شهر است و میداند چگونه یک شهر را اداره کند، اگر چنان نباشد و اگر نتواند، دستش خیلی زود رو میشود. خیلی هم نمیتواند خودش و ناتوانیش را پشت یک ایدئولوژی یا پشت آمار پنهان کند، یا مثلاً در حالیکه زباله از سر و کول شهر بالا میرود با سخن گفتن از غرور ملی یا سخنرانی در مورد توطئههای انگلیس مردم را راضی کند. در سطح کوچک، ادعای مزخرف زود رو میافتد. اما در سطح کلان شخص میتواند تا سالها بیوقفه به تولید مزخرفات مشغول باشد، و کسی پایینتر از استاد فرهیخته به او نگوید! سناتور آمریکایی اگر در مورد مسائل ایالت خودش نداند، زود دستش رو میشود، ولی همان سناتور میتواند نطقهای آنچنانی کند در مورد این که چه خوب است که آمریکا با استفاده از نیروی نظامیاش دموکراسی را در خاورمیانه گسترش دهد. برای آن که نطقش خیلی دانشمندانه هم به نظر برسد، میتواند اینجا و آنجای نطقش از «متخصصین» هم نقل قول کند! این که نگذاریم در شهرمان با حتی در محلمان دو سه تا جوان از دین روی برگردانند، کار بسیار سختی است، ولی نطق درباره حسینیه کردن کاخ سفید یا در مورد مسلمان کردن همه آمریکا راحت است و حتی پولساز!
۲- نکته دیگر که مربوط به همان مشکل ذکر شده در فوق میشود آن است که در سطح محلی و موضعی دانشهایی وجود دارد که به صورت تجربه گروهی و سنتها در میان مردمان میزید. این دانشها حتی ممکن است به صورت غیرآگاهانه در ضمیر گروهی قومی مستتر باشد. برنامهها و آرمانهای بزرگ و در سطح کلان اینها را نمیبیند، یا آنها را به چشم مزاحم برای آرمان بالاتر مینگرد، و میتواند آنها را نابود کند.
کشاورز آفریقایی در قلب آفریقا چندین نوع محصول کشاورزی را درهم میکاشت، و در این درهم کاشتنش هم قواعدی را رعایت می کرد که به نظر خرافاتی میآمد. جوامع جهانی که میخواستند فقر را در آفریقا ریشهکن کنند به کمک او آمدند، و به او آموختند که عوض این نوع کشاورزی قدیمی و غیربهینه و خرافاتی، بهتر است مزرعهاش را با مزارع همسایگانش ادغام کند، و همه یک محصول بکارند (#مونوکالچر)، تا عملیات کاشت و برداشت بهینه شود. نتیجه: فاجعه! مشخص شد که نوع کاشت کشاورز آفریقایی دانشی در خود داشت که از آفات شدید جلوگیری میکرد و خاک را هم بهتر حفظ میکرد. (راستی، هنوز آیا در ادارات کشاورزی تابلوی «آینده کشاورزی در کاشت تک محصولی مزارع بزرگ» آویزان است؟ سئوال بعدی: چرا هنوز ما وزارت کشاورزی داریم؟!)
@jenabegav
ادامه اینجا!
#لوکالیسم
#جهانی و بزرگ فکر کردن، دایره عمل را از #محلی و #موضعی بیرون بردن، فرامحلی و کشوری و حتی جهانشمول برنامه و دستور کار داشتن و عمل به آن! این آرمانی است زیبا و دوستداشتنی! البته فقط در تئوری، اما در عمل معمولاً فاجعه بار!
چرا؟ به چندین دلیل، و این دلایل به همدیگر مربوطند:
۱- مشکل اول، مشکل #دانش و #شناخت است. دانش ما نسبت به امور دنیوی بسیار ناقص است، و قدرت عقلانی ما در این زمینه بسیار محدودتر از آن است که راسیونالیستها میپندارند. ما انسانها در تصمیمگیریها و اعمالمان بیشتر متکی به تجربه (شخصی یا گروهی)، و متکی به شهودیم، و اینها در مقیاس کوچک میتوانند خوب عمل کنند، ولی معمولاً نه در مقیاس بزرگ. نقشه های بزرگ برای مقیاس های بزرگ وسوسهی شیطان است!
در سطح بزرگ و کلان تظاهر به دانش و ادعای توهمی با دروغین شناخت آسانتر است. شخصی اگر ادعا کند که شهردار خوبی برای یک شهر است و میداند چگونه یک شهر را اداره کند، اگر چنان نباشد و اگر نتواند، دستش خیلی زود رو میشود. خیلی هم نمیتواند خودش و ناتوانیش را پشت یک ایدئولوژی یا پشت آمار پنهان کند، یا مثلاً در حالیکه زباله از سر و کول شهر بالا میرود با سخن گفتن از غرور ملی یا سخنرانی در مورد توطئههای انگلیس مردم را راضی کند. در سطح کوچک، ادعای مزخرف زود رو میافتد. اما در سطح کلان شخص میتواند تا سالها بیوقفه به تولید مزخرفات مشغول باشد، و کسی پایینتر از استاد فرهیخته به او نگوید! سناتور آمریکایی اگر در مورد مسائل ایالت خودش نداند، زود دستش رو میشود، ولی همان سناتور میتواند نطقهای آنچنانی کند در مورد این که چه خوب است که آمریکا با استفاده از نیروی نظامیاش دموکراسی را در خاورمیانه گسترش دهد. برای آن که نطقش خیلی دانشمندانه هم به نظر برسد، میتواند اینجا و آنجای نطقش از «متخصصین» هم نقل قول کند! این که نگذاریم در شهرمان با حتی در محلمان دو سه تا جوان از دین روی برگردانند، کار بسیار سختی است، ولی نطق درباره حسینیه کردن کاخ سفید یا در مورد مسلمان کردن همه آمریکا راحت است و حتی پولساز!
۲- نکته دیگر که مربوط به همان مشکل ذکر شده در فوق میشود آن است که در سطح محلی و موضعی دانشهایی وجود دارد که به صورت تجربه گروهی و سنتها در میان مردمان میزید. این دانشها حتی ممکن است به صورت غیرآگاهانه در ضمیر گروهی قومی مستتر باشد. برنامهها و آرمانهای بزرگ و در سطح کلان اینها را نمیبیند، یا آنها را به چشم مزاحم برای آرمان بالاتر مینگرد، و میتواند آنها را نابود کند.
کشاورز آفریقایی در قلب آفریقا چندین نوع محصول کشاورزی را درهم میکاشت، و در این درهم کاشتنش هم قواعدی را رعایت می کرد که به نظر خرافاتی میآمد. جوامع جهانی که میخواستند فقر را در آفریقا ریشهکن کنند به کمک او آمدند، و به او آموختند که عوض این نوع کشاورزی قدیمی و غیربهینه و خرافاتی، بهتر است مزرعهاش را با مزارع همسایگانش ادغام کند، و همه یک محصول بکارند (#مونوکالچر)، تا عملیات کاشت و برداشت بهینه شود. نتیجه: فاجعه! مشخص شد که نوع کاشت کشاورز آفریقایی دانشی در خود داشت که از آفات شدید جلوگیری میکرد و خاک را هم بهتر حفظ میکرد. (راستی، هنوز آیا در ادارات کشاورزی تابلوی «آینده کشاورزی در کاشت تک محصولی مزارع بزرگ» آویزان است؟ سئوال بعدی: چرا هنوز ما وزارت کشاورزی داریم؟!)
@jenabegav
ادامه اینجا!