🖇ما به درجات مختلف التوسری هستیم و باید باشیم
📋اروپای غربی، کشورهای فرانسه، انگلستان و اسپانیا ــ و البته ایتالیا و آلمان در سطح دیگری ــ کشورهای دولتملّی بودهاند. دولت ملّی یکی از مهمترین مباحث اندیشۀ سیاسی ــ و به نوعی هر اندیشهای ــ در دوران جدید است. اهمیتی ندارد که مخالف یا موافق وجود دولت یا صورتهای آن باشیم؛ آنچه مهم است این است که تا اطلاع ثانوی دوران جدید عصر دولتهای ملّی است. دولتهای متقدر دولتهایی هستند که جز در مواردی که ضرورت دارد خود را نشان نمیدهند. این نکتۀ ظریف را نمیتوان نفهمید که گریزی از دولت نیست، و البته بحث بر سر وجود یا عدم دولت نیست، زیرا سامانی که هر ملّتی به خود میدهد همان دولت است، بلکه مسئله این است که دولت یک ملّت چگونه سامانی باید باشد. از مارکس و انگلس تا لنین، استالین و مائو، و البته مارکسیستهای ریز و درشت دیگر، بیش از یک سده و نیم دربارۀ سرشت دولت دستخوش خیالات گوناگونی بوده و همۀ آنان خیال خام نابودی دولت را در سر میپروراندهاند، اما ــ مصداقِ سنگفرش کردن راه جهنم با حُسنِ نیّتها ــ همۀ آنان کاری جز استوار کردن شالودۀ دولتهای خودکامه نکردهاند. اگر به کتاب ابنسور برگردم که در مقالۀ پیشین جز به ترجمۀ بد آن اشاره نکردم، میتوانم گفت که هیچ دلیلی ندارد نظریۀ نویسندۀ آن کتاب نیز اوهامی بیش نباشد، اما در فرانسه و اروپای باختری چنان کتابهایی دارای اهمیت بسیارند، زیرا در آن کشورها نسبت دموکراسی و دولت همچنان مشکل مهم اندیشیدن دربارۀ سیاست است. در ایران، حتیٰ اگر آن کتاب به بهترین وجه ممکن ترجمه میشد، موضوع آن جز به لقلقۀ لسانی منتهی نمیشد. اینکه ما در این بحثها در کجا قرار داریم، موضوع بحث کنونی من نیست، اما گمان میکنم از راه مفهوم مخالف بتوان گفت که مشکل ما آن نیست که در چنین رسالههایی آمده است. اینکه کسانی ــ بویژه به عنوان فعالان سیاسی و روشنگران ــ هم کتاب التوسر و هم ابنسور را ترجمه کنند نشانۀ این است که مشکل ما مشکل آنان نیست. مشکل ما مشکل ابنسور هم نیست، اما مباحثی از التوسر، اگر بدانیم که چه میگوید، و بویژه اینکه چگونه میگوید، میتواند ما را در تحریر محل نزاع یاری رساند. به این معنا، ما به درجات مختلف التوسری هستیم، و باید باشیم! باری، به بهانۀ ترجمهای بد، اینجا میبایست، به قول ابوالفضل بیهقی، قلم را لختی بر التوسر میگریاندم و یادی از او میکردم. اگر آرزوی من میتوانست برآورده شود، میگفتم که ای کاش این کتاب او، که پیوندهایی ژرف با «هزیان»های او، و «عشق»های او داشته، با نقل قولهایی از آشوری و با سطح انگلیسی مترجمان، به فارسی ترجمه نمیشد، اما اینک که چنین ترجمهای وجود دارد، تنها میتوانم به این دل خوش کنم که ملّتِ کتابنخوان آن را نیز نخوانند! 🖊
🔸 یک کلمه. فصلنامه سیاستنامه. شماره یازدهم. زمستان 1397. صفحه 8
💡كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai
📋اروپای غربی، کشورهای فرانسه، انگلستان و اسپانیا ــ و البته ایتالیا و آلمان در سطح دیگری ــ کشورهای دولتملّی بودهاند. دولت ملّی یکی از مهمترین مباحث اندیشۀ سیاسی ــ و به نوعی هر اندیشهای ــ در دوران جدید است. اهمیتی ندارد که مخالف یا موافق وجود دولت یا صورتهای آن باشیم؛ آنچه مهم است این است که تا اطلاع ثانوی دوران جدید عصر دولتهای ملّی است. دولتهای متقدر دولتهایی هستند که جز در مواردی که ضرورت دارد خود را نشان نمیدهند. این نکتۀ ظریف را نمیتوان نفهمید که گریزی از دولت نیست، و البته بحث بر سر وجود یا عدم دولت نیست، زیرا سامانی که هر ملّتی به خود میدهد همان دولت است، بلکه مسئله این است که دولت یک ملّت چگونه سامانی باید باشد. از مارکس و انگلس تا لنین، استالین و مائو، و البته مارکسیستهای ریز و درشت دیگر، بیش از یک سده و نیم دربارۀ سرشت دولت دستخوش خیالات گوناگونی بوده و همۀ آنان خیال خام نابودی دولت را در سر میپروراندهاند، اما ــ مصداقِ سنگفرش کردن راه جهنم با حُسنِ نیّتها ــ همۀ آنان کاری جز استوار کردن شالودۀ دولتهای خودکامه نکردهاند. اگر به کتاب ابنسور برگردم که در مقالۀ پیشین جز به ترجمۀ بد آن اشاره نکردم، میتوانم گفت که هیچ دلیلی ندارد نظریۀ نویسندۀ آن کتاب نیز اوهامی بیش نباشد، اما در فرانسه و اروپای باختری چنان کتابهایی دارای اهمیت بسیارند، زیرا در آن کشورها نسبت دموکراسی و دولت همچنان مشکل مهم اندیشیدن دربارۀ سیاست است. در ایران، حتیٰ اگر آن کتاب به بهترین وجه ممکن ترجمه میشد، موضوع آن جز به لقلقۀ لسانی منتهی نمیشد. اینکه ما در این بحثها در کجا قرار داریم، موضوع بحث کنونی من نیست، اما گمان میکنم از راه مفهوم مخالف بتوان گفت که مشکل ما آن نیست که در چنین رسالههایی آمده است. اینکه کسانی ــ بویژه به عنوان فعالان سیاسی و روشنگران ــ هم کتاب التوسر و هم ابنسور را ترجمه کنند نشانۀ این است که مشکل ما مشکل آنان نیست. مشکل ما مشکل ابنسور هم نیست، اما مباحثی از التوسر، اگر بدانیم که چه میگوید، و بویژه اینکه چگونه میگوید، میتواند ما را در تحریر محل نزاع یاری رساند. به این معنا، ما به درجات مختلف التوسری هستیم، و باید باشیم! باری، به بهانۀ ترجمهای بد، اینجا میبایست، به قول ابوالفضل بیهقی، قلم را لختی بر التوسر میگریاندم و یادی از او میکردم. اگر آرزوی من میتوانست برآورده شود، میگفتم که ای کاش این کتاب او، که پیوندهایی ژرف با «هزیان»های او، و «عشق»های او داشته، با نقل قولهایی از آشوری و با سطح انگلیسی مترجمان، به فارسی ترجمه نمیشد، اما اینک که چنین ترجمهای وجود دارد، تنها میتوانم به این دل خوش کنم که ملّتِ کتابنخوان آن را نیز نخوانند! 🖊
🔸 یک کلمه. فصلنامه سیاستنامه. شماره یازدهم. زمستان 1397. صفحه 8
💡كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai