⭕️ عدالت به چه معنا؟
✍️ محمدرضا جلائیپور
چند هزاره اندیشهورزی و تجربهٔ جمعیِ معطوف به «عدالت» و تکثر معانی و مدعیان و الگوهای محققشدهاش در جوامع مختلف مرزهای معنایی این مفهوم را تا حد زیادی مبهم کرده است. منظور از عدالت در این جستار و در میان صورتبندیهای پرشمار مفهوم عدالت، معنایی است که محصول ترکیب و تلفیقِ سه صورتبندیِ مکمل، سازگار و سنجشپذیر از عدالت است که لازم و ملزوم یکدیگرند:
1️⃣ عدالت به مثابه انصاف:
جان رالز (فیلسوف سیاسی معاصر، ۱۹۲۱-۲۰۰۲) در کتاب «نظریهای در باب عدالت» عدالت را مهمترین فضیلت نهادهای اجتماعی و معیار نهایی برای ارزیابی نهادهای اجتماعی و سیاسی میداند. رالز نظریهاش در باب عدالت به مثابه انصاف را در قالب دو اصل زیر صورتبندی میکند:
۱. تضمین آزادیهای اساسیِ برابر برای همه (که حتی برای خیر بزرگتر دیگران نباید سلب شود)؛
۲. سامانیافتن نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی به نحوی که اولا با موقعیتهایی مرتبط باشد که همه فرصت برابرِ دستیابی به آنها را داشته باشند و ثانیا بیشترین سود را برای محرومترین شهروندان در بر داشته باشد.
به تعبیر دیگر، عدالت در صورتبندیِ رالزی مستلزم صیانت از آزادیهای اساسی و حقوق بنیادین برای همه و نیز نوعی مداخلهٔ نهادهای حکمرانی و مدنی برای بازتوزیع عادلانهتر به نفع محرومترین شهروندان است. او برای بسط عدالت، به جای توصیه به «تحول اخلاقیِ» یکایک شهروندان و تمرکز بر سطح «فردی»، بر ضرورت «طراحی نهادی» و اصلاح «ساختارهای اساسی جامعه» و نهادهای حکمرانی و اجتماعی تاکید میکند. شاگردان برجستهٔ رالز و ادامهدهندگان سنت رالزی (به ویژه توماس مایکل اسکنلن، رونالد دورکین، توماس نیگل، مایکل سندل و توماس پوگه) هم عدالت را «ارزش مادر در سیاست» میدانند و با آثار درخشانشان گنجینهٔ نظری غنی و ارزشمندی در سنت «برابریخواهی» (egalitarianism) در اختیار ما قرار دادهاند که شایستهاست توسط «اصلاحطلبان دآدخواه» هم بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
2️⃣ عدالت به مثابه «رفعِ فقر، انواع تبعیض، فساد و نابرابری»:
در سیاست عملیِ پیشرو (progressive politics) و فهم عموم شهروندان، عدالت بیشتر به معنای «رفعِ فقر، انواع تبعیض، فساد و نابرابری» است و اصلاح نهادی و ساختاری در جهت آن طبق اغلب صورتبندیهای نوینِ عدالت در اندیشه سیاسی مدرن هم از اقتضائات بسط عدالت است. کاهش و رفع فقر شدید، فقر مطلق و فقر نسبی (که مستلزم نظام بازتوزیعی و تور حمایتی اجتماعی است)، اصلاحات ساختاری و نهادی کاهندهٔ فساد (از جمله شفافیت، مدیریت تعارض منافع، رسانههای آزاد، نهادهای ناظر کارآمد، تسهیل نظارت عمومی و قوهٔ قضائیهٔ کارآ و فسادستیز)، کاهش انواع نابرابری و کاهش انواع تبعیض حقوقی و حقیقی از ضرورتهای بسط عدالت به این معنا است. تبعیض علیه فرد یا گروه به این معناست که با او/آنها به خاطر تصور تعلقشان به یک گروه خاص بدتر از معمول رفتار شود. انواع پرشماری از تبعیض شایع در جوامع بشری شناسایی شده است، اما از میان آنها تبعیض مبتنی بر جنسیت، دین، وضعیت اقتصادی، گرایش سیاسی، نژاد، قومیت، زبان، لهجه، وضعیت شهروندی/مهاجرت، ملیت، موقعیت مدنی، سن، گرایش جنسی، هویت جنسیتی، وضعیت تأهل، شغل و حرفه شایعتر است و تلاش برای رفع این انواع خاص از تبعیض بیشتر مورد توجه عدالتخواهان بوده است.
3️⃣ عدالت به مثابه تقویت سه R (به رسمیتشناختن، نمایندگی و بازتوزیع):
ننسی فریزر (فیلسوف فمینیست و عدالتخواه معاصر، متولد ۱۹۷۴) سیاست عادلانه را در قالب سه مولفهٔ زیر که در زبان انگلیسی با حرف R شروع میشوند صورتبندی میکند: ۱- «به رسمیتشناختن» گروههای اجتماعی متکثر در حوزهٔ اجتماعی (Recognition)، ۲- «نمایندگی» در حوزهٔ سیاست (Representation)، ۳- «بازتوزیع» در حوزهٔ اقتصادی (Redistribution). فریزر در گفتگوی تفصیلی با اکسل هونت تاکید میکند که ضرورت توجه به مولفهٔ نخست عدالت، یعنی «به رسمیت شناختن» نباید ما را از اهمیت مولفهٔ سوم، یعنی «عدالت توزیعی» و آثاری که نابرابری در درآمدها در بازتولید ریشهای این تبعیضها داردغافل کند.
پیشفرض این صورتبندیها از عدالت این است که در قبال سایر شهروندان و وضعیت عمومی جامعه (در سطوح فروملی، ملی و فراملی) نوعی مسئولیت جمعی و مشترک داریم و بعضی نابرابریها، اقبال و تبعیضهای ساختاری در جوامع ما موجوب شده بسیاری از بهرهمندان لزوما استحقاق بیشتری برای بهرهمندی بیشترشان نداشته باشند و محرومیت بسیاری از محرومان هم ناشی از عدم استحقاقشان نباشد. در نتیجه، ضروری است که با انواع «طراحیهای نهادی» و «اصلاحات ساختاری» بدون نقض حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان، شرایط زندگی محرومان بهتر شود.
👆 بخشی از این جستار: https://t.me/emtedadnet/46688
#اصلاحطلبی_دآدخواه
@jalaeipour
✍️ محمدرضا جلائیپور
چند هزاره اندیشهورزی و تجربهٔ جمعیِ معطوف به «عدالت» و تکثر معانی و مدعیان و الگوهای محققشدهاش در جوامع مختلف مرزهای معنایی این مفهوم را تا حد زیادی مبهم کرده است. منظور از عدالت در این جستار و در میان صورتبندیهای پرشمار مفهوم عدالت، معنایی است که محصول ترکیب و تلفیقِ سه صورتبندیِ مکمل، سازگار و سنجشپذیر از عدالت است که لازم و ملزوم یکدیگرند:
1️⃣ عدالت به مثابه انصاف:
جان رالز (فیلسوف سیاسی معاصر، ۱۹۲۱-۲۰۰۲) در کتاب «نظریهای در باب عدالت» عدالت را مهمترین فضیلت نهادهای اجتماعی و معیار نهایی برای ارزیابی نهادهای اجتماعی و سیاسی میداند. رالز نظریهاش در باب عدالت به مثابه انصاف را در قالب دو اصل زیر صورتبندی میکند:
۱. تضمین آزادیهای اساسیِ برابر برای همه (که حتی برای خیر بزرگتر دیگران نباید سلب شود)؛
۲. سامانیافتن نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی به نحوی که اولا با موقعیتهایی مرتبط باشد که همه فرصت برابرِ دستیابی به آنها را داشته باشند و ثانیا بیشترین سود را برای محرومترین شهروندان در بر داشته باشد.
به تعبیر دیگر، عدالت در صورتبندیِ رالزی مستلزم صیانت از آزادیهای اساسی و حقوق بنیادین برای همه و نیز نوعی مداخلهٔ نهادهای حکمرانی و مدنی برای بازتوزیع عادلانهتر به نفع محرومترین شهروندان است. او برای بسط عدالت، به جای توصیه به «تحول اخلاقیِ» یکایک شهروندان و تمرکز بر سطح «فردی»، بر ضرورت «طراحی نهادی» و اصلاح «ساختارهای اساسی جامعه» و نهادهای حکمرانی و اجتماعی تاکید میکند. شاگردان برجستهٔ رالز و ادامهدهندگان سنت رالزی (به ویژه توماس مایکل اسکنلن، رونالد دورکین، توماس نیگل، مایکل سندل و توماس پوگه) هم عدالت را «ارزش مادر در سیاست» میدانند و با آثار درخشانشان گنجینهٔ نظری غنی و ارزشمندی در سنت «برابریخواهی» (egalitarianism) در اختیار ما قرار دادهاند که شایستهاست توسط «اصلاحطلبان دآدخواه» هم بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
2️⃣ عدالت به مثابه «رفعِ فقر، انواع تبعیض، فساد و نابرابری»:
در سیاست عملیِ پیشرو (progressive politics) و فهم عموم شهروندان، عدالت بیشتر به معنای «رفعِ فقر، انواع تبعیض، فساد و نابرابری» است و اصلاح نهادی و ساختاری در جهت آن طبق اغلب صورتبندیهای نوینِ عدالت در اندیشه سیاسی مدرن هم از اقتضائات بسط عدالت است. کاهش و رفع فقر شدید، فقر مطلق و فقر نسبی (که مستلزم نظام بازتوزیعی و تور حمایتی اجتماعی است)، اصلاحات ساختاری و نهادی کاهندهٔ فساد (از جمله شفافیت، مدیریت تعارض منافع، رسانههای آزاد، نهادهای ناظر کارآمد، تسهیل نظارت عمومی و قوهٔ قضائیهٔ کارآ و فسادستیز)، کاهش انواع نابرابری و کاهش انواع تبعیض حقوقی و حقیقی از ضرورتهای بسط عدالت به این معنا است. تبعیض علیه فرد یا گروه به این معناست که با او/آنها به خاطر تصور تعلقشان به یک گروه خاص بدتر از معمول رفتار شود. انواع پرشماری از تبعیض شایع در جوامع بشری شناسایی شده است، اما از میان آنها تبعیض مبتنی بر جنسیت، دین، وضعیت اقتصادی، گرایش سیاسی، نژاد، قومیت، زبان، لهجه، وضعیت شهروندی/مهاجرت، ملیت، موقعیت مدنی، سن، گرایش جنسی، هویت جنسیتی، وضعیت تأهل، شغل و حرفه شایعتر است و تلاش برای رفع این انواع خاص از تبعیض بیشتر مورد توجه عدالتخواهان بوده است.
3️⃣ عدالت به مثابه تقویت سه R (به رسمیتشناختن، نمایندگی و بازتوزیع):
ننسی فریزر (فیلسوف فمینیست و عدالتخواه معاصر، متولد ۱۹۷۴) سیاست عادلانه را در قالب سه مولفهٔ زیر که در زبان انگلیسی با حرف R شروع میشوند صورتبندی میکند: ۱- «به رسمیتشناختن» گروههای اجتماعی متکثر در حوزهٔ اجتماعی (Recognition)، ۲- «نمایندگی» در حوزهٔ سیاست (Representation)، ۳- «بازتوزیع» در حوزهٔ اقتصادی (Redistribution). فریزر در گفتگوی تفصیلی با اکسل هونت تاکید میکند که ضرورت توجه به مولفهٔ نخست عدالت، یعنی «به رسمیت شناختن» نباید ما را از اهمیت مولفهٔ سوم، یعنی «عدالت توزیعی» و آثاری که نابرابری در درآمدها در بازتولید ریشهای این تبعیضها داردغافل کند.
پیشفرض این صورتبندیها از عدالت این است که در قبال سایر شهروندان و وضعیت عمومی جامعه (در سطوح فروملی، ملی و فراملی) نوعی مسئولیت جمعی و مشترک داریم و بعضی نابرابریها، اقبال و تبعیضهای ساختاری در جوامع ما موجوب شده بسیاری از بهرهمندان لزوما استحقاق بیشتری برای بهرهمندی بیشترشان نداشته باشند و محرومیت بسیاری از محرومان هم ناشی از عدم استحقاقشان نباشد. در نتیجه، ضروری است که با انواع «طراحیهای نهادی» و «اصلاحات ساختاری» بدون نقض حقوق و آزادیهای اساسی شهروندان، شرایط زندگی محرومان بهتر شود.
👆 بخشی از این جستار: https://t.me/emtedadnet/46688
#اصلاحطلبی_دآدخواه
@jalaeipour