شیخ بهایی و چله نشینی در بقعه پیربکران
سید محمدعلی مبارکه ای (م 1325ش) یادداشتی در یکی از آثارش در باره بقعه پیربکران نوشته است. در داخل بقعه، یادداشت های روی دیوارها دیده و چند مورد را نقل کرده است:
عبارت او این است:
نویسنده چند خطی بر داخل ایوانچه فوقانی در آنجا دیده که هر یک از آن ها دارای لطفی است. یکی خط مرحوم شیخ بهایی است که به این عبارت مرقوم بود:
تشرفت لزیارة هذا المرقد الشریف، و وفّقت ببرکة مجاورته الاتیان بالاربعین، و کان الفراغ عنها یوم العاشر من ذی الحجة سنة خمس و عشرین بعد الالف، و انا الفقیر الی الله الغنی محمد بن الحسین العاملی المشتهر ببهاء الدین عفی الله عنهما.
و دیگر عبارتی بود که شخصی در زمان شاه طهماسب اول صفوی نوشته بود بدین عبارت که: الحال که این خط را به یادگار می نویسم یقین دارم که روز آخر عمر من است، و رمقی در من نیست، چه آن که کار نان و قحطی او به جایی رسید که مردها زنهای خود طلاق گفتند و هر خانواده پراکنده کوه و دشت و صحرا گردید، و چه نونهالان که به آرزوی نان جان دادند و چه عروسانی که از گرسنگی عروس حجله گور شدند، و الحال قیمت نان هرگاه یافت شود هر یک چهارده غاز است (چهارده غاز آن روز سه شاهی و نصف امروز است). و این گرانی و قطحی به طوری است که سلطنت سلطان جهانمطاع شاه طهماسب را متزلزل ساخته فی تاریخ 20 شهر صفر 976.
و دیگری به زیر این خط نوشته بود: الحال که این خط می نویسم در نهایت خرّمی و خوشی و سلامتی بدن و یک زن داشته یک زن دیگر هم می خواهم بگیرم.
و در صورتی گرانی به این میزان است که نان هر یک من هشت تومان است 11 رجب 1335
تصویر این دست نوشته را پایین ملاحظه فرمایید
سید محمدعلی مبارکه ای (م 1325ش) یادداشتی در یکی از آثارش در باره بقعه پیربکران نوشته است. در داخل بقعه، یادداشت های روی دیوارها دیده و چند مورد را نقل کرده است:
عبارت او این است:
نویسنده چند خطی بر داخل ایوانچه فوقانی در آنجا دیده که هر یک از آن ها دارای لطفی است. یکی خط مرحوم شیخ بهایی است که به این عبارت مرقوم بود:
تشرفت لزیارة هذا المرقد الشریف، و وفّقت ببرکة مجاورته الاتیان بالاربعین، و کان الفراغ عنها یوم العاشر من ذی الحجة سنة خمس و عشرین بعد الالف، و انا الفقیر الی الله الغنی محمد بن الحسین العاملی المشتهر ببهاء الدین عفی الله عنهما.
و دیگر عبارتی بود که شخصی در زمان شاه طهماسب اول صفوی نوشته بود بدین عبارت که: الحال که این خط را به یادگار می نویسم یقین دارم که روز آخر عمر من است، و رمقی در من نیست، چه آن که کار نان و قحطی او به جایی رسید که مردها زنهای خود طلاق گفتند و هر خانواده پراکنده کوه و دشت و صحرا گردید، و چه نونهالان که به آرزوی نان جان دادند و چه عروسانی که از گرسنگی عروس حجله گور شدند، و الحال قیمت نان هرگاه یافت شود هر یک چهارده غاز است (چهارده غاز آن روز سه شاهی و نصف امروز است). و این گرانی و قطحی به طوری است که سلطنت سلطان جهانمطاع شاه طهماسب را متزلزل ساخته فی تاریخ 20 شهر صفر 976.
و دیگری به زیر این خط نوشته بود: الحال که این خط می نویسم در نهایت خرّمی و خوشی و سلامتی بدن و یک زن داشته یک زن دیگر هم می خواهم بگیرم.
و در صورتی گرانی به این میزان است که نان هر یک من هشت تومان است 11 رجب 1335
تصویر این دست نوشته را پایین ملاحظه فرمایید