رسول جعفریان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
مهریه یک دختر در سال 1122، 16 تومان، چهار تومان پرداخت فوری و باقی آن مدت دار.

قد تزوّج محمد رضا بن شاه جهان المملکو [؟] من البکر العفیفه حجة بنت .... بتاریخ لیلة الثلاثین من شهر رمضان المبارک سنه 1122 و امهر لها المهر ستة عشر تومانا، اربعة منها معجّله و الباقی مؤجله.


Forward from: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
قیمت دقیق استکتاب یک اثر در سال 1087 ق
هو
به تاریخ 20 شهر رمضان المبارک سنه 1087 این نسخه شریفه که شرح روضه کافی است بعون الله تعالی به اتمام رسید. مجموع کتاب مزبور سی و هفت جزو، و موازی چهارده هزار و ششصد بیت است. از قرار هر یک هزار بیت مبلغ ششصد دینار حق الکتابه داده شده، و قریب به پانصد دینار نیز به قیمت کاغذ داده شده است.
و الحمد لله رب العالمین
و الصلاه علی نبیه و آله
حرره العبد الاقل ابو الحسن عفی عنه.


https://historylib.com/articles/6979

سعی جمیل مورخان
متن سخنرانی به مناسبت رونمایی کتاب «به عرض عالی میرسانم»






روایتی شگفت و آموزنده میان حسن بصری و عبدالله فرزند عمر در باره سخنان سلمان در روز سقیفه

عن الحسن البصري، قال: دخلت مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله فجلست الى عبد الله بن عمر، و ذلك في يوم الجمعة الى أن طلع علينا مروان، فخطب، و صلى، فجعل عبد الله بن عمر يقول: رحمك الله يا سلمان. و يكرر ذلك. فقلت له: يا أبا عبد الرحمن، لقد ذكرت من سلمان شيئا. قال: نعم، خرج علينا عشية بايع الناس لأبي بكر، فقال: أما و الله لقد أطمعتم فيها أولاد العتل و لو وليتموها أهل بيت نبيكم ما طمع فيها غيرهم، و ذكرت قوله هذا لما رأيت مروان‏ على المنبر. (شرح الاخبار قاضی نعمان: ج 1، ص 197)

حسن بصری روایت می‌کند که: وارد مسجد رسول خدا (صلى‌الله علیه و آله) شدم و کنار عبدالله بن عمر نشستم، و این در روز جمعه بود تا اینکه مروان [بن حکم حاکم وقت مدینه] بر ما ظاهر شد، خطبه خواند و نماز به جا آورد. عبدالله بن عمر پیوسته می‌گفت: 'خدا رحمتت کند، ای سلمان.' و این را بارها تکرار می‌کرد. به او گفتم: 'ای ابو عبدالرحمن، از سلمان چیزی یاد کردی [که این طور بر او رحمت می فرستی؟].'
گفت: 'بله، روزی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، سلمان نزد ما آمد و گفت: به خدا قسم، شما کاری کردید که فرزندان سرکشان را به طمع انداختید؛ و اگر خلافت را به اهل بیت پیامبرتان سپرده بودید، کسی جز آنها طمع نمی‌کرد.' و من امروز به یاد سخن او افتادم وقتی مروان را بر منبر دیدم." [با تشکر از دوستم آقای قندهاری که این نقل را فرستادند].




شیخ بهایی و چله نشینی در بقعه پیربکران
سید محمدعلی مبارکه ای (م 1325ش) یادداشتی در یکی از آثارش در باره بقعه پیربکران نوشته است. در داخل بقعه، یادداشت های روی دیوارها دیده و چند مورد را نقل کرده است:
عبارت او این است:

نویسنده چند خطی بر داخل ایوانچه فوقانی در آنجا دیده که هر یک از آن ها دارای لطفی است. یکی خط مرحوم شیخ بهایی است که به این عبارت مرقوم بود:
تشرفت لزیارة هذا المرقد الشریف، و وفّقت ببرکة مجاورته الاتیان بالاربعین، و کان الفراغ عنها یوم العاشر من ذی الحجة سنة خمس و عشرین بعد الالف، و انا الفقیر الی الله الغنی محمد بن الحسین العاملی المشتهر ببهاء الدین عفی الله عنهما.

و دیگر عبارتی بود که شخصی در زمان شاه طهماسب اول صفوی نوشته بود بدین عبارت که: الحال که این خط را به یادگار می نویسم یقین دارم که روز آخر عمر من است، و رمقی در من نیست، چه آن که کار نان و قحطی او به جایی رسید که مردها زنهای خود طلاق گفتند و هر خانواده پراکنده کوه و دشت و صحرا گردید، و چه نونهالان که به آرزوی نان جان دادند و چه عروسانی که از گرسنگی عروس حجله گور شدند، و الحال قیمت نان هرگاه یافت شود هر یک چهارده غاز است (چهارده غاز آن روز سه شاهی و نصف امروز است). و این گرانی و قطحی به طوری است که سلطنت سلطان جهانمطاع شاه طهماسب را متزلزل ساخته فی تاریخ 20 شهر صفر 976.
و دیگری به زیر این خط نوشته بود: الحال که این خط می نویسم در نهایت خرّمی و خوشی و سلامتی بدن و یک زن داشته یک زن دیگر هم می خواهم بگیرم.
و در صورتی گرانی به این میزان است که نان هر یک من هشت تومان است 11 رجب 1335

تصویر این دست نوشته را پایین ملاحظه فرمایید


متن را بالا ملاحظه فرمایید


وقتی پرعشوه خانم، بنده ی بیست ساله [و البته خواجه] خود را در سال 1082 هجری آزاد می کند

عتق نامه خواجه سعادت نام غلام هندی خصی پرعشوه خانم

الحمد للمعبود الذی جعل اعتاق العبید من العبودیة سبباً لاعتاق الأعناق یوم الحساب من ظلامة النار، و الثناء للربّ الذی صیّر أحرار الرَقَبة من الرقیّة علّة لکون المحرِّر «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ» مِن زُمرة الاحرار.
و الصلوة و السلام علی حبیب الله المصطفی و رسوله المقتدی، و ولیّه المرتضی و آله و اولاده الائمة الهدی الذی أخبرنا بکون المُعتق مکاتبا الجنّة، و مُدبِراً له ما یدبر لاصحابهم الاخیار.
و بعد غرض از تحریر این رقیمه کریمه آن است که چون همه کس به مضمون صدق مشحون «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» شربت ممات را چشیدنی، و تمام خلق به مفهوم روایت وافی هدایت «اذا کان نفخ الصور نادی مناد جیئوا الی ارقرار و دعوا دار البوار» سفر آخرت را کشیدنی اند، و به مدلول صدق آیین «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ» سرای حیات ابدی باقی دار موعود عقبی، و به منطوق پر اعجاز ناطق «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا» خانه زندگی ناپایدار فانی خانه مشهود دنیاست، و به وعده کریمه «فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» کاشتن تخم افعال حسنه و بر افراشتن نهال اعمال مستحسنه، بارور آمرزش عظیم و رزق کریم و عبارة اخری جنت جاویدان است، خواهد بود،
مستحق و محتاج مغفرت عظیمه، پرعشوه، قربة الی الله تعالی و طلبا لمرضاته، طوق عبودیت و حلقه رقّیت از گردن گوش خواجه سعادت نام غلام هندی خصیّ خود را که تخمینا در سنّ بیست سالگی است برداشته، در سلک احرار منتظم و مطلق العنان گردانید، و آزادی او را زاد راه آن سفر خود نموده، و من بعد تکلیف بندگی بر او از وجه اعتبار ساقط و هابط است. هرجا که خواهد رود و خدمت هر که خواهد کند، و کان ذلک فی تاریخ غره شهر ربیع الاول 1082


فهرست مقالات:
1 جَهم بن صفوان (م 128هـ) تلاش نافرجام برای فهم توحید خالص 11
2 مروری بر جُنگ حاجی محمد بیکا 97
3 مروری بر جُنگ محمد هادی مازندرانی 169
4 تکفیر اهل قبله بین نفی و اثبات (گزارش چند متن از دوره تیموری و صفوی) 223
5 معرفة الابرار، و مرز میان غلو و میانه روی در تشیع 261
6 مسقط در سفرنامه های حج فارسی قاجاری 293
7 قم در آینه شعر شیخ عبدالرزاق مسأله گو «خائف قمی» 315
8 تحلیل و تفسیر متن «تاریخ ایران، دوره مقدّماتی» تألیف جناب آقا شیخ عبدالرزّاق 363
9 رساله در کلام ماتریدی 487
10 از «گذاری به بدویت موتریزه» تا «خسی در میقات» 507 ـ 522




و از نوادر حکایات قصه مباهله مولانا روزبهان شیرازی است با مولانا تقی شوشتری:
بدان که در تاریخ الف من الهجرة مولانا روزبهان شیرازی که از جمله اجلّه ی شیراز بود، خصوصا در علوم ریاضی امتیاز تمام داشت، و در میان طبقه غزلباش [کذا] نمی توانست که موافق اعتقادات خود عمل نماید، از موطن خود مهاجرت اختیار نموده متوجه هندوستان شد، و به خدمت اکبرپادشاه مبادرت نموده، و اعتبار بسیار یافت و به اعلان مذهب شافعی و اوصاف آن و توبیخ مذهب شیعه و تنویه آن قیام می نمود و منصب کتاب داری بدو مفوّض و مرجوع بود، و چون آن پادشاه از دار فنا به دار البقا رفت، پسر او سلطان سلیم الملقب به جهانگیر پادشاه، به جای پدر سر بر آرای اورنگ فرماندهی شد و از وسعت مشرب امر نمود که طوایف امم موافق دین و مذهب خود عمل نمایند، و کسی با کسی در آن باب معاندت و مخاصمت ننماید، و در مجلس او اهل ادیان مختلفه راه داشتند.
اتفاقا روزی مولانا روزبهان در نفی مذهب شیعه سخنی می گفت، و مولانا تقی شوشتری نفی سخنان او می نمود تا آن که میانه ایشان گفتگوی بسیار و مباحثه ی بیشمار شد. پس پادشاه فرمود که از طرفین دلایل مذکور می سازند و حق ثابت نمی وشد و عرصه مجادله را کناری نیست.
مولانا تقی شوشتری گفت که یا مولانا روزبهان، مباهله می کنیم و پادشاه از حقیقت مباهله پرسید. گفتند که مدتی مقرّر می دارند و در آن مدعا دعای بد و نفرین بر هم می کنند که آن که ناحقّ است آسیبی بدو رسد و پادشاه این سخن پسند افتاد.
ایشان دست یکدیگر گرفته تا بیست روز موعد نمودند و در شب هفدهم چراغی خادمه ی مولانا روزبهان به خانه در برد و آتشی از در کتابخانه افتاد و مولانا خود را در کتابخانه انداخت که آتش را بنشاند یا چنین کتاب نفیس بیرون آورد. اتفاقا درهای خانه بر هم آمد و تا آگاه شدن مردم تمام کتابخانه و مولانا روزبهان و آن خادمه در آن خانه بسوختند و پادشاه و اکابر و اصاغر هندوستان متنبّه شده در مقام هواداری شیعه برامدند و مولانا تقی را دوست و دشمن تحفه ها فرستادند و مشار الیه از جمله امرای ذوی الاقتدار شد.


‌مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
احزاب/۲۳


https://historylib.com/articles/6960

احکام نجومی و اغتشاش فکری ـ عقلی در تمدن اسلامی

همه ما می دانیم میان علم نجوم و شبه علم تنجیم که روزگاری علم تلقی می شد ـ البته نه برای همه ـ چه تفاوت فاحشی وجود دارد. اشکال این است که در دوره هایی ـ حتی برخلاف رأی دانشمندان بزرگ دنیای اسلام ـ علم تنجیم اعتباری بیش از علم نجوم داشت. پرسش ما این است که تأثیر این شبه دانش که بسیاری همان وقت هم آن را شبه دانش می دانستند، در وضعیت علم در تمدن اسلامی چه قدر بوده است. وجود این شبه دانشها سبب شد تا مسیر یک علم عوض شود و به جای پیشرفت و ترقی، دنیای اسلام در گل و لای عقب ماندگی علمی بماند. در این مقاله، به بخشی از مخالفت ها با دانش تنجیم که مورد حمایت شاهان و امیران بود، و عالمانی نیز برای ارتزاق دنبالش بودند، چه مقدار بوده و تأثیر منفی آن در وضعیت علم چه اندازه بوده است.




نفحات_ریاحین_در_تعیین_تاریخ_ظهور_در_سال_1204.pdf
1.3Mb
نویسنده این رساله را در سال 1179 ق نوشته و پیش بینی و محاسبه نجومی و ... کرده است که ظهور مهدی (ع) در سال 1204 ق رخ خواهد داد.




چند_متن_تازه_یاب_در_باب_سنیان_دوازده_امامی.pdf
1.1Mb
در همین زمینه مقاله پایین را هم می توانید مطالعه فرمایید 👇👇💐💐



20 last posts shown.