💐🍃☘🍃
🍃🌼🌸
☘🌸
🍃
رفیقی میگفت....؛
کافه بستنی عمو مجید....،
نزدیک شهرک امید تهران با یکی از دوستان....
رفتیم قهوه بخوریم...!
دقت کردم دیدم بعضی ها....؛
هرچی سفارش میدند، میگند:
دوتا هم مبادا حساب کن...!
مثلا پنج تا قهوه لطفا، دوتا واسه ما....
سه تا هم قهوه مبادا....!!
از رفیقم پرسیدم:
ماجرای این قهوه مبادا چیه....؟!
اون هم نمیدونست...!
از خود عمو مجید که از کشتی گیرهای قدیم بود پرسیدیم:
همون موقع یک پیرمرد پاکبان اومد و پرسید:
عمو مجید، قهوه مبادا داری...؟
عمو مجید هم با خوشرویی گفت:
بله پدرجون، بعد هم به صندوقدار گفت:
یه قهوه مبادا با یه شیرینی بده خدمت آقا...!
بعد رو کرد به ما و گفت ببین:
اینجا سر گذره، بعضی وقتا...؛
مردم هرچی واسه خودشون میخرند...
یکی دوتا هم مبادا حساب میکنند...!
خیلی ساده است....؛
مردم جای اونایی که نمیتونند....
پول قهوه و نوشیدنی بدند...؛
بحساب خودشون قهوه یا نوشیدنی مبادا میخرند..!
ما هم کنارش بهشون شیرنی میدیم...!
نمیتوستم، لبخندی که از این همه انسانیت...
توی لیم نشسته بود رو جمع کنم...!
بعد هم گفتیم:
لطفا چهارتا قهوه مبادا هم بحساب ما بزن...!
آهای رفیق....؛
چقدر خوبه ما هم توی این روزهای سخت گرونی زندگیمون...
کمی سخاوت بخرج بدیم و....؛
قهوه مبادا، ساندویج مبادا، آبمیوه مبادا....
حتی لبخند مبادا، به اونایی که...؛
دلشون میخواد ولی نمیتونند...
داشته باشند، هدیه بدیم...!
"و تمام"
الهی خلق را از ما رضا کن
تو ما را تعلق ها جدا کن
سخاوت را عجین کن با دل ما
قناعت را قرین کن با دل ما
الهی رویمان زردی نگیرد
دل ما درد بی دردی نگیرد
بدست آریم قلبی را که خسته است
دلی کز سنگ محنت ها شکسته است
فرو افتادگان را یار باشیم
انیس و مونس غمخوار باشیم
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
🍃🌼🌸
☘🌸
🍃
رفیقی میگفت....؛
کافه بستنی عمو مجید....،
نزدیک شهرک امید تهران با یکی از دوستان....
رفتیم قهوه بخوریم...!
دقت کردم دیدم بعضی ها....؛
هرچی سفارش میدند، میگند:
دوتا هم مبادا حساب کن...!
مثلا پنج تا قهوه لطفا، دوتا واسه ما....
سه تا هم قهوه مبادا....!!
از رفیقم پرسیدم:
ماجرای این قهوه مبادا چیه....؟!
اون هم نمیدونست...!
از خود عمو مجید که از کشتی گیرهای قدیم بود پرسیدیم:
همون موقع یک پیرمرد پاکبان اومد و پرسید:
عمو مجید، قهوه مبادا داری...؟
عمو مجید هم با خوشرویی گفت:
بله پدرجون، بعد هم به صندوقدار گفت:
یه قهوه مبادا با یه شیرینی بده خدمت آقا...!
بعد رو کرد به ما و گفت ببین:
اینجا سر گذره، بعضی وقتا...؛
مردم هرچی واسه خودشون میخرند...
یکی دوتا هم مبادا حساب میکنند...!
خیلی ساده است....؛
مردم جای اونایی که نمیتونند....
پول قهوه و نوشیدنی بدند...؛
بحساب خودشون قهوه یا نوشیدنی مبادا میخرند..!
ما هم کنارش بهشون شیرنی میدیم...!
نمیتوستم، لبخندی که از این همه انسانیت...
توی لیم نشسته بود رو جمع کنم...!
بعد هم گفتیم:
لطفا چهارتا قهوه مبادا هم بحساب ما بزن...!
آهای رفیق....؛
چقدر خوبه ما هم توی این روزهای سخت گرونی زندگیمون...
کمی سخاوت بخرج بدیم و....؛
قهوه مبادا، ساندویج مبادا، آبمیوه مبادا....
حتی لبخند مبادا، به اونایی که...؛
دلشون میخواد ولی نمیتونند...
داشته باشند، هدیه بدیم...!
"و تمام"
الهی خلق را از ما رضا کن
تو ما را تعلق ها جدا کن
سخاوت را عجین کن با دل ما
قناعت را قرین کن با دل ما
الهی رویمان زردی نگیرد
دل ما درد بی دردی نگیرد
بدست آریم قلبی را که خسته است
دلی کز سنگ محنت ها شکسته است
فرو افتادگان را یار باشیم
انیس و مونس غمخوار باشیم
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿