🔴 لزوم صیانت از آزادی نقد و نظر شهروندان در عین اهتمام به سلامت روانی جامعه
🔻همه می دانیم که آزادی بیان و حق شهروندان برای نقد و نظر در خصوص مسائل گوناگون، از جمله حقوق شناخته شده جهانی است. هم چنین می دانیم که حق بر سلامت از جمله در حوزه سلامت روان یا سلامت اجتماعی نیز از حقوق انسانی است و همه نظام های حکومتی و سایر نهادهای اثرگذار یا عموم مردم باید در جهت رعایت این حقوق به تعهدات خود عمل کنند. در عین حال این را می دانیم که این حق ها چارچوبهای مشخصی دارد و نمی توان به نام بهره مندی از این حقوق و آزادی ها مرتکب اقداماتی شد که نقض سایر حقوق انسانی اعم از حقوق فردی یا جمعی را در پی داشته باشد. در دنیای کنونی، تفاوت جوامع مختلف عمدتا نه در شناسایی یا انکار گزاره های فوق است بلکه در این است که چگونه به مصادیق بهره مندی از آزادی ها در مواجهه با لزوم رعایت چارچوب های آن ورود می کنند. نظامهایی که واقعا مقید به رعایت حقوق مردم هستند هیچگاه پیشبرد اهداف اقتدارگرایانه و سلیقه های شخصی خود در حکمرانی را بهانه ای قرار نمی دهند که از پوشش اهتمام به رعایت چارچوبهای پذیرفته شده حقوق و آزادیها بهره برده و عملا امکان استفاده مردم از حقوقشان را منتفی نمایند یا آنرا به حداقل وجه برسانند. در مقابل، نظام هایی که حرف، فقط حرف خودشان است و حقوق و آزادی ها تابع فهم و سلیقه خودشان است، معمولا قیّم مآبانه هر موردی را که محدود می کنند با این ادعاست که در جهت حفاظت از چارچوب های پذیرفته شده حقوق مردم عمل کردیم. اگر شهروندان نباید حرفی بزنند که برخلاف میل آنها باشد به این جهت است که ذهن مردم مشوش نشود، اگر نباید از آزادی اجتماعات برخوردار شوند به این جهت است که نظم عمومی به هم نریزد و آرامش جامعه مخدوش نشود، اگر نباید آزادی عقیده مردم محترم داشته شود به این جهت است که سلامت روان جامعه حفظ گردد و همین قصه در مورد همه مصادیق نقض حقها و محدودیت های غیر قابل قبول امکان پیاده سازی دارد. شاید به نظر کسانی که در کشورهای مختلف با این فرمول حقوق مردم را لگد مال می کنند ، اقداماتشان طبیعی و غیر قابل خدشه تلقی گردد اما واقعیت این است که در جهان کنونی آنقدر مردم رشد یافته اند که این فرمول نخ نما شده و براحتی همه می توانند درک نمایند که هدف کارگزاران یک نظام سیاسی در عملکردهای این گونه، صیانت از حقوق و آزادیها در عین رعایت محدوده های پذیرفته شده است یا حفظ قدرت و تسلط بر همه امور ولو با نقض مستمر حقوق مردم.
🔻بعد از یادآوری نکته یاد شده، خوب است به جامعه خود بنگریم. مدتی است مسئولان مختلف نگرانی خویش را نسبت به سلامت روانی جامعه اعلام می دارند و مبتنی بر همین عنوان بعضا توصیه هایی می شود که با افراد مختلف با عنوان سیاه نمایی یا خدشه به سلامت روان جامعه یا خالی کردن دل مردم برخورد شود و در عمل نیز مواردی از برخوردها در رسانه ها بازتاب یافته است. به توصیه کنندگان این نگرانی و اقدام کنندگان باید متذکر شد که اولا مراقب باشید که حقوق و آزادی های عمومی شهروندان برای ابراز نظر و انتقاد از مسائل گوناگون، براحتی نقض نشود. ثانیا توجه شود که سلامت روان فقط ناشی از بیان هایی نقض نمی شود که مردم در خصوص وقایع یا مسائل متنوع توصیف یا تحلیلی مخالف نظر صاحب منصبان داشته باشند بلکه سلامت روان جامعه در موارد متعددی ممکن است از بیان های خود مسئولان و دارندگان تریبون های عمومی یا از سایر عملکردهای آنان به هم بریزد و مخدوش شود. اگر قرار بر صیانت از سلامت روان به عنوان یک حق انسانی باشد باید برای همه مصادیق خدشه زننده به سلامت روان مردم حساس بود و در موارد مربوط به گفتار یا عملکرد صاحب منصبان یا افرادی که خود را طرفدار یا همفکر مراجع رسمی معرفی می کنند، نیز حساسیت نشان داد. کم نیستند مواردی که متخصصان روانشناسی به عنوان ذیصلاح ترین کارشناسان کشور اعلام می دارند که فلان عملکردها یا گفتارها بر خلاف سلامت روان جامعه است . آیا به این انذارها و نگرانی ها توجهی میشود؟
🔻اگر جامعه در عمل این را تائید کند که مسئولان حافظ آزادی های مشروع آنها هستند و به تنوع افکار و اندیشه ها و دیدگاهها احترام می گذارند، مسلما در مواردی که باید برای دفاع از محدود های حقوق و آزادی ها نیز اقدام کرد از هر گونه برخورد قانونی لازم حمایت خواهند کرد واین گونه هر دو وجه موضوع، محترم نگاه داشته خواهد شد چنانچه وقتی چندی قبل یک مداح، مطالبی را علیه اهل سنت بیان کرد و مراجع قانونی بلافاصله در جهت محدودسازی و برخورد قانونی با بیان کننده اقدام کردند با حمایت افکار عمومی مواجه شدند واین اقدام موجه تلقی شد.
@ihrciran
🔻همه می دانیم که آزادی بیان و حق شهروندان برای نقد و نظر در خصوص مسائل گوناگون، از جمله حقوق شناخته شده جهانی است. هم چنین می دانیم که حق بر سلامت از جمله در حوزه سلامت روان یا سلامت اجتماعی نیز از حقوق انسانی است و همه نظام های حکومتی و سایر نهادهای اثرگذار یا عموم مردم باید در جهت رعایت این حقوق به تعهدات خود عمل کنند. در عین حال این را می دانیم که این حق ها چارچوبهای مشخصی دارد و نمی توان به نام بهره مندی از این حقوق و آزادی ها مرتکب اقداماتی شد که نقض سایر حقوق انسانی اعم از حقوق فردی یا جمعی را در پی داشته باشد. در دنیای کنونی، تفاوت جوامع مختلف عمدتا نه در شناسایی یا انکار گزاره های فوق است بلکه در این است که چگونه به مصادیق بهره مندی از آزادی ها در مواجهه با لزوم رعایت چارچوب های آن ورود می کنند. نظامهایی که واقعا مقید به رعایت حقوق مردم هستند هیچگاه پیشبرد اهداف اقتدارگرایانه و سلیقه های شخصی خود در حکمرانی را بهانه ای قرار نمی دهند که از پوشش اهتمام به رعایت چارچوبهای پذیرفته شده حقوق و آزادیها بهره برده و عملا امکان استفاده مردم از حقوقشان را منتفی نمایند یا آنرا به حداقل وجه برسانند. در مقابل، نظام هایی که حرف، فقط حرف خودشان است و حقوق و آزادی ها تابع فهم و سلیقه خودشان است، معمولا قیّم مآبانه هر موردی را که محدود می کنند با این ادعاست که در جهت حفاظت از چارچوب های پذیرفته شده حقوق مردم عمل کردیم. اگر شهروندان نباید حرفی بزنند که برخلاف میل آنها باشد به این جهت است که ذهن مردم مشوش نشود، اگر نباید از آزادی اجتماعات برخوردار شوند به این جهت است که نظم عمومی به هم نریزد و آرامش جامعه مخدوش نشود، اگر نباید آزادی عقیده مردم محترم داشته شود به این جهت است که سلامت روان جامعه حفظ گردد و همین قصه در مورد همه مصادیق نقض حقها و محدودیت های غیر قابل قبول امکان پیاده سازی دارد. شاید به نظر کسانی که در کشورهای مختلف با این فرمول حقوق مردم را لگد مال می کنند ، اقداماتشان طبیعی و غیر قابل خدشه تلقی گردد اما واقعیت این است که در جهان کنونی آنقدر مردم رشد یافته اند که این فرمول نخ نما شده و براحتی همه می توانند درک نمایند که هدف کارگزاران یک نظام سیاسی در عملکردهای این گونه، صیانت از حقوق و آزادیها در عین رعایت محدوده های پذیرفته شده است یا حفظ قدرت و تسلط بر همه امور ولو با نقض مستمر حقوق مردم.
🔻بعد از یادآوری نکته یاد شده، خوب است به جامعه خود بنگریم. مدتی است مسئولان مختلف نگرانی خویش را نسبت به سلامت روانی جامعه اعلام می دارند و مبتنی بر همین عنوان بعضا توصیه هایی می شود که با افراد مختلف با عنوان سیاه نمایی یا خدشه به سلامت روان جامعه یا خالی کردن دل مردم برخورد شود و در عمل نیز مواردی از برخوردها در رسانه ها بازتاب یافته است. به توصیه کنندگان این نگرانی و اقدام کنندگان باید متذکر شد که اولا مراقب باشید که حقوق و آزادی های عمومی شهروندان برای ابراز نظر و انتقاد از مسائل گوناگون، براحتی نقض نشود. ثانیا توجه شود که سلامت روان فقط ناشی از بیان هایی نقض نمی شود که مردم در خصوص وقایع یا مسائل متنوع توصیف یا تحلیلی مخالف نظر صاحب منصبان داشته باشند بلکه سلامت روان جامعه در موارد متعددی ممکن است از بیان های خود مسئولان و دارندگان تریبون های عمومی یا از سایر عملکردهای آنان به هم بریزد و مخدوش شود. اگر قرار بر صیانت از سلامت روان به عنوان یک حق انسانی باشد باید برای همه مصادیق خدشه زننده به سلامت روان مردم حساس بود و در موارد مربوط به گفتار یا عملکرد صاحب منصبان یا افرادی که خود را طرفدار یا همفکر مراجع رسمی معرفی می کنند، نیز حساسیت نشان داد. کم نیستند مواردی که متخصصان روانشناسی به عنوان ذیصلاح ترین کارشناسان کشور اعلام می دارند که فلان عملکردها یا گفتارها بر خلاف سلامت روان جامعه است . آیا به این انذارها و نگرانی ها توجهی میشود؟
🔻اگر جامعه در عمل این را تائید کند که مسئولان حافظ آزادی های مشروع آنها هستند و به تنوع افکار و اندیشه ها و دیدگاهها احترام می گذارند، مسلما در مواردی که باید برای دفاع از محدود های حقوق و آزادی ها نیز اقدام کرد از هر گونه برخورد قانونی لازم حمایت خواهند کرد واین گونه هر دو وجه موضوع، محترم نگاه داشته خواهد شد چنانچه وقتی چندی قبل یک مداح، مطالبی را علیه اهل سنت بیان کرد و مراجع قانونی بلافاصله در جهت محدودسازی و برخورد قانونی با بیان کننده اقدام کردند با حمایت افکار عمومی مواجه شدند واین اقدام موجه تلقی شد.
@ihrciran