چه می توان گفت در بارۀ آن آهوی لنگی که آهوان رامشگر و رقصان را به نظر نفرت مینگرد. چه می توان گفت در بارۀ آن گاوی که یوغ خود را دوست دارد، گوزن و آهوی جنگل را آواره و گمراه می داند.
چه می توان گفت دربارۀ آن مار پیری که نمی تواند پوست خود را بیفگند و همه را برهنه و بی حیا می خواند.
و آن کو در محفل عروسی پیش از وقت می آید، می خورد و می ماند تا خسته می شود و آنگاه می رود و می گوید بزمها همه تخلف و بزمیان همگان شکنندۀ قوانین اند؟
من دربارۀ اینها چه بگویم جز اینکه بگویم این گروه نیز در پرتو خورشید ایستاده اما به آفتاب پشت کرده اند. تنها سایه های خود را می نگرند. سایۀ شان قانون شان است. آفتاب در نزد ایشان سایه افگنی بیش نیست. پیروی قانون در نزد ایشان دنبال کردن سایه است.
پیامبر- جبران خلیل جبران
@harfenabme
چه می توان گفت دربارۀ آن مار پیری که نمی تواند پوست خود را بیفگند و همه را برهنه و بی حیا می خواند.
و آن کو در محفل عروسی پیش از وقت می آید، می خورد و می ماند تا خسته می شود و آنگاه می رود و می گوید بزمها همه تخلف و بزمیان همگان شکنندۀ قوانین اند؟
من دربارۀ اینها چه بگویم جز اینکه بگویم این گروه نیز در پرتو خورشید ایستاده اما به آفتاب پشت کرده اند. تنها سایه های خود را می نگرند. سایۀ شان قانون شان است. آفتاب در نزد ایشان سایه افگنی بیش نیست. پیروی قانون در نزد ایشان دنبال کردن سایه است.
پیامبر- جبران خلیل جبران
@harfenabme