همیشه از این وحشت داشتم که نکند آدم بی هدفی باشم و مبادا دلیلی درست و حسابی برای زنده ماندن نداشته باشم. حالا رو در روی این واقعیت ها، به پوچی درونی خودم یقین کرده بودم. در این محیط که با آن محیطی که منشاء عادت های ناچیزم بود، این همه فرق داشت، انگار که داشتم تکه پاره می شدم. خیلی راحت حس می کردم که کاملاً آماده ام دیگر نباشم.
سفر به انتهای شب/ لویی فردینان سلین
@grayart
سفر به انتهای شب/ لویی فردینان سلین
@grayart