دختر...!
خواستم بگم «خواهر» دیدم مذهبی ها بد جلوه دادن...
خواستم بگم «خانوم» دیدم معلما لهش کردن تو ذهنت...
تا همین حد میگم «دختر» که معلوم باشه مخاطبم کیه...
درسته که شرایط فعلی ایران محدودیتهای زیادی مثل جلوگیری از ورود به ورزشگاه، حجاب اجباری، ممنوعیت بی دلیل برای برخی مشاغل و... رو بهت تحمیل میکنه...
درسته که خانواده، برادرت رو به تو ترجیح میده و جامعه موقع رانندگی مسخرت میکنه...
ولی منشأ تمامی این محدودیتها بیرونیه
این محدودیتها هیچوقت به گرد محدودیتهای ذهنیت نمیرسه!!!
وقتی یه پسر ازت سوء استفاده میکنه و بهت پیام میده : «ج*ده خانوم گمشو ریختتو نبینم» و تو هر روز پروفایلشو چک میکنی و خدا خدا میکنی که باز بهت روی خوش نشون بده...
تو از نظر ذهنی بردهای...
وقتی آهنگایی گوش میدی که از اول تا آخر «زنستیزی»داره و تو باهاش همخونی میکنی...
از نظر ذهنی بردهای...
وقتی خدا تو رو آزاد آفریده ولی تو میشی مستعمرهی شرکتهای لوازم آرایشی...
از نظر ذهنی بردهای...
وقتی تحت لوای آزادی، داف بودن رو به خانم بودن ترجیح میدی...
از نظر ذهنی بردهای...
وقتی فکر میکنی اونایی که به جایی رسیدن حتماً یه اتفاق خاصی واسشون افتاده و تو هیچ استعدادی نداری...
از نظر ذهنی بردهای...
زیاده گویی نکنم...
به قول هوشنگ ابتهاج:
تا در قفس بال و پر خویش اسیر است
بیگانهی پرواز بُوَد مرغ هوایی
#درد_دل_ادمین
@KillNWO