مطالب از کتاب در غروب ابدی
نوشته ی بهروز جلالی
#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_زادروز_فروغ
__________
@foroghfarokhzad
فروغ در دنیایی چشم به جهان گشود ،که دنیای او نبود ،دنیای دیگرانی بود که سرنوشت او و همروزگاران او را رقم می زنند .دوران کودکی اش در خانواده ای گذشت که شغل نظامیگری پدر،رنگی ازخشونت و حاکمیت مطلق به آن بخشیده بود ؛چهره پدر همیشه از یک خشونت عجیب مردانه پر بود .او تلخ تلخ ،سرد سرد و خشن خشن بود .یک سرباز واقعی با یک سرباز واقعی با یک چهره قراردادی یا بهتر بگویم با یک ماسک قرار دهنده،و همیشه همینطور بود .یادم می آید به محض اینکه صدای مهمیز چکمه هایش بلند میشد همه ما از حالی که بودیم بیرون می امدیم و خودمان از دیدرس و دسترس او دور میکردیم .ولی همین پدرخشنی ک مارا حتی با صدای پاهایش فراری می داد گاهگاهی که به خود می آمد و ماسک از چهره اش فرو می افتاد با شدید ترین احساسات ما را در اغوش میگرفت و زیباترین اشکها از گوشه چشمش سرازیر میشد .پدر عاشق شعر بود و هست .پدر جز مطالعه هیچ سرگرمی دیگری نداشت و ندارد .پدر همه عمر به دنبال کشف و تحقیق بود و هست .تمام خانه را به کتابخانه تبدیل کرده بود و هنوز هم تعدادی از آن کتابها با بی نظمی در اطاق خاک گرفته اش انباشته شده است .مادر فروغ زنی ساده دل بود و از نظر زمانی در گذشته ها می زیست ،گذشته هایی لبریز از خوبی ها ،زیبایی ها،و سنتهای مقدس :مادر ،یک زن به تمام معنی بود و زنی ساده دل و کودک وار و خوش باور .زنی که قدرت شناخت بدی هارا نداشت و همه دنیا و ادمهایش را در قالب خوب و خوبی میدید ،زنی اویخته به تمام سنت ها و قرار داد ها ..فروغ برادرانی به نام های امیرمسعود،مهرداد ،مهران و فریدون داشت و خواهرانی به نام های پوران و گلوریا .فروغ چهارمین فرزند خانواده بود _____________
اولین کانال رسمی اثار فروغ فرخزاد
@foroghfarokhzad
نوشته ی بهروز جلالی
#به_مناسبت_نزدیک_شدن_به_زادروز_فروغ
__________
@foroghfarokhzad
فروغ در دنیایی چشم به جهان گشود ،که دنیای او نبود ،دنیای دیگرانی بود که سرنوشت او و همروزگاران او را رقم می زنند .دوران کودکی اش در خانواده ای گذشت که شغل نظامیگری پدر،رنگی ازخشونت و حاکمیت مطلق به آن بخشیده بود ؛چهره پدر همیشه از یک خشونت عجیب مردانه پر بود .او تلخ تلخ ،سرد سرد و خشن خشن بود .یک سرباز واقعی با یک سرباز واقعی با یک چهره قراردادی یا بهتر بگویم با یک ماسک قرار دهنده،و همیشه همینطور بود .یادم می آید به محض اینکه صدای مهمیز چکمه هایش بلند میشد همه ما از حالی که بودیم بیرون می امدیم و خودمان از دیدرس و دسترس او دور میکردیم .ولی همین پدرخشنی ک مارا حتی با صدای پاهایش فراری می داد گاهگاهی که به خود می آمد و ماسک از چهره اش فرو می افتاد با شدید ترین احساسات ما را در اغوش میگرفت و زیباترین اشکها از گوشه چشمش سرازیر میشد .پدر عاشق شعر بود و هست .پدر جز مطالعه هیچ سرگرمی دیگری نداشت و ندارد .پدر همه عمر به دنبال کشف و تحقیق بود و هست .تمام خانه را به کتابخانه تبدیل کرده بود و هنوز هم تعدادی از آن کتابها با بی نظمی در اطاق خاک گرفته اش انباشته شده است .مادر فروغ زنی ساده دل بود و از نظر زمانی در گذشته ها می زیست ،گذشته هایی لبریز از خوبی ها ،زیبایی ها،و سنتهای مقدس :مادر ،یک زن به تمام معنی بود و زنی ساده دل و کودک وار و خوش باور .زنی که قدرت شناخت بدی هارا نداشت و همه دنیا و ادمهایش را در قالب خوب و خوبی میدید ،زنی اویخته به تمام سنت ها و قرار داد ها ..فروغ برادرانی به نام های امیرمسعود،مهرداد ،مهران و فریدون داشت و خواهرانی به نام های پوران و گلوریا .فروغ چهارمین فرزند خانواده بود _____________
اولین کانال رسمی اثار فروغ فرخزاد
@foroghfarokhzad