#پارت_صد_و_شصت
#صحرای_ویرانگر
#فرشته_تات_شهدوست
با تعجب پرسیدم: وحید کیه؟!.
با لبخند سرش رو سمتم گرفت و گفت: بادیگارد جدیدت.
و تا اومدم یه چیزی بگم ادامه داد: قرار بود بشه.اما وقتی دیدم هیچ کس بهتر از خودم نمی تونه مراقب دختر سرتق و سنگدلی مثل صحرای من باشه گفتم برگرده سر پستش.نمی خواستم بازم ریسک کنم.
جدی گفتم: من نیازی به محافظ ندارم.وگرنه عقلم می رسید یکی رو با خودم بیارم اینجا.
—عقلت نرسید چون من باهات بودم.چه بهتر.
نگاهش کردم.
گفته بودم تو حاضرجوابی نظیر نداره؟
وقتی دید اخم کردم خندید.
نیم نگاهی به جلو انداخت و سرش رو کمی سمتم مایل کرد و خیره تو چشم هام گفت: اینجوری که اخم می کنی بیشتر عاشقت میشم اونوقت دیگه نمی تونی جلومو بگیری که نزدیکت نشم، از ما گفتن بود.ولی تو نشنیده بگیر.
خندید.اعصابم رو ریخته بود بهم.
از دست اون کلافه نبودم.از دست خودم عاصی شده بودم.
از این قلب بی صاحاب که تا به این آدم می رسید دیوونه بازی هاش از سر گرفته می شد و من اینو نمی خواستم.
همونطور که دستش رو می برد سمت پخش گفت: امروز یه چیز جالبی کشف کردم.
نگاهم روی نیمرخش بود و یه لحظه حس کردم واقعا جذابه.
سرم رو با اخم تکون دادم.دارم خل میشم!عین خودش!
گه گاهی به جلو نگاه می کرد.هر چند جاده کاملا خلوت بود و اطراف تا چشم کار می کرد بیابون بود.
همزمان که اون آهنگ رو پلی می کرد سرش رو از همون فاصله چرخوند و چشمانش رو به صورتم انداخت و با لبخند گرم و نگاه گیرایی گفت: تو که ویرانگری.منم سوپرمن.عجب زوج کاملی بشیم ما.بیا دنیا رو بهم بریزیم.هر چند با یه گوشه چشمت عالمو دیوونه می کنی، دیگه کمکای من به چشم کسی نمیاد.
چپ چپ نگاهش کردم که خندید و آهنگ پخش شد.
به پشتی صندلی تکیه داد و در همون حال که یک دستش رو روی فرمون گذاشته بود و آرنج دست چپش رو به پنجره ی ماشین تکیه داده بود با لبخند کمرنگی به جاده خیره شد.
کمی که روی صورتش دقیق شدم سرم رو چرخوندم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم.
سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم.
خسته بودم.اونقدر که نایی واسه ام نمونده بود.
چه روز نحسی بود خدایا.
صدای آهنگ فضای ماشین رو پر کرده بود.
امیرسام کمی صداش رو بالاتر برد.
همزمان که چشم هام رو می بستم توی دلم گفتم: خدایا عاقبت ما قرار ِ چی بشه؟
"آهنگ اخماتو وا کن _ بهنام بانی
نه، نمیشه از تو دست کشید و
بدونه تو نفس کشید و
نمیشه بی تو زندگی کرد
مگه کسی هست
با عشقشم بتونه بد شه
از این همه علاقه رد شه
نمیشه آخه بچگی کرد
مگه دسته توئه دیوونه
دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
فقط یادت نره
شدی عشقه کسی که از همه عاشقتره
اینو یادت نره عشقم فقط با من بخند
دیگه چشماتو رو دور و بری هاتم ببند
آره با من بخند
فقط جایی نرو
می دونی دل ندارم دیگه تنهایی نرو
دیگه جایی نرو عشقم فقط با من بمون
نذار هیچ چیزی بندازه جدایی بینمون
آره با من بمون
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو"
🍁
https://t.me/joinchat/AAAAADwL--mURhucLF3Zrg
#صحرای_ویرانگر
#فرشته_تات_شهدوست
با تعجب پرسیدم: وحید کیه؟!.
با لبخند سرش رو سمتم گرفت و گفت: بادیگارد جدیدت.
و تا اومدم یه چیزی بگم ادامه داد: قرار بود بشه.اما وقتی دیدم هیچ کس بهتر از خودم نمی تونه مراقب دختر سرتق و سنگدلی مثل صحرای من باشه گفتم برگرده سر پستش.نمی خواستم بازم ریسک کنم.
جدی گفتم: من نیازی به محافظ ندارم.وگرنه عقلم می رسید یکی رو با خودم بیارم اینجا.
—عقلت نرسید چون من باهات بودم.چه بهتر.
نگاهش کردم.
گفته بودم تو حاضرجوابی نظیر نداره؟
وقتی دید اخم کردم خندید.
نیم نگاهی به جلو انداخت و سرش رو کمی سمتم مایل کرد و خیره تو چشم هام گفت: اینجوری که اخم می کنی بیشتر عاشقت میشم اونوقت دیگه نمی تونی جلومو بگیری که نزدیکت نشم، از ما گفتن بود.ولی تو نشنیده بگیر.
خندید.اعصابم رو ریخته بود بهم.
از دست اون کلافه نبودم.از دست خودم عاصی شده بودم.
از این قلب بی صاحاب که تا به این آدم می رسید دیوونه بازی هاش از سر گرفته می شد و من اینو نمی خواستم.
همونطور که دستش رو می برد سمت پخش گفت: امروز یه چیز جالبی کشف کردم.
نگاهم روی نیمرخش بود و یه لحظه حس کردم واقعا جذابه.
سرم رو با اخم تکون دادم.دارم خل میشم!عین خودش!
گه گاهی به جلو نگاه می کرد.هر چند جاده کاملا خلوت بود و اطراف تا چشم کار می کرد بیابون بود.
همزمان که اون آهنگ رو پلی می کرد سرش رو از همون فاصله چرخوند و چشمانش رو به صورتم انداخت و با لبخند گرم و نگاه گیرایی گفت: تو که ویرانگری.منم سوپرمن.عجب زوج کاملی بشیم ما.بیا دنیا رو بهم بریزیم.هر چند با یه گوشه چشمت عالمو دیوونه می کنی، دیگه کمکای من به چشم کسی نمیاد.
چپ چپ نگاهش کردم که خندید و آهنگ پخش شد.
به پشتی صندلی تکیه داد و در همون حال که یک دستش رو روی فرمون گذاشته بود و آرنج دست چپش رو به پنجره ی ماشین تکیه داده بود با لبخند کمرنگی به جاده خیره شد.
کمی که روی صورتش دقیق شدم سرم رو چرخوندم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم.
سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم.
خسته بودم.اونقدر که نایی واسه ام نمونده بود.
چه روز نحسی بود خدایا.
صدای آهنگ فضای ماشین رو پر کرده بود.
امیرسام کمی صداش رو بالاتر برد.
همزمان که چشم هام رو می بستم توی دلم گفتم: خدایا عاقبت ما قرار ِ چی بشه؟
"آهنگ اخماتو وا کن _ بهنام بانی
نه، نمیشه از تو دست کشید و
بدونه تو نفس کشید و
نمیشه بی تو زندگی کرد
مگه کسی هست
با عشقشم بتونه بد شه
از این همه علاقه رد شه
نمیشه آخه بچگی کرد
مگه دسته توئه دیوونه
دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
فقط یادت نره
شدی عشقه کسی که از همه عاشقتره
اینو یادت نره عشقم فقط با من بخند
دیگه چشماتو رو دور و بری هاتم ببند
آره با من بخند
فقط جایی نرو
می دونی دل ندارم دیگه تنهایی نرو
دیگه جایی نرو عشقم فقط با من بمون
نذار هیچ چیزی بندازه جدایی بینمون
آره با من بمون
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو
دیوونه، دیگه اخماتو واکن
منو عشقم صدا کن
توی چشمام نگاه کن
دیوونه، دیگه دارم هواتو
دلم آرومه با تو
نبینم گریه هاتو"
🍁
https://t.me/joinchat/AAAAADwL--mURhucLF3Zrg