قبل از اینکه به طور جدی شروع به نوشتن رمانی کنید، چه مدت از وقتتان را آگاهانه و به طور منظم، صرف طرح و نقشه رمانتان میکنید؟
سیمنون: همانطور که گفتید باید بین کار منظم و آگاهانه و کار ناخودآگاهانه فرق گذاشت. من هر بار به طور ناخودآگاه دو یا سه مضمون (و نه رمان و یا فکر و نقشهی چند رمان) در ذهنم دارم. گرچه هیچ وقت فکر نمیکنم که این مضامین احتمالا خمیرمایههای چند رمان هستند. دقیقتر بگویم، این مضامین برخاسته از مسائلی هستند که خود مرا نگران و مضطرب کردهاند. دو روز قبل از اینکه شروع به نوشتن رمانی کنم، یکی از این دو مضمون را برای کار انتخاب میکنم؛ ولی حتی قبل از اینکه دست به انتخاب آگاهانهی مضمونی بزنم، کیفیت حسی فضا و محیط داستانم را پیدا میکنم. مثلاً امروز اینجا هوا کمی آفتابی است و ممکن است مرا یاد فصل بهار فلان سال شهر کوچکی در ایتالیا یا فرانسه و یا در ایالت آریزونا و یا جای دیگری، بیندازد. و بعد کمکم جهان کوچکی به همراه تعدادی از اشخاص در ذهنم شکل میگیرد. این اشخاص تا حدی همانهایی هستند که میشناسم و البته تا حدودی هم ساختهی تخیل محض و یا به اصطلاح آمیزهای از تخیل و واقعیت هستند. پس از این مرحله، مضمونی که قبلا در ذهن داشتم ظاهر، و جزئی از زندگی این اشخاص میشود؛ یعنی مشکل عذاب دهندهی من، میشود مشکل این اشخاص؛ و مشکل این اشخاص، رمان مرا به وجود میآورد.
سیمنون: همانطور که گفتید باید بین کار منظم و آگاهانه و کار ناخودآگاهانه فرق گذاشت. من هر بار به طور ناخودآگاه دو یا سه مضمون (و نه رمان و یا فکر و نقشهی چند رمان) در ذهنم دارم. گرچه هیچ وقت فکر نمیکنم که این مضامین احتمالا خمیرمایههای چند رمان هستند. دقیقتر بگویم، این مضامین برخاسته از مسائلی هستند که خود مرا نگران و مضطرب کردهاند. دو روز قبل از اینکه شروع به نوشتن رمانی کنم، یکی از این دو مضمون را برای کار انتخاب میکنم؛ ولی حتی قبل از اینکه دست به انتخاب آگاهانهی مضمونی بزنم، کیفیت حسی فضا و محیط داستانم را پیدا میکنم. مثلاً امروز اینجا هوا کمی آفتابی است و ممکن است مرا یاد فصل بهار فلان سال شهر کوچکی در ایتالیا یا فرانسه و یا در ایالت آریزونا و یا جای دیگری، بیندازد. و بعد کمکم جهان کوچکی به همراه تعدادی از اشخاص در ذهنم شکل میگیرد. این اشخاص تا حدی همانهایی هستند که میشناسم و البته تا حدودی هم ساختهی تخیل محض و یا به اصطلاح آمیزهای از تخیل و واقعیت هستند. پس از این مرحله، مضمونی که قبلا در ذهن داشتم ظاهر، و جزئی از زندگی این اشخاص میشود؛ یعنی مشکل عذاب دهندهی من، میشود مشکل این اشخاص؛ و مشکل این اشخاص، رمان مرا به وجود میآورد.