➕ مامان همیشه برای من دعا میکند. یک روز که خیلی گرفتار بودم به مامانم گفتم: میخوام زنگ بزنم بگم بابا برام دعا کنه، مامانا از بس دعا میکنن، گوشهای خدا عادت کرده و زیاد توجهی بهش نمیکنه، ولی باباها خیلی کم پیش میاد دعا کنن و وقتی دعا کنن خدا میگه: عه! داره دعا میکنه؟ بذار برم ببینم چی میگه...
مامان هیچ چیز نگفت و سکوت کرد.
➕ چند ساعت بعد، مشکلم به شکل معجزهآسایی حل شد، در حالی که هنوز زنگ نزدهبودم به بابا!
به مامان زنگ زدم و گفتم: مامان انصافا در این فاصلهی کوتاه، چه کردی که معجزه شد؟
- گفت: هیچی! به خدا گفتم: من همین دعا کردن از دستم بر میاد، نذار بچهم از دعای من و مهربونی تو ناامید بشه، بذار اگر به دعا کردنه، خودم واسهش کافی باشم... همین!
و من ایمان آوردم که خدا از دریچهی قلب مادران به ما نگاه میکند.
✍️: نرگس صرافیان
مامان هیچ چیز نگفت و سکوت کرد.
➕ چند ساعت بعد، مشکلم به شکل معجزهآسایی حل شد، در حالی که هنوز زنگ نزدهبودم به بابا!
به مامان زنگ زدم و گفتم: مامان انصافا در این فاصلهی کوتاه، چه کردی که معجزه شد؟
- گفت: هیچی! به خدا گفتم: من همین دعا کردن از دستم بر میاد، نذار بچهم از دعای من و مهربونی تو ناامید بشه، بذار اگر به دعا کردنه، خودم واسهش کافی باشم... همین!
و من ایمان آوردم که خدا از دریچهی قلب مادران به ما نگاه میکند.
✍️: نرگس صرافیان