#پارت629
ولی نه نمیشه بذار بعد مهمونی درست و حسابی واست خفه میشم..
الان دیگه مهمون خانم بزرگ می رسه...
خانم بزرگ که انگارتازه متوجه ساعت شده بود..
یه نگاه به ساعت اشپزخونه انداخت و گفت:ای وای 5 دقیقه ی
دیگه می رسه...
به کل از اومدنش غافل شده بودم...بیاید بریم بیرون..
الان به خدمتکار میگم بیاد اینجا رو تمیز کنه..زود باشید..
همگی خواستیم از اشپزخونه بریم بیرون که خانم بزرگ رو به پدرام
گفت:یادت باشه جواب سوالای منو ندادیا...یه جوری از زیرش در رفتی...
پدرام لبخند نادری زد که واقعا هم من تعجب کردم هم هانی و خانم بزرگ...
پدرام با همون لبخندش که خیلی هم بهش می اومد
رو به خانم بزرگ گفت:یادم میمونه خانم بزرگ..
❌❌ توجهههه👇👇
عزیزانی که درخواست رمان کامل #قلب_بیتابم داشتن رمان کاملش آماده شده و بسیااار بسیااار طولانیه هرکی کامل رمان رو میخواد پیام بده بگه رمان #قلب_بیتابم رو میخوام👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈👈
.۰
ولی نه نمیشه بذار بعد مهمونی درست و حسابی واست خفه میشم..
الان دیگه مهمون خانم بزرگ می رسه...
خانم بزرگ که انگارتازه متوجه ساعت شده بود..
یه نگاه به ساعت اشپزخونه انداخت و گفت:ای وای 5 دقیقه ی
دیگه می رسه...
به کل از اومدنش غافل شده بودم...بیاید بریم بیرون..
الان به خدمتکار میگم بیاد اینجا رو تمیز کنه..زود باشید..
همگی خواستیم از اشپزخونه بریم بیرون که خانم بزرگ رو به پدرام
گفت:یادت باشه جواب سوالای منو ندادیا...یه جوری از زیرش در رفتی...
پدرام لبخند نادری زد که واقعا هم من تعجب کردم هم هانی و خانم بزرگ...
پدرام با همون لبخندش که خیلی هم بهش می اومد
رو به خانم بزرگ گفت:یادم میمونه خانم بزرگ..
❌❌ توجهههه👇👇
عزیزانی که درخواست رمان کامل #قلب_بیتابم داشتن رمان کاملش آماده شده و بسیااار بسیااار طولانیه هرکی کامل رمان رو میخواد پیام بده بگه رمان #قلب_بیتابم رو میخوام👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈👈
.۰