وشن کردم و یه آرایش مختصری کردم و سکسی ترین لباسی که داشتم رو تنم کردم و بعد هم چایی دم کردم. میدونستم یاسر آخر شب یه چایی میخوره. یاسر من رو که دید گفت: به به حاج خانم چکار کردی. خسته نیستی شما؟ احساس کردم که می خواد یه جورایی من رو بپیچونه، با خوشرویی و لوندی گفتم: مگه میشه برای آقایی خسته بود؟ اونم شب جمعه و بعد از یه ماه روزه داری؟ سری تکون داد و چاییش رو سر کشید. گفت: میخوای بزارم برای فردا بعد از نماز صبح؟ اینجوری بیشتر انرژی داریما. گفتم: حاجی جان ثواب امشب رو چکار کنیم پس؟ می خوای از ثوابش محرومم کنی؟ بعد دستش رو گرفتم و بردمش روی تخت و بدون اینکه بذارم حرفی بزنه لبهام رو گذاشتم رو لبهاش و بعد گردنش رو بوسیدم و با دستم کیرش رو گرفتم توی دستم و از رو لباس شروع کردم به مالوندنش. شلوارش رو از پاش درآوردم و چند تا بوسه ریز به کیرش زدم و از زیر تخماش شروع کردم به لیس زدن. می دونستم این کار دیوونش می کنه، کیر بزرگی نداشت ولی کمرش حسابی سفت بود. با زبون حسابی تخم هاش رو لیس زدم و تا سوراخ کونش رو زبون کشیدم، ناله خفیفی کرد و کیرش رو کردم تو دهنم و تا ته فرو کردم و شروع کردم به خوردن، همیشه با این کارم خیلی زود کیرش سفت می شد ولی اون شب خیلی دیرتر از قبل سفت شد تازه مثل همیشه هم شق نشد، سه چهار ماهی می شد که اینجوری شده بود، من احمق هم فکر می کردم به خاطر خستگیه ولی ظاهرا موضوع چیز دیگه ایه که باید امشب می فهمیدم. پاهاش رو تو شکمش جمع کردم و خواستم همینجوری نگهشون داره، یکم سوراخ کونش رو لیس زدم و دوباره کیرش رو تا ته کردم تو دهنم و زیر کیرش رو لیس می زدم. یواش یواش انگشتم رو کردم تو کونش و شروع کردم به چرخوندن، با اینکار ناله هاش اتاق رو پر کرد و تازه کیرش کامل شق شد. بدون اینکه بفهمه کمی آب دهنم رو به کسم زدم تا خیس بشه. هیچ وقت کسم رو نخورده بود. آروم خودم رو مالوندم بهش و اومدم روش و کیرش رو کمی مالوندم به کسم و آروم کردمش تو چند باری خودم رو تکون دادم تا کیرش تا ته رفت تو و بعد از یکم مکث شروع کردم به بالا و پایین کردن تازه داشتم تحریک میشدم و همراه با ناله یاسر ناله می کردم. دستاش رو گرفتم و گذاشتم رو سینم و ازش خواستم سینم رو بماله. اینجوری زودتر ارضا می شدم. هر چی تو سکس باهاش صحبت کردم تا سوتی چیزی بده، هیچی نگفت.فقط اسمم رو صدا می زد و ازم میخواست محکم تر بالا و پایین کنم. داشتم مطمئن میشدم که اشتباه کردم که ارضا شدم ولی از انقدر ادامه دادم تا یاسر ارضا شد سریع کیرش رو در آوردم و گذاشتم لای کسم با چند تا تکون آبش اومد. روش دراز کشیدم و سرم رو گذاشتم رو سینش. با دلخوری گفت: دو ساله ازدواج کردیم، کی می خوای بچه دار بشیم؟ گفتم: عزیزم شنبه نوبت گرفتم میرم دکتر اگه مشکلی نباشه برای بچه دار شدن اقدام می کنیم.
هرچی منتظر شدم چیزی بگه دیدم ساکته. نگاهش کردم، خوابش برده بود، بدون اینکه به حرف گوش کنه. مثل همیشه …
نوشته: مبهم (DrAbner)
@dastan_shabzadegan
هرچی منتظر شدم چیزی بگه دیدم ساکته. نگاهش کردم، خوابش برده بود، بدون اینکه به حرف گوش کنه. مثل همیشه …
نوشته: مبهم (DrAbner)
@dastan_shabzadegan