ههای بمش باعث میشد اعتماد بهنفس بیشتری بگیرم و حتی بیشتر تحریک بشم.
_بسه.
ادامه ندادم. آروم اومد روم. دستهای جذابش رو به سمت دهنم آورد و گفت: اگه لوبریکانت نداری باید خوب دستهام رو خیس کنی.
_کاندوم هست ولی لوب نه.
بعد از گفتن این حرف انگشتهاش رو تو دهنم بردم و سعی کردم خیسِ خیسشون کنم. دیاکو انگشتهاش رو به سمت سوراخم برد و اول یکیش رو واردم کرد. اولش تحمل اون یکی هم سخت بود ولی بعد از گذاشتن سومین انگشت فقط عضوش رو میخواستم.
_دیاکو…
_جانِ دیاکو…
_میخوامت. میخوام توی خودم احساست کنم.
_مطمئنی که آمادهای؟
_فقط انجامش بده.
بعد از قرار دادن کاندوم روی دیکش، سر عضوش رو بینش لپهای باسنم گذاشت و به آرومی حرکت کرد. سرش به راحتی داخل شد ولی برای ادامهش آماده نبودم. این رو فهمید و گفت: صبر میکنم هر وقت که آماده بودی بهم بگو حرکت کنم.
بعد از چند ثانیه بهش گفتم که میتونه بیشتر پیش بره. بیشتر حرکت کرد و ایندفعه که دید کمتر اذیت میشم، به آرومی همهی خودش رو واردم کرد. یک لحظه از شدت لذت کمرم رو قوس دادم و خودم رو بهش نزدیک کردم. بعد از چند ثانیه بهش گفتم: حرکت کن.
بعد از چند ضربه صدای نالههام بلند شد و اون فهمید باید به کجا ضربه بزنه تا بیشتر لذت ببرم. درد و لذت با هم ترکیب شده بود. تنهامون عرق کرده بود و من نمیتونستم قوس دادن کمرم رو کنترل کنم. دیاکو سرش رو جلو آورد و همزمان با کوبیدن داخلم شروع به بوسیدنم کرد تا توجهم رو از درد کمتر کنه.
هر دو در اوج لذت بودیم. بهش گفتم: دیاکو… نزدیکم.
_منم. لعنت.
حرکتش رو سریعتر کرد. صدای نالهها و برخورد تنهامون با هم اتاق رو پر کرده بود.
با یک دست پهلوم رو نوازش میکرد و دست دیگهش رو دور عضوم پیچیده بود و حرکت میداد تا بهم لذت بیشتری بده.
چند ثانیهی بعد هر دو با نالهی عمیقی اومدیم؛ اون توی کاندوم و من توی دستهای اون رو روی شکمم.
(چی رو دوست داشتین؟ چی باید کم یا زیاد میشد؟ نظرات و ایدههاتون رو بگین میخونم حتماً.)
نوشته: Violetta.
@dastan_shabzadegan
_بسه.
ادامه ندادم. آروم اومد روم. دستهای جذابش رو به سمت دهنم آورد و گفت: اگه لوبریکانت نداری باید خوب دستهام رو خیس کنی.
_کاندوم هست ولی لوب نه.
بعد از گفتن این حرف انگشتهاش رو تو دهنم بردم و سعی کردم خیسِ خیسشون کنم. دیاکو انگشتهاش رو به سمت سوراخم برد و اول یکیش رو واردم کرد. اولش تحمل اون یکی هم سخت بود ولی بعد از گذاشتن سومین انگشت فقط عضوش رو میخواستم.
_دیاکو…
_جانِ دیاکو…
_میخوامت. میخوام توی خودم احساست کنم.
_مطمئنی که آمادهای؟
_فقط انجامش بده.
بعد از قرار دادن کاندوم روی دیکش، سر عضوش رو بینش لپهای باسنم گذاشت و به آرومی حرکت کرد. سرش به راحتی داخل شد ولی برای ادامهش آماده نبودم. این رو فهمید و گفت: صبر میکنم هر وقت که آماده بودی بهم بگو حرکت کنم.
بعد از چند ثانیه بهش گفتم که میتونه بیشتر پیش بره. بیشتر حرکت کرد و ایندفعه که دید کمتر اذیت میشم، به آرومی همهی خودش رو واردم کرد. یک لحظه از شدت لذت کمرم رو قوس دادم و خودم رو بهش نزدیک کردم. بعد از چند ثانیه بهش گفتم: حرکت کن.
بعد از چند ضربه صدای نالههام بلند شد و اون فهمید باید به کجا ضربه بزنه تا بیشتر لذت ببرم. درد و لذت با هم ترکیب شده بود. تنهامون عرق کرده بود و من نمیتونستم قوس دادن کمرم رو کنترل کنم. دیاکو سرش رو جلو آورد و همزمان با کوبیدن داخلم شروع به بوسیدنم کرد تا توجهم رو از درد کمتر کنه.
هر دو در اوج لذت بودیم. بهش گفتم: دیاکو… نزدیکم.
_منم. لعنت.
حرکتش رو سریعتر کرد. صدای نالهها و برخورد تنهامون با هم اتاق رو پر کرده بود.
با یک دست پهلوم رو نوازش میکرد و دست دیگهش رو دور عضوم پیچیده بود و حرکت میداد تا بهم لذت بیشتری بده.
چند ثانیهی بعد هر دو با نالهی عمیقی اومدیم؛ اون توی کاندوم و من توی دستهای اون رو روی شکمم.
(چی رو دوست داشتین؟ چی باید کم یا زیاد میشد؟ نظرات و ایدههاتون رو بگین میخونم حتماً.)
نوشته: Violetta.
@dastan_shabzadegan