رمضان آمد و شد کار صراحی از دست
به درستی که دل نازک ساغر بشکست
من که جز باده نمیبود به دستم نفسی
دست گیرید که هست این نفسم باد به دست
آنک بیمجلس مستان ننشستی یک دم
این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست
ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم
ای دل از چنبر این ماه کجا خواهی جست
در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی
که تو گویی رمضان بار سفر خواهد بست
خون ساغر به چنین روز نمیشاید ریخت
رگ بربط به چنین وقت نمیباید خست
ماه روزهست و مرا شربت هجران روزی
روز توبهست و تو را نرگس جادو سرمست
هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا
کند ابروی تو سرداری مستان پیوست
وقت افطار بهجز خون جگر خواجو را
تو مپندار که در مشربه جلّابی هست
#خواجوی_کرمانی
@chaameghazal ⛵️
به درستی که دل نازک ساغر بشکست
من که جز باده نمیبود به دستم نفسی
دست گیرید که هست این نفسم باد به دست
آنک بیمجلس مستان ننشستی یک دم
این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست
ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم
ای دل از چنبر این ماه کجا خواهی جست
در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی
که تو گویی رمضان بار سفر خواهد بست
خون ساغر به چنین روز نمیشاید ریخت
رگ بربط به چنین وقت نمیباید خست
ماه روزهست و مرا شربت هجران روزی
روز توبهست و تو را نرگس جادو سرمست
هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا
کند ابروی تو سرداری مستان پیوست
وقت افطار بهجز خون جگر خواجو را
تو مپندار که در مشربه جلّابی هست
#خواجوی_کرمانی
@chaameghazal ⛵️