دکتر شریعتی و بازشناسی مفهوم کفر در قرآن
(کفر مسئلهای ذهنی نیست بلکه بیتعهدی در شؤون اجتماعی و انسانی است)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۱۳
دکتر علی شریعتی:
یکی از اختلافات اساسی معتزله و شیعه همین است که آنها مثل همۀ ماها معتقد به این هستند که .. باید دین و کفر را بر اساس یک ملاک ذهنی تقسیمبندی کرد .. : کافر کسی است که به متافیزیک، روح و دنیای پس از مرگ اعتقاد ندارد.. و مؤمن کسی است که به اینها اعتقاد دارد اما کفر را در قرآن نگاه کنید همواره تعریف کفر و دین تعریف به عمل است نه تعریف به ذهنیت. أرأیت الّذی یُکذّب بالّدین: دیدی آدمی را که اصلاً تکذیب دین میکند -یعنی مذهب را نفی میکند؟.. متافیزیک را نفی میکند؟ خدا را نفی میکند؟ روح را نفی میکند؟ قیامت را نفی میکند؟ اینها را تکذیب میکند؟ عقیده به اینها ندارد؟- تمام تعریف در این سوره تعریف به عمل است: فَذلک الّذی یَدُعُّ الیتیم. این آدم کسی است که یتیم را میراند. این تعریف لامذهب و تعریف ماتریالیست است. ولا یَحُضُّ علی طعام المِسکین: نه که به مسکین طعام میدهد یا کم میدهد بلکه با شور و حرص و جدیت همیشگی برای مبارزه با گرسنگی تلاش نمیکند. این آدمی است که مذهب ندارد. تعریفاش این است. همه جا در قرآن اینطور است. وقتی از کفر صحبت میکند، برخلاف ما مسألۀ ذهنی مطرح نیست (مجموعه آثار ج ۱۷ ص ۱۵۵ اسلامشناسی ۲)
افراد انسانی به کسانی تقسیم شدند که باور دارند و کسانی که باور ندارند! یک دفعه میبینی بهترین آدمها باور ندارند و میبینی خبیثترین آدمها باور دارند.. در صورتی که قرآن توضیح میدهد که مقصود از کسانی که «یکذّبُ بالدین» هستند.. آنهایی نیستند که آن متافیزیک را باور دارند یا ندارند. کافر، بیدین، لامذهب و کسی که به مذهبش دروغ میزند، چه کسی است؟ آن کسی که «لا یَحُضُّ علی طعامِ المِسکین».. بیتاب و پرتبوتاب و دردمند برای مبارزه با گرسنگی و برای سرپرستی و ولایت یتیم نیست: «لا یَحُضُّ علی طعامِ المِسکین»، نه اینکه فقط اطعام بکند، اصلاً این جنس و ذات و گرایش فکری و روحیاش به مبارزه با گرسنگی در جامعه است.. آن که همۀ مردم را تحریک نمیکند و دائماً همۀ مردم را برنمیشوراند برای اینکه گرسنگی را از بین ببرد چنین شخصی کافر است. مرزها را میبینی که چهطوری و با چه ملاکی تقسیم میکند؟ معلوم میشود که به جای مفاهیم ذهنی و منطقی برای تقسیم کردن کافر و مؤمن، مفاهیم جبههای و جهتی را ملاک قرار میدهد نه مسائل ذهنی را
(همان ج ۲۳ ص ۱۷۲-۱۶۹؟)
«إن الذین یکفرون بآیات الله و یقتُلون النّبیین بغیر حقٍ و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فَبشّرهم بعذاب الیم».. بنابراین کسانی به آیات خداوندی کفر میورزند که پیامبران و افراد این امت یا حزب یا غیر آنها را که در راه عدالت و برابری مردم مبارزه میکنند، به قتل میرسانند. این هر سه از یک مقولهاند.. از اینجاست که مبارزۀ گروهی در راه استقرار عدل و قسط در میان مردم، در حقیقت ادامۀ مبارزۀ پیامبران است و همسنگ ایمان به نشانههای خداوندی، و قتل آنها ادامۀ راه دشمنان پیامبران است و همسنگ کفر بر نشانههای خداوندی (همان ج ۷؟)
خداپرستان و دیندارانی که در صف مخالف مردم هستند، در اسلام نه تنها به عنوان مشرک و کافر بلکه مدعی خداوندی،.. لقب داده شدهاند (همان ج ۲۹ ؟)
پیش از عمل، همانطور که گفتم فکر باطل یا حق، دین درست یا نادرست، اسلام یا کفر، توحید یا شرک، تشیع یا تسنن همهاش مساوی است؛ به اقرار و تصریح خودِ تشیع، عمل جزو تعریف دین است (همان ج ۱۷ درس ۱۴ اسلامشناسی)
عمل، ایجاد کننده واقعیت و حقیقت است و بیعمل، اعتقاد و عدم اعتقاد به چیزی، مساوی است. بیعمل مؤمن بودن، مساوی است با کافر و منکر بودن.. کسی که تمام مسائل اجتماعی را دقیق و عالمانه تحلیل میکند اما از تعهد هر مسئولیت اجتماعی سر باز میزند، به اندازه کسی که اصلاًَ نمیداند جامعه چیست، ارزش وجودی دارد، زیرا که بد و خوب ، ایمان و کفر و شیعه بودن و شیعه نبودن، بعد از عمل است که تحقق مییابد (اینجا)
مادام میشن یک زن یهودی است.. این زن یهودی که در نوزده سالگی در دورۀ اشغال فرانسه به وسیلۀ آلمان قهرمان ملت فرانسه است و محبوبترین چهرۀ روشنفکران فرانسه و آزادیخواهان فرانسه، وقتی جنگ ۱۹۶۷ شروع میشود و ستم صهیونیسم بر اعراب را میبیند میگوید من به خاطر یهودی بودنم (هیچوقت صهیونیست نبوده) باید یک توبۀ وجودی مثل توبۀ آدم بکنم، مثل توابین. توبۀ وجودی انسان مرگ است.. در اوج محبوبیت و در سن نزدیک به شصت سالگی رفت لباس رزم پوشید و به الفتح پیوست.. و ده سال است که در سنگر میجنگد.. خب ملاک چیست؟ اسلام کجاست کفر کجاست مؤمن کیست و کافر کیست؟ نمیگویم او مؤمن است، میگویم این عمل خودش یکی از خطهایی نیست که این مرز را مشخص میکند؟ (همان ؟)
https://t.me/baznegari/1580
(کفر مسئلهای ذهنی نیست بلکه بیتعهدی در شؤون اجتماعی و انسانی است)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۱۳
دکتر علی شریعتی:
یکی از اختلافات اساسی معتزله و شیعه همین است که آنها مثل همۀ ماها معتقد به این هستند که .. باید دین و کفر را بر اساس یک ملاک ذهنی تقسیمبندی کرد .. : کافر کسی است که به متافیزیک، روح و دنیای پس از مرگ اعتقاد ندارد.. و مؤمن کسی است که به اینها اعتقاد دارد اما کفر را در قرآن نگاه کنید همواره تعریف کفر و دین تعریف به عمل است نه تعریف به ذهنیت. أرأیت الّذی یُکذّب بالّدین: دیدی آدمی را که اصلاً تکذیب دین میکند -یعنی مذهب را نفی میکند؟.. متافیزیک را نفی میکند؟ خدا را نفی میکند؟ روح را نفی میکند؟ قیامت را نفی میکند؟ اینها را تکذیب میکند؟ عقیده به اینها ندارد؟- تمام تعریف در این سوره تعریف به عمل است: فَذلک الّذی یَدُعُّ الیتیم. این آدم کسی است که یتیم را میراند. این تعریف لامذهب و تعریف ماتریالیست است. ولا یَحُضُّ علی طعام المِسکین: نه که به مسکین طعام میدهد یا کم میدهد بلکه با شور و حرص و جدیت همیشگی برای مبارزه با گرسنگی تلاش نمیکند. این آدمی است که مذهب ندارد. تعریفاش این است. همه جا در قرآن اینطور است. وقتی از کفر صحبت میکند، برخلاف ما مسألۀ ذهنی مطرح نیست (مجموعه آثار ج ۱۷ ص ۱۵۵ اسلامشناسی ۲)
افراد انسانی به کسانی تقسیم شدند که باور دارند و کسانی که باور ندارند! یک دفعه میبینی بهترین آدمها باور ندارند و میبینی خبیثترین آدمها باور دارند.. در صورتی که قرآن توضیح میدهد که مقصود از کسانی که «یکذّبُ بالدین» هستند.. آنهایی نیستند که آن متافیزیک را باور دارند یا ندارند. کافر، بیدین، لامذهب و کسی که به مذهبش دروغ میزند، چه کسی است؟ آن کسی که «لا یَحُضُّ علی طعامِ المِسکین».. بیتاب و پرتبوتاب و دردمند برای مبارزه با گرسنگی و برای سرپرستی و ولایت یتیم نیست: «لا یَحُضُّ علی طعامِ المِسکین»، نه اینکه فقط اطعام بکند، اصلاً این جنس و ذات و گرایش فکری و روحیاش به مبارزه با گرسنگی در جامعه است.. آن که همۀ مردم را تحریک نمیکند و دائماً همۀ مردم را برنمیشوراند برای اینکه گرسنگی را از بین ببرد چنین شخصی کافر است. مرزها را میبینی که چهطوری و با چه ملاکی تقسیم میکند؟ معلوم میشود که به جای مفاهیم ذهنی و منطقی برای تقسیم کردن کافر و مؤمن، مفاهیم جبههای و جهتی را ملاک قرار میدهد نه مسائل ذهنی را
(همان ج ۲۳ ص ۱۷۲-۱۶۹؟)
«إن الذین یکفرون بآیات الله و یقتُلون النّبیین بغیر حقٍ و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فَبشّرهم بعذاب الیم».. بنابراین کسانی به آیات خداوندی کفر میورزند که پیامبران و افراد این امت یا حزب یا غیر آنها را که در راه عدالت و برابری مردم مبارزه میکنند، به قتل میرسانند. این هر سه از یک مقولهاند.. از اینجاست که مبارزۀ گروهی در راه استقرار عدل و قسط در میان مردم، در حقیقت ادامۀ مبارزۀ پیامبران است و همسنگ ایمان به نشانههای خداوندی، و قتل آنها ادامۀ راه دشمنان پیامبران است و همسنگ کفر بر نشانههای خداوندی (همان ج ۷؟)
خداپرستان و دیندارانی که در صف مخالف مردم هستند، در اسلام نه تنها به عنوان مشرک و کافر بلکه مدعی خداوندی،.. لقب داده شدهاند (همان ج ۲۹ ؟)
پیش از عمل، همانطور که گفتم فکر باطل یا حق، دین درست یا نادرست، اسلام یا کفر، توحید یا شرک، تشیع یا تسنن همهاش مساوی است؛ به اقرار و تصریح خودِ تشیع، عمل جزو تعریف دین است (همان ج ۱۷ درس ۱۴ اسلامشناسی)
عمل، ایجاد کننده واقعیت و حقیقت است و بیعمل، اعتقاد و عدم اعتقاد به چیزی، مساوی است. بیعمل مؤمن بودن، مساوی است با کافر و منکر بودن.. کسی که تمام مسائل اجتماعی را دقیق و عالمانه تحلیل میکند اما از تعهد هر مسئولیت اجتماعی سر باز میزند، به اندازه کسی که اصلاًَ نمیداند جامعه چیست، ارزش وجودی دارد، زیرا که بد و خوب ، ایمان و کفر و شیعه بودن و شیعه نبودن، بعد از عمل است که تحقق مییابد (اینجا)
مادام میشن یک زن یهودی است.. این زن یهودی که در نوزده سالگی در دورۀ اشغال فرانسه به وسیلۀ آلمان قهرمان ملت فرانسه است و محبوبترین چهرۀ روشنفکران فرانسه و آزادیخواهان فرانسه، وقتی جنگ ۱۹۶۷ شروع میشود و ستم صهیونیسم بر اعراب را میبیند میگوید من به خاطر یهودی بودنم (هیچوقت صهیونیست نبوده) باید یک توبۀ وجودی مثل توبۀ آدم بکنم، مثل توابین. توبۀ وجودی انسان مرگ است.. در اوج محبوبیت و در سن نزدیک به شصت سالگی رفت لباس رزم پوشید و به الفتح پیوست.. و ده سال است که در سنگر میجنگد.. خب ملاک چیست؟ اسلام کجاست کفر کجاست مؤمن کیست و کافر کیست؟ نمیگویم او مؤمن است، میگویم این عمل خودش یکی از خطهایی نیست که این مرز را مشخص میکند؟ (همان ؟)
https://t.me/baznegari/1580