➕هفتسال پیش دلم سفر میخواست اما کفگیرم خورده بود ته دیگ،
آدم رو زدن به خانواده و کسی هم نبودم و نيستم.
تو خیابون بودم یهو رفتم گوشواره و گردنبندمو فروختم، فرداش رفتم سفر.
بعد از اون چند جفت گوشواره، گردنبند خریدم
اما حال خوبم تو اون سفر وصفنشدنی بود و البته از کرده خود دلشادم...
آدم رو زدن به خانواده و کسی هم نبودم و نيستم.
تو خیابون بودم یهو رفتم گوشواره و گردنبندمو فروختم، فرداش رفتم سفر.
بعد از اون چند جفت گوشواره، گردنبند خریدم
اما حال خوبم تو اون سفر وصفنشدنی بود و البته از کرده خود دلشادم...