دولت کارتر، شاه و انقلاب ۵۷
۳۲
درواقع، دولت کارتر فقط چند آلترناتیو را مورد بررسی قرار داد:
اولین راهکار، که در آغاز مورد علاقه سالیوان و اکثر مشاوران ارشد کارتر بود، حمایت از اصلاحات سیاسی گسترده و لیبرالیزه کردن ایران بود برای آرام کردن مخالفان شاه. و سرانجام، زمانی که اصلاحات سیاسی ناآرامی را فروننشاند، تشکیل دولت غیرنظامی با شاه یا بدون شاه به آن افزوده شد. «شورای بزرگان» جرج بال گونهای بود از این راهکار.
دومین راهکار، که از آغاز مورد علاقه برژینسکی بود و سپس شلزینگر و جردن و پاول به حمایت از آن برخاستند، پایان دادن به اصلاحات سیاسی بود و برای متوقف کردن آشوبها سرکوب قهرآمیز نظامی را پیشنهاد میکرد. با گذشت زمان هارولد براون بیشتر به مشی برژینسکی علاقمند شد ولی به توانمندی ارتش ایران در متوقف کردن واقعی آشوبها کمتر اعتماد داشت. برژینسکی هیچگاه در این زمینه مردد نبود. او تا هفتههای پایانی تأکید میکرد که ارتشی ۳۰۰ هزار نفره و بخوبی آموزشدیده باید قادر باشد شورش را سرکوب کند.
کارتر، مانند ونس و ماندل، گزینه «مشت آهنین» را رد کرد. به گفته برژینسکی، آنها احساس میکردند که «ایالات متحده، و بخصوص شخص رئیسجمهور، نباید مسئولیت غوطهور شدن یک کشور دیگر در تقابل خونین و بیرحمانه را به عهده بگیرند.» کارتر هرچند راهکار اول را میپسندید ولی هیچگاه آن را بطور کامل قبول نکرد. او اصلاحات سیاسی را تنها تا وقتی ترجیح میداد که موضع شاه را تضعیف نکند. بعلاوه، او موضع خود را پیچیدهتر کرد: هم از شاه میخواست اصلاحات سیاسی کند و همزمان میگفت که نمیخواهد در امور داخلی ایران دخالت کند. بدینسان، کارتر تلویحاً به شاه گفت که خواستار رفورم بیشتر است ولی نمیخواهد به شاه بگوید چه باید بکند.
@abdollahshahbazi
۳۲
درواقع، دولت کارتر فقط چند آلترناتیو را مورد بررسی قرار داد:
اولین راهکار، که در آغاز مورد علاقه سالیوان و اکثر مشاوران ارشد کارتر بود، حمایت از اصلاحات سیاسی گسترده و لیبرالیزه کردن ایران بود برای آرام کردن مخالفان شاه. و سرانجام، زمانی که اصلاحات سیاسی ناآرامی را فروننشاند، تشکیل دولت غیرنظامی با شاه یا بدون شاه به آن افزوده شد. «شورای بزرگان» جرج بال گونهای بود از این راهکار.
دومین راهکار، که از آغاز مورد علاقه برژینسکی بود و سپس شلزینگر و جردن و پاول به حمایت از آن برخاستند، پایان دادن به اصلاحات سیاسی بود و برای متوقف کردن آشوبها سرکوب قهرآمیز نظامی را پیشنهاد میکرد. با گذشت زمان هارولد براون بیشتر به مشی برژینسکی علاقمند شد ولی به توانمندی ارتش ایران در متوقف کردن واقعی آشوبها کمتر اعتماد داشت. برژینسکی هیچگاه در این زمینه مردد نبود. او تا هفتههای پایانی تأکید میکرد که ارتشی ۳۰۰ هزار نفره و بخوبی آموزشدیده باید قادر باشد شورش را سرکوب کند.
کارتر، مانند ونس و ماندل، گزینه «مشت آهنین» را رد کرد. به گفته برژینسکی، آنها احساس میکردند که «ایالات متحده، و بخصوص شخص رئیسجمهور، نباید مسئولیت غوطهور شدن یک کشور دیگر در تقابل خونین و بیرحمانه را به عهده بگیرند.» کارتر هرچند راهکار اول را میپسندید ولی هیچگاه آن را بطور کامل قبول نکرد. او اصلاحات سیاسی را تنها تا وقتی ترجیح میداد که موضع شاه را تضعیف نکند. بعلاوه، او موضع خود را پیچیدهتر کرد: هم از شاه میخواست اصلاحات سیاسی کند و همزمان میگفت که نمیخواهد در امور داخلی ایران دخالت کند. بدینسان، کارتر تلویحاً به شاه گفت که خواستار رفورم بیشتر است ولی نمیخواهد به شاه بگوید چه باید بکند.
@abdollahshahbazi