🔴نقد اندیشه سیاسی آقای مصباح۴
🔺اعتماد ۱۸ دی ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
متن: 🔹آنچه از روايات موجود در كتابهاى روايى شيعى استفاده مىشود اين است كه در زمان غيبت، فقيهى كه واجد شرايط مذكور در روايات باشد، حق حاكميت دارد و به تعبير برخى روايات از طرف معصومان (عليهم السلام) به حكومت نصب شده است. مشروعيت حكومت فقها زاييده نصب عام آنان از سوى معصومان است كه آنان نيز منصوب خاص از جانب خداى متعال هستند. از نظر شيعه به همان معيارى كه حكومت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) مشروعيت دارد، حكومت امامان معصوم و نيز ولايت فقيه در زمان غيبت مشروعيت خواهد داشت؛ يعنى مشروعيت حكومت هيچ گاه مشروط به رأى انسانها نبوده، بلكه امرى الهى و با نصب او بوده است.
نقد: 🔘 ۱۲۰۰ سال است که کسی دنبال این ادعا نبوده حتی در انقلاب هم امام همان قانون اساسی تهیه شده در پاریس را برای همه پرسی مردم پیشنهاد داد ولی دولت موقت اصرار به تاسیس مجلس موسسان کرد و الا همان زمان آن قانون تصویب میشد که خبری از ولایت فقیه در آن نبود. تازه قانون اساسی مصوب هم به اعتبار رای مردم و بر اساس عرف جامعه پذیرفته شده است و نه چیز دیگری. بخش اصلی آن نیز مسبوق به هیچ سابقهای در اسلام نیست. این گزاره که "مشروعيت حكومت هيچ گاه مشروط به رأى انسانها نبوده، بلكه امرى الهى و با نصب او بوده است." یعنی طی هزاران سال و در دهها و صدها کشور که هزاران حکومت داشتهاند فقط مجموعا در چند سال محدود، حکومتی مشروعیت داشته و بقیه غیر مشروع بودهاند؟ به نظرتان نمیآید که این نوعی تعریض به خواست و اراده خداست که این بشر را خلق کرده که همواره تحت حکومت افراد نامشروع باشد؟ چطور مقررات ازدواج را هر جا متناسب با فرهنگ و عرف آنجا میپذیرید ولی نوبت به حکومت که میرسد، همه نامشروع میشوند؟ مردم آمریکای شمالی و امریکای لاتین و اروپا و آفریقا و آسیای جنوب شرقی همه دارای حکومتهای نامشروع هستند؟ و با این وضع احتمالا تا قیام قیامت همه نامشروع باقی خواهند ماند. بعلاوه اگر به هر دلیلی ولی فقیه کس دیگری بود که مطابق سلیقه نبود همین سخنان را میگفتید؟ تفاوت اسلام و شیعه با کاتولیکها در این است که اینجا هر کسی برداشت خود را از خدا دارد و هیچ کس نمیتواند مدعی حکم خدا شود در حالی که در واتیکان نظر پاپ نظر خداست. نکند اسلام تغییر ماهیت داده و مردم خبر ندارند؟
متن: 🔹از ديدگاه اهل تسنن ـ سه راه براى مشروعيت حكومت وجود دارد; اول: اجماع مسلمانان براى حكومت يك فرد؛ دوم: نصب توسط خليفه قبلى. سوم: تعيين اهل حلّ و عقد. آنها معتقدند اگر مردم با حضرت على (عليه السلام)بيعت نكرده بودند، حكومت آن حضرت نامشروع بود. ولى شيعيان معتقدند مشروعيت حكومت ائمه معصومين (عليهما السلام)با نصب الهى است، يعنى خداى متعال است كه حق حكومت را به امامان معصوم(عليهم السلام)واگذار كرده است...، از اين رو على (عليه السلام) با اينكه از سوى خدا به امامت و رهبرى جامعه منصوب شده بود و حكومت ايشان مشروعيت داشت ولى 25 سال از دخالت در امور اجتماعى خوددارى كرد، زيرا مردم با ايشان بيعت نكرده بودند. ايشان با توسل به زور حكومت خويش را بر مردم تحميل نكرد. در مورد ديگر ائمه نيز همين سخن درست است. فقهاى شيعه ـ به جز معدودى از فقهاى معاصر ـ بر اين باورند كه در زمان غيبت، «فقيه» حق حاكميت دارد و حكومت از سوى خدا به وسيله امامان معصوم(عليهم السلام) به فقها واگذار شده است. پس در زمان غيبت ـ مشروعيت حكومت از سوى خداست نه از سوى آراى مردم. نقش مردم در زمان غيبت فقط عينيت بخشيدن به حكومت است، نه مشروعيت بخشيدن به آن.
https://telegra.ph/نقد-اندیشه-سیاسی-آقای-مصباح۴-01-06
🔺اعتماد ۱۸ دی ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
متن: 🔹آنچه از روايات موجود در كتابهاى روايى شيعى استفاده مىشود اين است كه در زمان غيبت، فقيهى كه واجد شرايط مذكور در روايات باشد، حق حاكميت دارد و به تعبير برخى روايات از طرف معصومان (عليهم السلام) به حكومت نصب شده است. مشروعيت حكومت فقها زاييده نصب عام آنان از سوى معصومان است كه آنان نيز منصوب خاص از جانب خداى متعال هستند. از نظر شيعه به همان معيارى كه حكومت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) مشروعيت دارد، حكومت امامان معصوم و نيز ولايت فقيه در زمان غيبت مشروعيت خواهد داشت؛ يعنى مشروعيت حكومت هيچ گاه مشروط به رأى انسانها نبوده، بلكه امرى الهى و با نصب او بوده است.
نقد: 🔘 ۱۲۰۰ سال است که کسی دنبال این ادعا نبوده حتی در انقلاب هم امام همان قانون اساسی تهیه شده در پاریس را برای همه پرسی مردم پیشنهاد داد ولی دولت موقت اصرار به تاسیس مجلس موسسان کرد و الا همان زمان آن قانون تصویب میشد که خبری از ولایت فقیه در آن نبود. تازه قانون اساسی مصوب هم به اعتبار رای مردم و بر اساس عرف جامعه پذیرفته شده است و نه چیز دیگری. بخش اصلی آن نیز مسبوق به هیچ سابقهای در اسلام نیست. این گزاره که "مشروعيت حكومت هيچ گاه مشروط به رأى انسانها نبوده، بلكه امرى الهى و با نصب او بوده است." یعنی طی هزاران سال و در دهها و صدها کشور که هزاران حکومت داشتهاند فقط مجموعا در چند سال محدود، حکومتی مشروعیت داشته و بقیه غیر مشروع بودهاند؟ به نظرتان نمیآید که این نوعی تعریض به خواست و اراده خداست که این بشر را خلق کرده که همواره تحت حکومت افراد نامشروع باشد؟ چطور مقررات ازدواج را هر جا متناسب با فرهنگ و عرف آنجا میپذیرید ولی نوبت به حکومت که میرسد، همه نامشروع میشوند؟ مردم آمریکای شمالی و امریکای لاتین و اروپا و آفریقا و آسیای جنوب شرقی همه دارای حکومتهای نامشروع هستند؟ و با این وضع احتمالا تا قیام قیامت همه نامشروع باقی خواهند ماند. بعلاوه اگر به هر دلیلی ولی فقیه کس دیگری بود که مطابق سلیقه نبود همین سخنان را میگفتید؟ تفاوت اسلام و شیعه با کاتولیکها در این است که اینجا هر کسی برداشت خود را از خدا دارد و هیچ کس نمیتواند مدعی حکم خدا شود در حالی که در واتیکان نظر پاپ نظر خداست. نکند اسلام تغییر ماهیت داده و مردم خبر ندارند؟
متن: 🔹از ديدگاه اهل تسنن ـ سه راه براى مشروعيت حكومت وجود دارد; اول: اجماع مسلمانان براى حكومت يك فرد؛ دوم: نصب توسط خليفه قبلى. سوم: تعيين اهل حلّ و عقد. آنها معتقدند اگر مردم با حضرت على (عليه السلام)بيعت نكرده بودند، حكومت آن حضرت نامشروع بود. ولى شيعيان معتقدند مشروعيت حكومت ائمه معصومين (عليهما السلام)با نصب الهى است، يعنى خداى متعال است كه حق حكومت را به امامان معصوم(عليهم السلام)واگذار كرده است...، از اين رو على (عليه السلام) با اينكه از سوى خدا به امامت و رهبرى جامعه منصوب شده بود و حكومت ايشان مشروعيت داشت ولى 25 سال از دخالت در امور اجتماعى خوددارى كرد، زيرا مردم با ايشان بيعت نكرده بودند. ايشان با توسل به زور حكومت خويش را بر مردم تحميل نكرد. در مورد ديگر ائمه نيز همين سخن درست است. فقهاى شيعه ـ به جز معدودى از فقهاى معاصر ـ بر اين باورند كه در زمان غيبت، «فقيه» حق حاكميت دارد و حكومت از سوى خدا به وسيله امامان معصوم(عليهم السلام) به فقها واگذار شده است. پس در زمان غيبت ـ مشروعيت حكومت از سوى خداست نه از سوى آراى مردم. نقش مردم در زمان غيبت فقط عينيت بخشيدن به حكومت است، نه مشروعيت بخشيدن به آن.
https://telegra.ph/نقد-اندیشه-سیاسی-آقای-مصباح۴-01-06