🔴آخرین شانس
🔺اعتماد ۱۷ آذر
✍️عباس عبدی
🔘شاید اکثریت قاطعی از اصولگرایان و نواصولگرایان میدانند که مصوبه حجاب کمکی به بهبود حجاب زنان نمیکند، سهل است که نتیجه معکوس هم دارد و بر خلاف عنوانش که به پای عفاف و خانواده نوشتهاند مغایر با این دو هدف نیز هست. منتقدان هم در حیرت ماندهاند که آنان چرا و با چه انگیزههایی دنبال اجرای چنین مصوبهای هستند؟ چون هر عقل سلیمی میداند که نه تنها این مصوبه کمکی به اهداف ادعایی نمیکند بلکه بحران آفرین نیز هست.
🔘یکی از تبعات مهم آن را که باید خیلی صریح اعلام کرد احتمال دارد که این مصوبه از سوی نهادهای بینالمللی به عنوان مصداقی از آزار و اذیت و تبعیض جنسیتی شناخته و در دستور رسیدگی قرار گیرد، و تا کنون نیز ذیل همین عنوان حداقل در دو مورد ورود کردهاند.
🔘البته این فرض هست که نوعی از عقلانیت مبتنی بر هزینه و فایده در سیاستگذاران وجود دارد که چنین مواجههای را با زنان اتخاذ کردهاند، در این صورت آن سود و زیانی که در نظر میگیرند کدام است؟ این یادداشت در مقام پاسخ به این پرسش است.
🔘در غیرعقلانی بودن این مصوبه همین بس که وضعیت امروز محصول همین قوانین و سیاستهایی است که از گذشته بوده؛ پس چگونه با تداوم آنها میتوان وضع را تغییر و بهبود داد؟ چرا سیاستگذار درس نمیگیرد و بر ادامه روش گذشته اصرار میکند؟ به نظر من دو احتمال برای تبیین این وضعیت هست. این دو احتمال ناظر به دو گروه از جناح حاکم است.
🔘گروه اول با تغییر خط مشی موافقاند و ادامه این وضع را ممکن نمیدانند، ولی نگران نحوه پاسخدهی به آن از سوی منتقدان و جامعه هستند. گروه دوم با علم به نتایج این سیاستها، دنبال تحقق همان نتایج هستند، چون این سیاستها را اتفاقا برای تحقق همان نتایج، در کاسه گروه اول میگذارند.
🔘ولی یک نکته کلیدی دیگر هم وجود دارد که گروه دوم حیات سیاسی گروه اول را منوط به بقای خود میکند. پاردوکس گروه اول از اینجا آغاز میشود که مرگ و حیات آنان، هر دو ناشی از تندروهایی است که این سیاستها را پیگیری میکنند. البته حیات آنها هم نصفه نیمه است چون اگر تندروها غالب شوند پیش از هر کس سراغ همپیمانان اصولگرای خود خواهند رفت. البته امید خامی هم دارند که اگر خودشان موفق شوند، میتوانند دُم تندروها را بچینند. ولی بدون وجود تندروها، خود را در جایگاه مناسبی تصور نمیکنند.
🔘یکی از نکاتی که طرفداران این نوع طرحها بیان میکنند این است که نظام باید هواداران خود را راضی نگه دارد. در حالی که این گروه یک اقلیت کوچک هستند، بخشی از طرفداران نظام به پزشکیان رای دادند. اینطور نیست که طرفداران را فقط با این طرحها باید راضی نگه داشت. ضمن این که این نوع طرحها فشار اجتماعی را به سمت بدنه مذهبی جامعه هدایت میکند و این ها هم از اجرای چنین طرحهایی ناراضیاند.
🔘سیاستگذاران گروه اول احساس میکنند نتایج مثبت بازگشت از راهی که تاکنون طی کردهاند، نامعین و احتمالی و نسیه است. بویژه ماهیت سیاست به گونهای است که واکنشها در آن با حوزههای دیگر فرق میکند. هنگامی که فشار گاز را زیاد میکنیم اطمینان داریم که در حجم ثابت دمای آن زیاد میشود. چون مولکول گاز اختیاری در نحوه واکنش ندارند. ولی هنگامی که جامعه و انسان را تحت فشار قرار دهید معلوم نیست چه واکنشی نشان خواهند داد؟ میتواند تندتر یا رامتر شود، مگر این که با آنها گفتگو و تفاهم، و تضمینهای طرفینی رد و بدل شود. ازاین رو از باز کردن هر روزنهای در سیاست خارجی، و فرهنگی و اجتماعی و رسانهای واهمه دارند در حالی که به دلیل انفعال انها، تمام این عرصهها از سوی منتقدان آنان در حال فتح نهایی است و چندان جایی برای آنها نمیماند.
🔘پس این که تفاهم کنند و فضا باز شود را از روی اجبار میپسندند ولی به منافع آن اطمینان ندارند. از این مرحله به بعد است که نقش منتقدان برجسته میشود. این نقش که بتوانند احتمال و میزان سود و منافع ناشی از بازکردن فضا را برای این گروه افزایش دهند. در واقع شرکت در انتخابات تیر ماه امسال و کوشش ما برای رای آوردن یک نامزد مورد تایید ساختار و طرفدار وفاق، دقیقا پاسخ به چنین مسالهای بود و الا مردم که دور سه انتخابات قبلی را خط کشیده بودند.
https://telegra.ph/آخرین-شانس-12-06
🔺اعتماد ۱۷ آذر
✍️عباس عبدی
🔘شاید اکثریت قاطعی از اصولگرایان و نواصولگرایان میدانند که مصوبه حجاب کمکی به بهبود حجاب زنان نمیکند، سهل است که نتیجه معکوس هم دارد و بر خلاف عنوانش که به پای عفاف و خانواده نوشتهاند مغایر با این دو هدف نیز هست. منتقدان هم در حیرت ماندهاند که آنان چرا و با چه انگیزههایی دنبال اجرای چنین مصوبهای هستند؟ چون هر عقل سلیمی میداند که نه تنها این مصوبه کمکی به اهداف ادعایی نمیکند بلکه بحران آفرین نیز هست.
🔘یکی از تبعات مهم آن را که باید خیلی صریح اعلام کرد احتمال دارد که این مصوبه از سوی نهادهای بینالمللی به عنوان مصداقی از آزار و اذیت و تبعیض جنسیتی شناخته و در دستور رسیدگی قرار گیرد، و تا کنون نیز ذیل همین عنوان حداقل در دو مورد ورود کردهاند.
🔘البته این فرض هست که نوعی از عقلانیت مبتنی بر هزینه و فایده در سیاستگذاران وجود دارد که چنین مواجههای را با زنان اتخاذ کردهاند، در این صورت آن سود و زیانی که در نظر میگیرند کدام است؟ این یادداشت در مقام پاسخ به این پرسش است.
🔘در غیرعقلانی بودن این مصوبه همین بس که وضعیت امروز محصول همین قوانین و سیاستهایی است که از گذشته بوده؛ پس چگونه با تداوم آنها میتوان وضع را تغییر و بهبود داد؟ چرا سیاستگذار درس نمیگیرد و بر ادامه روش گذشته اصرار میکند؟ به نظر من دو احتمال برای تبیین این وضعیت هست. این دو احتمال ناظر به دو گروه از جناح حاکم است.
🔘گروه اول با تغییر خط مشی موافقاند و ادامه این وضع را ممکن نمیدانند، ولی نگران نحوه پاسخدهی به آن از سوی منتقدان و جامعه هستند. گروه دوم با علم به نتایج این سیاستها، دنبال تحقق همان نتایج هستند، چون این سیاستها را اتفاقا برای تحقق همان نتایج، در کاسه گروه اول میگذارند.
🔘ولی یک نکته کلیدی دیگر هم وجود دارد که گروه دوم حیات سیاسی گروه اول را منوط به بقای خود میکند. پاردوکس گروه اول از اینجا آغاز میشود که مرگ و حیات آنان، هر دو ناشی از تندروهایی است که این سیاستها را پیگیری میکنند. البته حیات آنها هم نصفه نیمه است چون اگر تندروها غالب شوند پیش از هر کس سراغ همپیمانان اصولگرای خود خواهند رفت. البته امید خامی هم دارند که اگر خودشان موفق شوند، میتوانند دُم تندروها را بچینند. ولی بدون وجود تندروها، خود را در جایگاه مناسبی تصور نمیکنند.
🔘یکی از نکاتی که طرفداران این نوع طرحها بیان میکنند این است که نظام باید هواداران خود را راضی نگه دارد. در حالی که این گروه یک اقلیت کوچک هستند، بخشی از طرفداران نظام به پزشکیان رای دادند. اینطور نیست که طرفداران را فقط با این طرحها باید راضی نگه داشت. ضمن این که این نوع طرحها فشار اجتماعی را به سمت بدنه مذهبی جامعه هدایت میکند و این ها هم از اجرای چنین طرحهایی ناراضیاند.
🔘سیاستگذاران گروه اول احساس میکنند نتایج مثبت بازگشت از راهی که تاکنون طی کردهاند، نامعین و احتمالی و نسیه است. بویژه ماهیت سیاست به گونهای است که واکنشها در آن با حوزههای دیگر فرق میکند. هنگامی که فشار گاز را زیاد میکنیم اطمینان داریم که در حجم ثابت دمای آن زیاد میشود. چون مولکول گاز اختیاری در نحوه واکنش ندارند. ولی هنگامی که جامعه و انسان را تحت فشار قرار دهید معلوم نیست چه واکنشی نشان خواهند داد؟ میتواند تندتر یا رامتر شود، مگر این که با آنها گفتگو و تفاهم، و تضمینهای طرفینی رد و بدل شود. ازاین رو از باز کردن هر روزنهای در سیاست خارجی، و فرهنگی و اجتماعی و رسانهای واهمه دارند در حالی که به دلیل انفعال انها، تمام این عرصهها از سوی منتقدان آنان در حال فتح نهایی است و چندان جایی برای آنها نمیماند.
🔘پس این که تفاهم کنند و فضا باز شود را از روی اجبار میپسندند ولی به منافع آن اطمینان ندارند. از این مرحله به بعد است که نقش منتقدان برجسته میشود. این نقش که بتوانند احتمال و میزان سود و منافع ناشی از بازکردن فضا را برای این گروه افزایش دهند. در واقع شرکت در انتخابات تیر ماه امسال و کوشش ما برای رای آوردن یک نامزد مورد تایید ساختار و طرفدار وفاق، دقیقا پاسخ به چنین مسالهای بود و الا مردم که دور سه انتخابات قبلی را خط کشیده بودند.
https://telegra.ph/آخرین-شانس-12-06