یه خاطره بامزه الان یادم افتاد :)) اون دوران که مامانم دانشگاه درس میداد یه روز برگه های تصحیح شده ی بچه ها رو یادش رفته بود ببره، زنگ زده بود خونه که براش بخونیم وارد لیست کنه. برگه ها جلو من بود گوشی دست بابام، رو برگه نوشته بود ۸ من میخوندم ۱۱ بابام میگفت ۱۴ :)))
همه ی برگه های زیر ۱۰ رو همینطوری پاس کردیم :))
خلاصه اون شیمی تجزیه رو استاد براتون پاس نکرد، شوهر استاد و دخترش کردن :))
💌 از: Extradry
🫧 @YouBgo
همه ی برگه های زیر ۱۰ رو همینطوری پاس کردیم :))
خلاصه اون شیمی تجزیه رو استاد براتون پاس نکرد، شوهر استاد و دخترش کردن :))
💌 از: Extradry
🫧 @YouBgo