Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ INRED
جمله اش کافی بود تا قلب مرد برایش بمیرد، اما زنده شود تا زنده اش کند:
-آرومه... آسوده و عاشقانه، اون بیرون همه چیز روشنه جونگکوک حسش شبیه برگشتن بینایی به یه آدم کوره... فکر میکنم اینطور باشه...
-کیم قراره چشمهامون ببینه...
-به زودی رئیس... از این قفس رها میشیم!
-و اگر اون سمت دیوار هم زندانی فکرمون شدیم؟!
-دست هم رو میگیریم و از منجلاب بیرون میکشیم
-مثل همیشه؟!
-مثل همیشه...
-ما یا با هم از این خرابشده فرار میکنیم و
یا با هم توی همین قفس میمیریم، فهمیدی؟!
میفهمید، اما نگاهش روی چهرهی او جان باخته بود؛ روی پیچ و تاپ بلند مژههای او و روی تنها سرخی چهرهاش، لبهایش!
-با هم از اینجا میریم جونگکوک...
خسته نباشی هنرمندِ با استعداد و امان از این آهنگ :)🔥
「 #سرخپوش ⁞ #ارسالی 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧
-زندگی اون سمت دیوارها چه شکلیه؟ دارم آزادی رو فراموش میکنم...
جمله اش کافی بود تا قلب مرد برایش بمیرد، اما زنده شود تا زنده اش کند:
-آرومه... آسوده و عاشقانه، اون بیرون همه چیز روشنه جونگکوک حسش شبیه برگشتن بینایی به یه آدم کوره... فکر میکنم اینطور باشه...
-کیم قراره چشمهامون ببینه...
-به زودی رئیس... از این قفس رها میشیم!
-و اگر اون سمت دیوار هم زندانی فکرمون شدیم؟!
-دست هم رو میگیریم و از منجلاب بیرون میکشیم
-مثل همیشه؟!
-مثل همیشه...
-ما یا با هم از این خرابشده فرار میکنیم و
یا با هم توی همین قفس میمیریم، فهمیدی؟!
میفهمید، اما نگاهش روی چهرهی او جان باخته بود؛ روی پیچ و تاپ بلند مژههای او و روی تنها سرخی چهرهاش، لبهایش!
-با هم از اینجا میریم جونگکوک...
خسته نباشی هنرمندِ با استعداد و امان از این آهنگ :)🔥
「 #سرخپوش ⁞ #ارسالی 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧