⸂⌜ ᎢᎪᎬKᎾᎾK's fanFIC📣^


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Erotic


این چنل تنها برای اعلام آپ فیک ها و فیک های تمام شدست💜📣
لیست فیک های در حال آپ: #fic
وانشات: #Oneshot
تمام شده: #full
رمز پارت ها: داخل گروه
توییت از فیک ها: #TWT_fic
گروه نظرات:
[ https://t.me/joinchat/ABDAjVb2P9w1YmVk ]
چنل اصلی:
@VKook_i

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Erotic
Statistics
Posts filter


درود به نوردونه‌های قشنگم
عزیزای من متاسفانه هفته‌ی سختی داشتم و با یه سری مشکلات سلامتی جزئی نتونستم اونطور که باید پارت جدید رو حاضر کنم. 😓
~ متاسفم که باید اعلام کنم قسمت جدید فیکشن مرداب امشب آپ نمی‌شه.
دوستتون دارم نوردونه‌ها 💛💫

#jill
#Lagoon


INRED♨️🔞

-چی باعث شده فکر کنی حلقه‌ی تو، از دستم جدا میشه؟ من حتی از کش موهات هم نگذشتم! از هیچی تو نمیگذرم رئیس... نفسش بکش، بوی ابریشمهای تو رو میده!
امان از مرور خاطرات و امان از هنر بوسیدنی‌ دستهای شما...
ممنونم بابت زیبایی‌هایی که به جا می‌ذارید بچه‌ها :)🔥

「 #سرخپوش  ⁞ #ارسالی 」
@VKook
_i ᭧
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

چشم‌های کشیده‌ی به خون نشسته‌اش، نمایی مصور از قیامتِ آتشین و جانسوز داشت...جانی که در قیامت بین برزخ و دوزخ می‌سوخت!

•صادقانه و حقیقتا، شماها موجب دوامِ یافتن شوالیه هستید:)🤍

「 #TheKnight  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

فرفری‌گیسوهای پُردردسر!
نسیمِ خنک هوای طبیعت می‌کوشید تا بوسه‌ای روی چشم‌های افسونگر سلطنتی قرار بده و این فرهای بازیگوش یادآور شعری بودند قدیمی:
"آخر من تو را چگونه رنجانم؟ که اگر بر پای تو بوسه دهم، ترسم که مژه‌های من خَلَد، پای تو را خسته کند!"


•الی‌بلی در همینقدر م
لیح و نحیفه🍒
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic ᭧


برای نیمف‌پیکرِ رز‌کوچولو که دل‌آشوبی می‌کنه بخاطر ضحاکِ سیاه‌صفت 🍷


- پس دل‌آشوبی نکن اَلا ای آهوی وحشی که اگر دل‌آشوبی کنی...دو مقابل شکارچی رو حریص‌تر کردی!

0:27🪴

•چون الیوت امشب بسیار دل‌نواز و اغواگر بود!🪷
#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

- اَلا ای آهوی وحشی! کجایی؟ مرا با توست چندین آشنایی! پس دل‌آشوبی نکن  اَلا ای آهوی وحشی که اگر دل‌آشوبی کنی...دو مقابل شکارچی رو حریص‌تر کردی! فی‌الحال گاز نگیری لب‌هات رو از گفتن ش...شکاری! ما اینجا درمانگاهی که مختص آهوهای چموش باشه نداریم.

•بابایی ایوانِ حق‌گو🤏
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

شوالیه‌ی زمستانی که بی‌اذن پا به دریاچه‌ی پری‌قوی زیبا نهاده بود!

پری‌قوی🤏
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

ـ کاراگاه! یک وجب و پنج انگشت پیش، بیان کردم چه جنایتی؟ گوش و حواستون کنار من هست؟
یک وجب و پنج انگشت پیش! اوه...توتیای مصری طره‌بلند!
یک وجب و پنج انگشت که اندازه‌ی زمان نبود، اندازه‌ی کمرباریکش بود و بس.
ـ گوشم کنار صداته، حواسم کنار اندامته و نگاه حریصم کنار چشم‌هات! دیگه چه چیزی نیاز داری آهوبلای غرغرو؟ حیف، حیف که امروز کمان به کمر نبستم برای شکار!

•دافنه‌ی مصری لوس🤏

「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ 𝑴𝑨𝑴𝑴𝑨𝑻𝑼𝑺 ⚡️

من میمونم، من سئول رو ترک نمی‌کنم چون یک چیزی عمق وجودم دلش لذت بردن از دیدن درد کشیدن تو رو میخواد تهیونگ... یه حسی عمق وجودم دلش میخواد تو هم دردی که من توی این دو سال کشیدم رو بکشی.

پس بیا جاهامون رو برای یه مدت کوتاه با هم عوض کنیم مردِ غریبه.


「 #Mammatus  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞


«_دیوونه‌‌ای اگه فکر می‌کنی یه درصد از اون چیزی که توی نگاهم برای تو دارم، به این سادگی حرومِ دیگران می‌کنم!»
«اون چیه؟»

پسر کوچک‌تر به آرامی پرسید و بینی نیمه‌سرخش را زیر گلوی مرد نشاند.
دست‌های سپید‌رنگ و دلتنگش را داخل کت تهیونگ لغزاند و در صورتی که کمی روی پنجه‌ی پا بلند می‌شد، به قصد چشیدن طعم‌ لب‌های معشوق، کمی جلو کشید.
و همان حرکت برای نشستن بوسه‌ی سبک و پرمعنایی میان لب‌های اناری‌رنگش کافی بود.

«دل بستگی.»


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ God in disguise

-از زندگی چی میخوای؟
-'تو رو'

~~~~~~

خاطراتی که می‌فرستید🩶


「 #Disguise  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ LAGOON 🪷

«کاملا عوض شدی. تو همون تهیونگ ترسویی که مدام از رفتن حرف می‌زنه؟»

به بازوی جونگکوک چنگ زد و کاپشنش را گرفت و گفت:
«نه. کاملا عوض شدم و می‌خوام یه شروع دوباره داشته باشم. می‌خوام بهتر باشم.»



「 #LAGOON ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ LAGOON 🪷

«خب. به چیزی که می‌خواستی رسیدی. این چیزی بود که دلم نمی‌خواست بگم و الانم حس می‌کنم ازم سواستفاده شده.»
«منم می‌خوام بگم... چیزی که دلم نمی‌خواست بدونی رو.»
«تو یه منبع تموم نشدنی از رازی. اگر تا صبح هم بهم بگی تموم نمیشه ولی مال من همین یه دونه بود. دیگه هیچی تو زندگیم نیست که تو ازش خبر نداشته باشی.»
«و برای همین حتی بیشتر از قبل برام مهمی و اولویتمی.»
«پس قراره اینطوری کار کنه؟ باید یه چیزی بدم تا بتونم یه ذره از توجهت رو داشته باشم.»
«از وقتی که تو برگشتی دارم احساساتی رو تجربه می‌کنم که باهاشون غریبه‌ام. معنی خیلی چیزا رو نمی‌دونم، قبلا شبیه‌ش حس نکردم و راستش بیشتر اوقات گند می‌زنم... اما فقط می‌دونم وقتی تو پیشمی دلم می‌خواد زندگی طولانی داشته باشم. بهش می‌گن شهوت جادوانگی. من دلم می‌خواد پیش تو به اندازه‌ی یه جاودانگی کامل زندگی کنم... گاهی اوقات از این افکارم می‌ترسم. آخه نمی‌فهمم این چه حسیه، وقتی پیش تو ام زمان خیلی زود می‌گذره و دنیا خیلی کوچیک به‌نظر می‌رسه...»
زیر چشمی نگاهش کرد و زمزمه کرد:
«خیلی کوچیک... فقط به اندازه‌ی آغوشت.»


「 #LAGOON ⁞ #twt 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
INRED♨️

"به حق که دل باختگان، باخته دل از نگاه یکدیگر بودند؛ نگاهی عاشق کافی بود تا چیزی میان سینه فرو ریزد و دل شرمنده‌ی صدایش شود!"
دور سرتون بگردم، ممنونم بابت زیبایی :) خسته نباشید نور چشم‌های من 🔥

「 #سرخپوش  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
INRED♨️

"زندان همان بود، فرقی نداشت کجا از آن دنیای کذایی باشد؛ زندان در هر نقطه‌ای درد بود، وای بر حال آن و آنانی که اسیر زندان خویش شده بودند و خوشا به احوال عاشقی که زندانش چشم‌های معشوق بود، دردش عشق بود و مرگش چشم‌های او!"

خیلی محکم بغلش کنید، طوری که انگار آخرین باره؛ امان و هزار و یک امان از زیبایی شما.🔥

「 #سرخپوش  ⁞ #ارسالی 」
@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

زندگی‌ مال تو، مرگ برای من.


「 #TheKnight  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


سلام، کام‌رَد‌های همیشگی من و شوالیه.
با قلبی پر از اندوه و عذرخواهی باید بگم که این هفته نتونستم قسمت جدید داستان رو به آپ برسونم..مشکلاتی غیرمنتظره پیش اومد که مانع از تکمیل کار شد! با این حال، امیدوارم همچنان با همون شور و اشتیاق شیرینتون منتظر قسمت‌های بعدی باشید و همراه من بمونید.
صمیمانه شرمندگی خودم رو اعلام می‌کنم و هفته‌ی بعد به سبب دلجویی از انتظار امروز شما، با یک قسمت پربار برمی‌گردم.
با عشق و احترام:
#TheKnight


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ 𝑴𝑨𝑴𝑴𝑨𝑻𝑼𝑺 ⛅️

اون خوشحالی رو توی قلبم زنده‌ می‌کرد؟
انگار همینطور بود...

• هنرتون چی کار‌ می‌کنه با این آسمون؟✨

「 #Mammatus  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
␥ 𝑴𝑨𝑴𝑴𝑨𝑻𝑼𝑺 🌑

کاش یه دارو برای فراموشی وجود داشت، کاش همونطور که دوست داشتن رو یادم دادی بهم میگفتی چطور ازت دل بکنم. کاش اونطور که خوبی رو بهم یاد دادی بدی رو یاد نمیدادی.

「 #Mammatus  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋

_از وقتی که صدات روی قلبم ضبط شد، گوش دادن به پاکست‌های همیشگی، به دلم می‌نمی‌چسبه؛ قلبم می‌خواد همه‌چیز رو با صدای تو بشنوه. می‌خوای بگی این دیوونگیش تقصیر منه؟
_آها؛ پس هم مقصرم هم گوینده‌ی شخصیت!



ممنون از دلبری و محبت شما شیرینک‌های قشنگم. 🥹❤️

「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic

20 last posts shown.